امید مهدی‌نژاد

Channel
Logo of the Telegram channel امید مهدی‌نژاد
@OmidMahdinejadPromote
516
subscribers
30
photos
8
videos
8
links
شعرهایم تغزل ندارند @OMahdinejaD
To first message
📜
‏«کارمند چیست؟»
[کارمندان نخوانند]

هیچ. یک هیچِ تکرارشونده. مفت‌بری که بدون آنکه کاری کند، بدون آنکه فضل و دانش و هنر و مهارتی داشته باشد، صرفا بواسطه اینکه یک طرف یک رابطه استخدامی است، با مقدار معینی از پول مردم که ماهانه به حسابش ریخته می‌شود امرار معاش می‌کند.

‏کارمند طبق تعریف اجیر است. اجیر باید در ازای انجام کاری معین مزدی معین دریافت کند. اما کارمند در ازای کاری که نمی‌کند مزد دریافت می‌کند. تازه اگر هم کاری بکند، میزان کارش بسته به وضع مزاجی و هورمونی‌اش در روزهای مختلف متغیر است، اما او همچنان مزد معینش را دریافت می‌کند.

‏کارمند شرح وظایفی دارد که در آن کارهایی که باید انجام بدهد تدوین شده و او اگر مطمئن باشد گزارش عدم انجام‌شان به مقام مافوق می‌رسد، انجام‌شان می‌دهد. خارج از این شرح وظایف کارمند هیچ‌کاری بعهده نمی‌گیرد، حتی کارهایی که انجام آنها منطقاً مقدمه انجام کارهای شرح وظایف اوست.

‏لیوان و دمپایی. دو نشانه و نشانگان کارمند. کارمند بمحض اینکه میز و فایلش را تصاحب می‌کند، لیوان و دمپایی‌اش را رو و زیر میز می‌گذارد که هم خودش احساس کند و هم بقیه کارمندها بفهمند اینجا محوطه اوست. لیوان و دمپایی برای کارمند کاربردی چون ادرار برای گربه‌سانان دارد.

‏کارمند در ساعات اداری برای رهایی از ملال بیکاری به بگوبخند و شوخی دستی با کارمندان دیگر می‌پردازد. در این ساعات اگر احیانا ارباب رجوع وارد اتاق‌شان شود جوری نگاهش می‌کنند و جوابش را می‌دهند انگار غریبه‌ای مزاحم خلوت‌شان شده است.

‏کارمند ترجیح می‌دهد نفهمد این میز و اتاق و مجال فراغت و شوخی دستی اساساً برای این فراهم آمده که او کار ارباب رجوع را راه بیندازد و در خدمتش باشد نه برعکس. نفهمد اگر تاجر و صنعتگر نباشد وزارت صمت و اقمار چند من و اگر نویسنده و هنرمند نباشد وزارت ارشاد و توابع سیخی چند؟

‏کارمند موظف است به مقام مافوق بگوید چشم و از آنجا که می‌داند مقام مافوق هم کسی است لنگه او یا بدتر از او، این چشم گفتن برایش سنگین است. او انتقام چشم گفتن‌هایش به مافوق را در موقع مقتضی با نه گفتن به ارباب رجوع و سر دواندن او می‌گیرد و از سلامت روانی خود محافظت می‌کند.

‏شامه کارمند از شامه سگ قوی‌تر است. کارمند بو می‌کشد و با دریافت کوچک‌ترین نشانه از وام، اضافه‌کار، کارت تخفیف، فیش غذا، بن ارزاق، عیدی، پاداش، و سایر مزایای فوق‌برنامه، خودش را به مرکز توزیع مزایا می‌رساند مبادا از کارمندان دیگر جا بماند.

‏کارمند عقیده دارد حقوق و مزایایی که بطور روتین دریافت می‌کند صرفاً بابت حضور سبزش در محل کار است. لذا توقع دارد برای کار کردن هم دستمزد اضافه‌ای دریافت کند. اسم این دستخوش را گذاشته است کارانه.

‏کارمند برای کار کردن به محل کارش نمی‌رود. کارمند به محل کارش می‌رود تا ساعات اداری را طی کند. کارمند هر روز اداری با هدف خارج شدن به محل کارش وارد می‌شود و از اولین ساعت حضورش در محل کار برای آخرین ساعت حضورش در محل کار لحظه‌شماری می‌کند.

‏کارمند به محل کارش علاقه‌ای ندارد، مگر به بخش‌هایی از آن که در آن کار انجام نمی‌شود: آبدارخانه، غذاخوری محل کار، سرویس بهداشتی محل کار، نمازخانه محل کار (برای خواب و در صورت لزوم نماز جعفر طیار) و البته تعاونی محل کار. تعاونی محل کار جای واقعاً مورد علاقه کارمند است.

‏ذات بیمار کارمند آنجا به‌تمامی عیان می‌شود که کار تاجر و کارگر و هنرمند و خدماتچی می‌رود زیر دستش. با تمام قوا تلاش می‌کند کار آن زیر گیر کند و راه نیفتد. او از اینکه کار و زندگی و حق انسانی شریف بسته به امضای بی‌خاصیت اوست لذت می‌برد و دوست ندارد این لذت کوتاه باشد.

‏کارمند پرستنده و حافظ نظام بوروکراتیک است. نظامی که برپایه دودوزه‌بازی و زیرآب‌زنی و از زیر کار در رفتن بنا شده. کارمند بدون این نظام پخی نیست. خودش می‌داند یک ماه بنا باشد نانش را خودش دربیاورد از گرسنگی تلف می‌شود، برای همین با تمام وجود از این نظم فاسد پاسبانی می‌کند.

‏اینها مشتی نمونه خروار از مختصات کارمند سالم بود. خودتان قیاس کنید وضع کارمند فاسد را.

پ‌ن [مهم]:
پرواضح است حساب متخصصان و کارگران و اهل فن و دانش و هنر و خدمت، که به‌واسطه تخصص و کار و فن و دانش و هنر و خدمت‌شان با نهاد و سازمانی رابطه استخدامی دارند، از «کارمند»ها جداست.


👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

عاقل آن است که ذهنِ متمرکز دارد
بهر انجام همه‌کار مجوز دارد

دفتر و دستک و راننده و خارنده و تیم
منشی و حاجب و دربان و محافظ دارد

کار خود را ببرد پیش به هر گونه که هست
دست در هرچه فرایند و پروسز دارد


دوش گفتا خز و خیلی به پلنگی در چت:
گل شبدر چه کم از لالۀ قرمز دارد؟

و چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست؟
و طبیعی چه کم از لیفت و پروتز دارد؟

وی بگفت: از سخن چرت نرنجیم، ولی
دهنت میل به سرویس منافذ دارد

(شصت کیلو فالوعر در اینیِستای وی‌اند
بهر پانصد جلد ارشاد ممیز دارد)


نان شب نیست، ولی شکرخدا سرسبزیم
صبح‌ها یاختۀ ما فتوسنتز دارد

مملکت زیر و زبر گشته زنونابینش
شیخ ما دغدغۀ فیش عوارض دارد

شتر و بار شتر را هبه کردند و هنوز
شیخ ما مسالۀ مادر چاوز دارد


تز نده، تز بدهی آخرسر خواهی دید
بی‌حیا میل به آنتی‌تز و سنتز دارد

شاعر آن نیست که موزون و مقفا گوید
شاعر آن است که سیسِ متمایز دارد

شعر ما چیست؟ دو نقطه‌ست که اندر عقبش
در حدود چهل و چند پرانتز دارد

کار ما هزل و فکاهه‌ست، مگو طنزسرا
طنز آن چیز مهیبی‌ست که حافظ دارد


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

از دست ما گرفتند تیر و کمان ما را
خلع سلاح کردند پیر و جوان ما را

با کِیف می‌چمیدیم بین خران، که دیدیم
بی‌بته‌ها بریدند سرو چمان ما را

یک خط ممتد از راست، یک خط ممتد از چپ
هاشورمال کردند روح و روان ما را


توزرد بود و بی‌رگ سنگ صبورمان هم
می‌کرد فاشِ عالم راز نهان ما را

بهر قضای حاجت رفتیم تا مبالی
ناگاه غصب کردند جا و مکان ما را

ما گوسفند بودیم، آری، اگر نبودیم
آنها چگونه خوردند مغز و زبان ما را

مغز و زبان ما را ارزان حساب کردند
سرویس کرده بودند قبلاً دهان ما را


ما پرهزینه بودیم، غیر بهینه بودیم
باری حراج کردند پیر و جوان ما را

تدبیرِ دوستان بود این بیعِ نقد، لیکن
بردند سمت دشمن ظن و گمان ما را


آب از قضا گرفتیم آنجا که داشت می‌سوخت
اما ببین که سوزاند تا استخوان ما را

تعبیرِ جیغ و هورا کردند و حال کردند
حتی اگر شنیدند داد و فغان ما را

از ترس زرد کردیم، از شرم سرخ گشتیم
ای مردمان، ببینید رنگین‌کمان ما را


ما مهربان نداریم، خب قسمت است، اما
درمان کنید اقلا نامهربان ما را


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
Forwarded from سه‌نقطه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺
#سه_نقطه تقدیم می‌کند
[این قسمت: احترام به اشخاص بزرگتر و داد نزدن بر سر ایشان]

سه‌نقطه شماره ـ۷ـ را از ادب‌بوک تهیه کنید:
https://adabbook.com/مجله-سه-نقطه-شماره-7

👁️‍🗨️
@SeNoghteMag
Forwarded from رادیو شعر و داستان
🔸ملاحظات غالباً جدی!

آیا حافظ و سعدی شعر طنز هم سروده‌اند؟ اصلاً در شعر حافظ و سعدی طنز وجود دارد یا خیر؟ چرا این شاعران مجموعه مستقل شعر طنز ندارند؟ اصلاً از چه زمانی رایج شد كه شاعران شعرهای طنزشان در دفتر و دیوانی جداگانه تدوین و تألیف كنند؟
خوانندگان حتماً پاسخ خواهند داد: بلی، حافظ و سعدی هم شعر طنز سروده‌اند و به گواه مقالاتی كه صاحب‌نظران در این باب نوشته‌اند، باید گفت: در شعر حافظ و سعدی نمونه‌های فراوانی از طنز دیده می‌شود.
اما اجازه بدهید به دو پرسش‌ بعدی، بنده جواب بدهم...

یادداشتی از #سیداکبر_میرجعفری بر مجموعه‌شعر «ملاحظات»
سرودۀ #امید_مهدی_نژاد

همراه با قرائت شعری از کتاب.

https://t.me/poemstoryradio/4621

💳 برای تهیۀ این کتاب، پیوند زیر را لمس کنید:

https://adabbook.com/ملاحظات

📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید:

@poemstoryradio
poemstoryradio.com
Sharayete Khas
Mohammad Motamedi
🔊
موسیقی تیتراژ سریال «شرایط خاص»
به کارگردانی #وحید_امیرخانی و تهیه‌کنندگی #سیدمرتضی_فاطمی

صدای #محمد_معتمدی
آهنگ #حمیدرضا_صدری
شعر #امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺
بر ساحلِ شکافته پهلو گرفته بود
ماهی که از ادامۀ شب رو گرفته بود
...

[شعرخوانی #امید_مهدی_نژاد
در سوگواره شعر فاطمی «عقیق اشک»]

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📜
در مذمت شاعران

🔸
📌خب. شاعران در مدح خویش داد سخن بسیار داده‌اند. کمی هم در مذمت‌شان بنویسیم به جایی برنمی‌خورد.

📌زمانه ما زمانه رواج عشق‌های پلاستیکی و عاشقانه‌های فانتزی و شعارهای منظوم و هذیان‌های مخیل است. زمانه فروکشیدن متعالی‌ترین مفاهیم به مبتذل‌ترین عبارات. زمانه درافتادن شعر به دام چنتا لایک داره و چنتا فالوور داری. زمانه به گه کشیده شدن شعر.

📌در روزگار ما ـ و کسی چه می‌داند، شاید در روزگاران دیگر هم ـ شاعری برای خیلی از شاعران اسباب تفاخر و تمایز است، برای خیلی دیگر مجوزی برای عبور از شریعت، برای خیلی دیگر توری برای به دام انداختن سادگان و مادگان، و برای معدودی راهی برای بیان، بیان آنچه ادراک و احساس می‌کنند. و تنها این دسته اخیرند که می‌شود درباره‌شان سخن گفت و شعرشان را سره و ناسره کرد. بقیه ول‌معطلند. غربال‌به‌دست هم، اگرچه با تأخیر، از پی می‌آید.

📌ایها الناس، بترسید. از شاعرانی که مصرّند شاعری را در چشم شما فرایندی رمزآمیز و رازآلود جلوه دهند. و البته اغلب چنینند. اغلب دوست دارند تافته‌های جدابافته‌ای به نظر آیند که الهه شعر دستچین‌شان کرده و از بلندای آسمان در گوش‌شان نجوا می‌کند و آنچه ایشان بر کاغذ می‌آورند یا بر صفحه لمسی درج می‌کنند، ماحصل آن نجواها و الهامات است. زهی کشک.

📌البته، بگویم، این در برخی موارد نوعی واکنش دفاعی است. دیگر هنرمندان ابزاری دارند و تکنیکی، و فرایند معلوم و محسوسی که به تولید اثر منجر می‌شود، و در چشم مردمان پیداست که دارند «کاری می‌کنند». اما بیچاره شاعر است و فرایندی که تماما در ذهن می‌گذرد و به چشم نمی‌آید. لذاست که برای جبران مافات، و برای آنکه نشان دهند شعر گفتن کاری است، آن هم کارستان، پای الهام و ملکوت و حال را وسط می‌کشند.

📌حقیقت آن است که شاعری چیزی نیست جز فن چیدن کلمات، که البته همان هم
مستلزم معرفت به کلمات است، و از آنجا که در آغاز کلمه بود و دگر هیچ نبود، معرفت به کلمات یعنی معرفت به جهان و انسان و معرفت به وجود. که حالا کاری نداریم. حرف این است که هرکه درست‌تر چید و دقیق‌تر و زیباتر، شاعرتر است، و البته نه لزوما محبوب‌تر یا مشهورتر. شاعری فنی است مثل سایر فنون، مثل شیشه‌بری، مثل لوله‌کشی، مثل نانوایی. و البته در مراتب اعلایش، که دور است از ساحت ما، به هنر می‌رسد، و به خلق.

📌شاعر به‌واسطه شاعری‌اش واجد هیچ فضیلتی نیست، الا اینکه فن چیدن کلمات را بلد است. استعدادی به او موهبت شده است و او به‌قدر همت آن را پرورده است و حالا بلد است کلمات را در هیئتی نو کنار هم بچیند و در قالب عباراتی تازه تحویل شما دهد. شاعر، از منظر کاری که می‌کند، هیچ فضیلتی ندارد بر آن نانوا که آرد را خمیر می‌کند و خمیر را در تنور می‌پزد و نان تازه می‌آفریند.

📌نانوا اگر نان خوشبوی خوش‌طعم برشته بپزد، نانوای خوب است و اگر نه، نانوای بد. نعمت خدا را حیف می‌کند. شاعر هم اگر شعر سست و پرت و شکسته‌بسته بگوید، شاعر بد است و اگر شعرش شعر باشد ـ از آنها که بعض‌شان حکمت است ـ سخته و پخته، و حرفی داشته باشد برای گفتن، شاعر خوب. با این تفاوت، که کلمات حیف نمی‌شوند، بلکه حیف‌کننده‌شان را از گردونه سخن بیرون می‌اندازند.

📌و اما شهرت. اگر می‌خواهید شاعر را از شومن و از شعرفروش تمییز دهید به او بگویید شعر بگو اما منتشر نکن. یا مثلا بگویید بگو اما به نام دیگری منتشر کن، هر نامی جز نام خودت. بگویید شعرت در میان باشد و خودت در میانه نباشی. اگر پذیرفت، آن‌وقت بنشینیم در باب شعر و شاعری‌اش گفتگو کنیم.

📌اگر درست بنگریم، شهرت شاعران در زمان حیات‌شان بیش از آنکه ناشی از قوت و تعالی شعرشان باشد، مدیون شیوه سلوک و میزان و نحوه ارتباطات‌شان است. مدیون حلقه‌ها و جایزه‌ها و نان‌هایی که به هم قرض می‌دهند و احیانا محفل‌ها و منقل‌هایی که پایش می‌نشینند. و امروزه، علاوه بر همه اینها، رسانه. شاعری که رسانه، همه انواع رسانه، را بشناسد و درست بهره گرفتن از امکانات آن را بیاموزد، تا زنده است، اقبال مخاطب با او همراه‌تر است، و آن‌گاه که مُرد، شعرش است که سنجش می‌شود. از زندگان و مردگان بسیار می‌توان مثال آورد. از آنان که با مرگ‌شان فرو رفتند، فریدون مشیری‌ها و حمید مصدق‌ها، تا آنان که فرا آمدند، حسین منزوی‌ها و سهراب سپهری‌ها.

📌په‌نون یک:
و در نهایت، همان‌که نیچه گفت، این شاعر بزرگ:
«‏بیزارم از شاعران، چه کهنه چه نو. اینان همه در چشم من تنک‌مایگانند و دریاهای کم‌ژرفا... کمی شهوت و کمی ملال: مایه بهترین اندیشه‌هاشان جز این نبوده است..‌.»

📌په‌نون دو:
من خودم هم تا حدودی شاعرم
حرف من حرفی دقیق و متقن است!

#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📜
[بمناسبت هفدهم دیماه
سالروز تولد #محمدرضا_لطفی]
🔹
به:
پیرِ دیرِ آوا، محمدرضا لطفی

🔸
پیرِ چنگی نشسته در ایوان، می‌گدازد به آهْ کیوان را
سازِ صد لحن مویه در دستش، می‌نوازد هزاردستان را

مثل آن بادها که می‌مویند، مثل این بیدها که می‌گریند
ابرها، هم‌نوای آوازش، می‌گشایند سرّ باران را

با دلِ داغ و ریش و موی سپید، مثل آتشفشانِ برف‌آلود
پیر چنگی نشسته در ایوان، می‌گدازد به آه کیوان را
🔸

می‌شناسی اگر ببینی‌مان، ما: همان باهمانِ هم‌پیمان
ما همانیم، بی‌وفا نشدیم، نشکستیم این نمکدان را

یادت از ما مگر نمی‌آید؟ ما: هما‌ن‌ها که پیش از این بودیم
همه بودیم، یک‌زبان، یک‌دل، رمه بودیم بانگ چوپان را

بعضی از جاده‌ها کویر شدند، شب‌نوردان بهانه‌گیر شدند
هرچه مضراب روی تار نشست، حزن را نغمه بست و حرمان را

در حجاز و عراق می‌خواندند، وصلِ ما را فراق می‌خواندند
ماندگان در وحل نفهمیدند، حال ما راهیانِ توفان را

تو نبودی و خاک می‌بلعید خونِ گرمِ برادرانم را
آن‌چنانی که کشتِ تشنۀ آب نوبرِ قطره‌های باران را

تو نبودی و تیر و ترکش بود، خون و خنجر، تفنگ و آتش بود
چنگ و دندان سلاحِ یاران شد، پاسبانی کتاب و میزان را
🔸

پیر چنگی، امید نومیدان، یادت از ما مگر نمی‌آید
که بر آتش نهاده‌ایم امشب جگرِ چاک‌چاکِ بریان را

خاطر شهر از صدا خالی‌ست، از صداهای آشنا خالی‌ست
پر کن از نغمه‌های چاووشی گوشِ بی‌هوشِ این خیابان را

ردپاهای مانده بر جا را بادهای بی‌آبرو شستند
دل به پیرانِ خرد و خسته مبند، اذنِ خواندن بده جوانان را...

دیگران یا خموشِ پرهیزند، یا نواخوانِ مرگِ شبدیزند
تو بخوان زخم‌های مردم را، غم نان را و درد ایمان را
🔸

چند از این خستگی و خاموشی، پیر چنگی، بزن که چاووشی
راه فریاد در گلو باز است، بار دیگر سرود «ایران» را...

🔹
#امید_مهدی_نژاد

#موسیقی #موسیقی_ایرانی #چاووش

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
Forwarded from سه‌نقطه
📣
منتشر شد:
مکتوب طنز #سه_نقطه
شماره ـ۲ـ
مخصوصاً بجهت دونالد #ترامپ

👁‍🗨
@SenoghteMag
📣
«طنز و طیبتی گونه‌گون»
یادداشت #علیرضا_سمیعی بر مجموعه شعر «ملاحظات»، سروده #امید_مهدی_نژاد

https://shahrestanadab.com/Content/ID/9707

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
Forwarded from شهرستان ادب
🔻 دو رباعی برای قیصر
(دو رباعی از کتاب #پیاده_ها سروده‌ی #امید_مهدی_نژاد به مناسبت سالگرد درگذشت #قیصر_امین_پور )

▪️«رباعی نخست را با دوـ‌سه رباعی دیگر، به همراه دوست شاعرم محمدمهدی سیار در روز دوم اریبهشت هشتادوچهار، چهل‌وششمین سال‌روز تولد قیصر گفتم و در منزلش برایش خواندم. رباعی دوم را هم دوسال و چندماه بعد از آن روز... »


تو قیصری و این‌ همه مردانِ تواند
شاعرترها آینه‌گردان تواند
تا آیۀ نور از دهنت می‌جوشد
گل‌ها همه آفتاب‌گردان تواند

***

باور نکنید بعد از این باور را
بر باد دهید باقی دفتر را
یا در پی دستمال خیس از گریه
آتش بزنید شهر بی‌قیصر را

☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from سه‌نقطه
📣
«سه‌نقطه» منتشر شد
شماره یک

📌
[سه‌نقطه را اینترنتی بخرید، پستی تحویل بگیرید]

از «نبض هنر»:
http://nabzehonar.com/3noghte

از «باسلام»:
http://basalam.ir/new/senoghtemag


👁‍🗨
@SeNoghteMag
📜
[به یاد شهید محسن حججی]


و سایه‌ها که جهان را اداره می‌کردند
به خون تپیدنِ ما را نظاره می‌کردند

قماشِ قدسیِ حق را به هیکل ابلیس
به ضرب قیچی و چاقو قواره می‌کردند

چه ابرهای سیاهی، چه بادهای بدی
که شامِ غم‌زده را بی‌ستاره می‌کردند

خبر رسید که سرهای سرورانم را
به رسم کهنهٔ کین بر مناره می‌کردند

خبر رسید که نعشِ برادرانم را
ملاتِ باروی دارالاماره می‌کردند

و چشم‌های تماشا میان بهت و سکوت
جنازه‌های رها را شماره می‌کردند

و عاشقان حسین و نواسگان یزید
بر این بساط نبردی دوباره می‌کردند

و ماندگان به تکاپوی راهیان خیره
هنوز سبحه به کف استخاره می‌کردند
...

حسین منتظرت بود، چشم در چشمت
فرشتگان به گلویت اشاره می‌کردند...


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
Molahezat_Mahdinejad
<unknown>
📣
ملاحظاتی جدی در باب امید مهدی‌نژاد
نوشته #حسن_صنوبری
با صدای #معید_داستان
منتشرشده در سایت الفیا

http://alefyaa.ir/?p=9645
@alefya

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📖
نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «ملاحظات»
اثر #امید_مهدی_نژاد
با حضور #محمدکاظم_کاظمی و #محمدمهدی_سیار

📌
پنجشنبه ۱۸ مرداد
از ساعت ۱۵
خبرگزاری مهر

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
🔸
جعفر بن محمد، امام صادق، سلام و صلوات خدا بر او، فرمود:
به گاه نزول باران، سوره انفطار بخوانید، که خداوند به شمار قطره‌های باران، گناهان‌تان ببخشاید و بیامرزد...

🔰
بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیمِ
إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ﴿١﴾
وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ ﴿٢﴾ 
وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ﴿٣﴾ 
وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ﴿٤﴾ 
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ ﴿٥﴾ 
یَا أَیُّهَا الإنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿٦﴾ 
الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿٧﴾ 
فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ ﴿٨﴾ 
کَلا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ ﴿٩﴾ 
وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ﴿١٠﴾ 
کِرَامًا کَاتِبِینَ﴿١١﴾ 
یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾ 
إِنَّ الأبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ ﴿١٣﴾ 
وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ ﴿١٤﴾ 
یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ﴿١٥﴾ 
وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ ﴿١٦﴾ 
وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿١٧﴾ 
ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿١٨﴾ 
یَوْمَ لاتَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئًا وَ الأمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿١٩﴾
More