✍ یادداشتی به قلم دکتر عبدالرضا ناصرمقدسیروز ابوتراب
رونمایی کتاب دکتر ابوتراب عزیز "اگر پزشک نمی شدم" برای من فرصتی برای تامل و تنفس بود. درست است که اساتید نورولوژی حضور داشتند، درست است که نویسنده کتاب آقای دکتر ابوتراب نورولوژیست بود و درست است که مراسم در دانشکده پزشکی برگزار شد اما همین که می شد در چنین فضایی از
پزشک نشدن حرف زد مثال هوایی تازه درون رگهای من بود. من با علاقه به سخنرانی ها گوش دادم. گاهی از پزشکی حرف زده می شد، گاهی از شعر و گاهی از ذهن و فضای مجازی و شیوه ی نوشتاری. و این چند وجهی بودن سبب می شد هم ارزش اثر دکتر ابوتراب عزیز بهتر نشان داده شود هم کسی مثل من که درگیر بیمار و بیماری بودم کمی در فضای دیگری نفس بکشم. برای شرکت در رونمایی از بیمارستان به محل برگزاری آمدم. قبل آن همانطور که بیمارانم را ویزیت می کردم در مورد جلسه رونمایی فکر می کردم. فکر می کردم که باید چه بگویم. بعنوان کسی که نمی خواست پزشک بشود و هنوز هم دنبال آن است که یکطوری از پزشکی فرار کند و پزشک نباشد در چنین جلسه ای که بعنوان استاد نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران دعوت شده ام باید چه بگویم؟ جلوی این همه دانشجوی پزشکی بگویم نمی خواهم پزشک باشم؟ اصلا یعنی چه؟
اما وقتی به جلسه آمدم و سخنرانان هر یک از جنبه های مختلفی به کتاب و به پزشک شدن پرداختند احساس آرامش عمیقی مرا گرفت. و شاید بهترین خصلت این کتاب همین حس آرامش باشد. آرامشی که من را از دغدغه های پزشک نشدن و پزشک نبودن نجات می دهد. روز ابوتراب هم، روز آرامش است با همان آرامشی که خودش دارد. چاپ این کتاب ارزشمند را به ایشان تبریک عرض می کنم.
@book_brain_myth@nabzeandisheh_javaneh📚@javaneh_club🌱