♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران
قسمت هشتم: خیزشها نمیمیرند
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ آبان ۱۴۰۱
پیش از این از
توانش تدبیر در یک نظام اجتماعی سخن گفتم. میبایست اضافه کنم که توانش تدبیر در یک سیستم با دستگاه فکری یا ایدهئولوژیی مسلط در سیستم و مجموعهی ساز و کارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری و نیز چرخش نخبهگان در آن پیوند وثیقی دارد. چنانچه سیستم دچار فقر
خبره
گانی یا
خلأ خبرهگانی شود، توانش تدبیر در سیستم بهنحو جدی افت میکند. نگرشها و اصول تنگنظرانهی ایدهئولوژیک که در آن وفاداری به سیستم بسیار مهمتر از برخورداری از تخصص و شایستهگیی حرفهٰٰای است، میتواند سیستم را با
خلأ خبره
گانی مواجه سازد. در این وضعیت کسانی که در سیستم بهعنوان نخبه شناخته میشوند، فاقد
خبرهگی اند. در واقع، سیستم دچار شکاف بین نخبهگان رسمی و
خبرهگان حرفهای میشود. ناشایستهها بهعنوان نخبهگان در سیستم شناخته میشوند و
خبرهها بیرون از سیستم یا بیرون از فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری باقی میمانند. در این حالت، سیستم به مرحلهی
خلأ خبره
گانی میرسد و توانش تدبیر آن به حداقل تنزل مییابد.
همچنین، توانش تدبیر اولویتهای یک نظام اجتماعی را تعیین میکند؛ مثلاً سرمایهی اصلی و تمرکز اصلی را بر کدام پروژه هزینه کنیم؟ بر مسائل منطقهای بیشتر تمرکز کنیم یا بر مسائل داخلی؟ کدام تضادها و نزاعها را ادامه بدهیم و در کدام موارد سازش کنیم یا موقتاً سازش کنیم؟ بر کدام نیروهای اجتماعی سرمایهگذاری کنیم و کدام نیروهای اجتماعی را در حاشیه قرار دهیم؟ در کدام بزنگاهها چه سیاستی را اتخاذ کنیم و چه تصمیمی را عملی کنیم و چه تحولی را پدید بیاوریم؟ اصلاحات مورد نیاز برای بقای سیستم را در چه زمانی انجام دهیم؟ بدین ترتیب، توانش تدبیر نسبتی اساسی با بقا یا فنای سیستم دارد.
توانش تدبیر بهویژه خود را در بحرانها نشان میدهد و مورد آزمون قرار میگیرد. توانش تدبیر بالا خطاها و هزینهها را کم میکند و توانش تدبیر پایین برعکس با انبوهی از خطا سیستم را دچار هزینههای سنگین میکند.
اما پرسش اصلی در این بحث این است که
بر سر خیزشهای اجتماعی چه میآید؟ پاسخ کلیی من این است که خیزشها نمیمیرند بلکه تبدیل میشوند. خیزشهای اجتماعی اگر ادامه پیدا کنند، به جنبش اجتماعی بدل خواهند شد. برخلاف خیزشها که بهنحو خودجوش شکل میگیرند، جنبشهای اجتماعی از نوعی سازماندهی و برنامهریزیی حداقلی و دستکم نوعی رهبریی میدانی برخوردار اند. برخلاف خیزشهای اجتماعی که واجد نشانگاه یا آماج (targat) هستند و این آماج همان چیزی است که بهعنوان مقصر شناخته میشود، جنبشها واجد هدف اند و بر اساس نوع اهداف از هم متمایز میشوند.
بنابراین، یکی از مسیرهای خیزشهای اجتماعی، تبدیل آن به جنبش اجتماعی است و این اتفاقی است که برای خیزش اجتماعیی شهریور ۱۴۰۱ رخ داده است و ما اکنون با یک جنبش سراسری و بزرگ مواجه ایم. اما همیشه این اتفاق نميافتد زیرا پتانسیل نارضایتی همیشه چنان نیست که بتواند سوخت یک جنبش اجتماعی را تدارک ببیند. وانگهی، بسیاری وقتها ماشین سرکوب بسیار نیرومند است و خیزش اجتماعی را در ظاهر از بین میبرد؛ مثل خیزش مشهد در سال ۱۳۷۱.
اما در این حالت نیز خیزشهای اجتماعی از بین نمیروند زیرا آنها یک بدنه یا کالبد اجتماعی دارند و یک ریخت یا شکل. همانطور که در جای دیگری نیز گفته ام، خیزشهای اجتماعی یک
وجه رویین دارند که میتوانیم آن را
ریخت و شکل خیزش اجتماعی بنامیم و یک
وجه زیرین دارند که ميتوانیم آن را
کالبد خیزش یا بدنهی خیزش اجتماعی بنامیم. مؤلفهی اصلیی تعیین کنندهی شکل و ریخت خیزش همان چیزی است که جامعهشناسان جنبشهای اجتماعی آن را
عامل ماشه (trigger factor) مینامند. عامل ماشه است که به خیزش رنگ و شکل میدهد و بخشی از شعارهای آن را میسازد و نخستین گروههای درگیر را به وسط معرکهی اجتماعیی خیزش میآورد. در خیزش ۱۳۸۸ عامل ماشه اعلام پیروزیی احمدینژاد در انتخابات بود و در ۱۳۹۶ داستان گرانیها و یک حرکت ضد دولتی در مشهد توسط جریان موسوم به اصولگرا بود و در ۱۳۹۸ گرانیی بنزین و در شهریور ۱۴۰۱ ماجرای دردناک مهسا امینی و گشت ارشاد. اینها همه وجه رویین یا شکل و ریخت این خیزشهای اجتماعی را ساخته اند.
ادامه دارد.
👇👇👇#توانش_تدبیر#رژیم_سیاسی#خلأ_خبرهگانی#نظام_اجتماعی#خیزش_اجتماعی @NewHasanMohaddesi