♦️ملیگراییی باستانگرایانه
✍️ دکتر آرین رسولی
دکترای فلسفه و کارشناس ارشد کیهانشناسی
بازنشر: ۱۹ دی ۱۴۰۰
🔻درآمدی بر ملیگرایی باستانگرایانه
به تازگی یکی از پژوهشگران ارجمند نقدهایی را
به باستانگرایی* ایرانی و آثار احتمالاً جعلی کوروش نیز وارد کرده است. این پژوهشگر جامعهشناس (حسن محدثی گیلوایی) در چندین مطلب در باب استوانه یا
به تعبیر وی گلنوشتهی کوروش و نیز ایدئولوژی باستانگرایانه سخن گفته است. بر سبیل مقدمه لازم است تأکید کنم که تمامی نکاتی که محدثی در باب استوانه کوروش و ایرانگرایی و باستانگرایی مطرح کرده، تقریباً از صدر تا ذیل آن را موجه و قابل دفاع میدانم،
به استثناء نکاتی که در انتها اشاره میشود.
به تعبیری نه تنها انتقادات محدثی وارد و موجه است بلکه انتقادات فراوان دیگری
به باستانگرایی و شوونیسم و حتی از نگاه نگارنده اساس ملیگرایی وارد است که در اینجا
به مشتی نمونهی خروار آن خواهم پرداخت و در انتها
به نکاتی انتقادی ناظر
به بحث این پژوهشگر اشاره میشود.
🔻اول- افتخار به ملیت یا شخصیت تاریخی
افتخار
به ملیت در زمانهی کنونی که دستآوردهای علم
به ریش هر گونه تفکیک ملی، نژادی، جنسیتی و غیره میخندد و میخنداند و هر نوع دستهبندی میان انسانها را
به سخره میگیرد جهدی است بیتوفیق و سخنی ناسنجنیده. دستآوردهایی که نشان میدهد ما حاصل تکامل (فرگشت) تدریجی هستیم و با هیچ جوشش و کوششی نمیتوانیم در میان پیشینیان خویش جویای افتخار و ابتهاج باشیم.
آیا با پذیرش این منطق ملیگرایان و باستانگرایان، ما باید
بهخاطر اجداد پیشین خود که حتی گونههایی غیر از انسان خردمند (هوموساپینس) بودند احساس خجلتزدگی و شرمساری داشته باشیم؟ کدام منطق
به طور دقیق تعیین میکند که چه شخصیتهایی در طول
تاریخ میتوانند
به عنوان اجداد و تبار ما
به شمار آیند؟
انسان خردمند (هوموساپینس) ناظر بر آخرین یافتهها از مراکش و
بهطور کل آفریقا سر برآورد و
به دیگر نقاط جغرافیا عزیمت کرد. آیا این انسانها آباء و اجداد ما
بهشمار میروند یا خیر؟اگر بله، پس ایرانیت بر باد فنا خواهد رفت، اگر خیر، چرا؟ پاسخی مستدل در کار نخواهد بود زیرا هر فرق فارقی را لحاظ کنیم، در باب شخصیتهای تاریخی نیز صدق میکند و چه بسا انتساب انسان امروزی
به اجداد کوچیده از آفریقا مستدلتر هم خواهد بود.
برای مثال اگر برخی از پادشاهان پیش یا پس از کوروش پلیدترین و غیر اخلاقیترین اعمال ممکن را مرتکب شده باشند -که شدهاند- آیا باید مایهی تحقیر و سرافکندگی ما باشند؟ اگر نه، پس چطور یک پادشاه خاص را
به عنوان شخصیتی ممتاز مایه مباهات بدانیم؟ البته این نقد فعلاً تمامی مفاهیم سستی که در ادامه بیمایگی آنها را نشان خواهم داد،
به عنوان پیشفرض پذیرفته است.
🔻دوم: ملیت به طور عام و ملیت ایرانی بهطور خاص به چه معناست؟
فرض کنید تمامی ویژگیهایی که
به کوروش نسبت داده میشود را یک فرمانروا یا پادشاه مصری داشت، چه الزامی سبب میشود که
به کوروش میتوان افتخار کرد اما
به این پادشاه فرضی و اهل مصر نمیتوان؟ واضح است که در پاسخ
به این سوال گفته میشود که «ملیت»
یا «ایرانی بودن»، اما پرسش ژرفتر این است که معنای خود این مفهوم «ایران» یا «ملیت» چیست؟ آیا از مرزهای جغرافیایی
به این نتیجه میرسیم؟ که در این صورت کسانی که در روزگار کوروش در سرزمینهایی میزیستند که تحت لوای حکومت کوروش بوده و امروزه آنها را
به نام و نشان کشورهای دیگری میشناسیم باید
به وی افتخار کنند اما در این صورت دیگر مرزهای جغرافیایی تعیین کننده ایران برای تمایز با غیر ایران نیست.
به همین طریق اگر برای مثال زبان را وجه تمایز ما ایرانیان با سایرین بدانیم مهمترین اثر باستانی منتسب
به کوروش هم
به زبان کنونی ما نیست. از آن گذشته در داخل مرزهای ایران امروز هم یک زبان وجود ندارد و تکثر و تنوع زبانی حتی در داخل ایران یافت میشود. افزون بر این زبان فارسی نیز محدود
به مرزهای فعلی ایران نمیشود. بنابراین زبان را هم نمیتوان وجه تمایز یک شخصیت تاریخی قرارداد و
به همین طریق هیچ مقولهی دیگری را هم نمیتوان برای انتساب کوروش
به ایران و ایرانیت برکشید. آیین و رسوم و یا هرچیز دیگری که
بهعنوان وجه تمایز در نظر بگیریم باز با همین معضل دست
به گریبان خواهیم ماند.
ادامه دارد.
👇http://52hertzz.com/nationalist/https://t.me/arian_xboy/1466#کورش#ملیگرایی#ایرانشهریگری#کثافتی_به_نام_تاریخ#ملیگرایی_باستانگرایانه@NewHasanMohaddesi