کتاب ها، مغز ها و اسطوره ها

Channel
Logo of the Telegram channel کتاب ها، مغز ها و اسطوره ها
@book_brain_mythPromote
450
subscribers
76
photos
11
videos
251
links
کانالی در مورد مغز و همه چیز
شاه مائوری ها و تلاش برای حفظ هویت در جهان سیال کنونی

چندی پیش یکی از بیماران عزیزم که در زلاندنو زندگی می کرد به دیدنم آمد و یک هدیه ارزشمند برای من آورد.
من چندان اطلاعی از بومیان زلاندنو و اساطیر و هنر آنها نداشتم ولی مشخص بود این هدیه ملهم از نشانه ها و نمادهای آنان می باشد. چندی بعد در اخبار شنیدم که پادشاه مائوری ها از دنیا رفته و دختر کوچک او بعنوان ملکه مائوری ها تاج گذاری نموده است. برای من جای تعجب بود که شاه مائوری ها به چه معناست آنهم در کشوری که خود پادشاهی مشروطه است؟ اما وقتی بیشتر خواندم این عنوان تشریفاتی اقلیتی بومی در سرزمینی که مورد استعمار قرار گرفته و بومیان زیادی در آن کشته شده بودند توجه من را بخود جلب کرد. مائوری ها بعنوان بومیان با انتخاب یک شاه در سال ۱۸۵۶ تلاش برای حفظ موجودیت خود و مقابله با مخاطراتی کردند که آنها را تهدید می نمود. با اینکه آنها از استعمارگران شکست خوردند اما پادشاهی خود را حفظ کردند تا نوعی وحدت درونی در میان خود ایجاد نموده که به حفظ تمدن، عقاید و هویتشان کمک نماید. آنها حول یک مقام تشریفاتی گرد می آیند تا هویت خود را حفظ کنند. در جهان متکثر امروزی که بسرعت می تواند همه چیز را در خود حل کند حفظ عناصری که هویت شان را نگهدارد مهم ترين قدم در راه ارائه حرفی متفاوت در جهان پیچیده امروز است. حرفی متفاوت پر از رسوم و اسطوره ها که جهانی رنگارنگ را معرفی می کند فارغ از اینکه عقلانیت خرد کننده جهان جدید چه می گوید.
پروژۀ_مانی_قسمت_پنجم_ارژنگ_و_سنت_نگارگری.pdf
3.2 MB
ناصرمقدسی، عبدالرضا. (1402). «پروژۀ مانی: بررسی عصبی-تکاملی، قسمت پنجم: ارژنگ: سنتی پویا و زنده در نگارگری؛ کتابی که زندگی میکند». گنج کهن. 2 (9 و 10). 20-11.

@Ganjkohanmag
گنج کهن 9-10.pdf
2.4 MB
صاحب امتیاز: دکتر محمدجعفر یاحقی
مدیرمسؤول و سردبیر: محمد بیانی

1- کلید در گنج‌ها پیش توست (سرمقاله) / محمد بیانی
2- باز هم دربارۀ طومار / محمد جعفری قنواتی
3- پروژۀ مانی: بررسی عصبی-تکاملی (قسمت پنجم) / عبدالرضا ناصرمقدسی
4- نگاهی توصیفی تحلیلی به هماهنگی درو نمایه و موسیقی شعر در شاهنامۀ فردوسی / مجید رستنده
5- گنج (خلاصۀ مقالۀ ادوار لیپینسکی) / احمدرضا قائم‌مقامی
6- ریشه‌شناسی و مفهوم واژۀ اوستایی -xvarənah / الکساندر لوبوتسکی – ترجمۀ محمد بیانی
7- دومین وبینار ایران‌شناسی انجمن زبان‌های باستانی آژیار / سمیه کریمی‌پور

@Ganjkohanmag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگر دانشی‌مرد گوید سَخُن / تو بشنو، که دانش نگردد کهُن

شمارهٔ تازهٔ مجلهٔ #گنج_کهن به‌زودی در دسترس علاقه‌مندان و خوانندگان خواهد بود.

گنج‌کهن | فصلنامهٔ مطالعات حماسی و اسطوره‌شناسی


اطلاع‌رسانی، اخبار و انتشار رایگان اصل مقالات هر شماره در:
https://t.center/ganjkohanmag

🔸 لطفا و درصورت تمایل، گنج‌ کهن را به دیگرعلاقه‌مندان معرفی کنید.
میراث ناملموس فضای مجازی

پلتفرم های مورد استفاده در جهان مجازی بسرعت در حال ایحاد و گسترش هستند. پلتفرم هایی چون فیس بوک و تلگرام و یوتیوب همه و همه فرصتی برای تولید محتوای سریع و آسان و حفظ آن برای همیشه هستند. اکنون می توانیم آنچه در درون و محیط خود می گذرد را بسرعت ثبت و آن را در این پلتفرم ها بارگذاری کنیم تا برای همیشه باقی بمانند. انگار بنوعی وجود ما را برای همیشه تضمین می کنند.
در ضمن هیچ گونه معیاری نیز برای بارگذاری مطالب وجود ندارد. لازم نیست زندگی ما از کیفیت خاصی برخوردار باشد تا بتوان آن را در این جهان جدید حفظ کرد. بگمانم باید از این فرصت استفاده کرد زیرا چنین فعالیتی به گسترش تنوع فرهنگ انسانی و بخصوص فرهنگی مبتنی بر ذهنیات ما یاری می رساند و ما را با حجم فوق العاده ای از داده از درون خودمان و نحوه ی تعاملمان با جهان روبرو می کند. اگرچه شاید اکثر این محتواها بی هدف و یا در جهت کسب مخاطب بیشتر باشد اما همه ی ما عضو گروه هایی در فضای مجازی هستیم که هدف خاصی را دنبال می کنند. مثلا یک مطلب علمی یا فلسفی یا سیاسی یا هنری دغدغه ی اصلی آنهاست و ما می توانیم اطلاعات مهمی را از آنها کسب کنیم. بخش خیلی کوچکی هم از لایه های عمیق تر تجربه های زندگی خود سخن می گویند. بگمانم این آن بخشی است که در نهایت بعنوان شیوه ی زندگی ما باقی می ماند و به میراث ناملموس فضای مجازی بدل می شود. میراثی که کم کم باید جدی گرفته شود. سر و سامان یابد تا از انبوه داده های این فضا قابل تمایز گردد.
دنیایی که نمی بینیم

مدتی است سعی می کنم به اطراف خود با دقت بیشتری نگاه کنم، صداها را بشنوم، اشیا را لمس کنم و بوها را استشمام کنم. تازه فهمیده ام از اندام های حسی خود استفاده نمی کنم و عمیقا آنها را درگیر روزمرگی نابود کننده ام کرده ام. صبح بلند می شوم، سرکار می روم و روزی معمولی و تکراری را شروع می کنم. چیز جدیدی در این روز نیست. اما وقتی به اطراف خود توجه می کنم متوجه می شوم دنیا پر از چیزهای تازه ای است که من به آنها توجه نمی کردم و آنها را نمی دیدم. تا بحال به انبوه گیاهان اطراف خود، همین درخت های کنار خیابان ، علف هایی که از ترک های دیوار بیرون زده اند توجه کرده ایم؟همه ی آنها مملو از تازگی هستند. دیده ایم روی دیوارهای شهر چه چیزی را نقاشی کرده اند؟ سردر خانه ها نظرمان را به خود جلب کرده است؟ و ده ها چیز دیگر که کنار ما هست اما دیده نمی شوند و زندگی ما را سرشار نمی کنند‌. فقط کافی است سرمان را بلند کنیم و به چشم هایمان اجازه دهیم که به تماشای جهان بنشینند‌.
در آن صورت دنیای جدیدی را کشف خواهیم کرد که همواره کنار ما بوده اما ما آن را ندیده بودیم‌.
روز ابوتراب

رونمایی کتاب دکتر ابوتراب عزیز "اگر پزشک نمی شدم" برای من فرصتی برای تامل و تنفس بود. درست است که اساتید نورولوژی حضور داشتند، درست است که نویسنده کتاب آقای دکتر ابوتراب نورولوژیست بود و درست است که مراسم در دانشکده پزشکی برگزار شد اما همین که می شد در چنین فضایی از
پزشک نشدن حرف زد مثال هوایی تازه درون رگهای من بود. من با علاقه به سخنرانی ها گوش دادم. گاهی از پزشکی حرف زده می شد، گاهی از شعر و گاهی از ذهن و فضای مجازی و شیوه ی نوشتاری. و این چند وجهی بودن سبب می شد هم ارزش اثر دکتر ابوتراب عزیز بهتر نشان داده شود هم کسی مثل من که درگیر بیمار و بیماری بودم کمی در فضای دیگری نفس بکشم. برای شرکت در رونمایی از بیمارستان به محل برگزاری آمدم. قبل آن همانطور که بیمارانم را ویزیت می کردم در مورد جلسه رونمایی فکر می کردم. فکر می کردم که باید چه بگویم. بعنوان کسی که نمی خواست پزشک بشود و هنوز هم دنبال آن است که یکطوری از پزشکی فرار کند و پزشک نباشد در چنین جلسه ای که بعنوان استاد نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران دعوت شده ام باید چه بگویم؟ جلوی این همه دانشجوی پزشکی بگویم نمی خواهم پزشک باشم؟ اصلا یعنی چه؟
اما وقتی به جلسه آمدم و سخنرانان هر یک از جنبه های مختلفی به کتاب و به پزشک شدن پرداختند احساس آرامش عمیقی مرا گرفت. و شاید بهترین خصلت این کتاب همین حس آرامش باشد. آرامشی که من را از دغدغه های پزشک نشدن و پزشک نبودن نجات می دهد. روز ابوتراب هم، روز آرامش است با همان آرامشی که خودش دارد. چاپ این کتاب ارزشمند را به ایشان تبریک عرض می کنم.
Forwarded from Bukharamag
عصر چهارشنبه‌های بخارا

به مناسبت انتشار کتاب «اگر پزشک نمی‌شدم» نوشتۀ سیدرضا ابوتراب

با حضور: حسین جنتی، دکتر شهریار نفیسی، دکتر مریم نوروزیان، دکتر عبدالرضا ناصرمقدسی، ماندانا فرهادیان، دکتر فاطمه مینایی، دکتر احمد شکرچی، دکتر حسین شیخ رضایی و علی دهباشی

دانشگاه علوم پزشکی تهران - دانشکده پزشکی - تالار کاووسی
امروز سال روز درگذشت شاعر بزرگ مهدی اخوان ثالث است. بسیار خوشحالم که توانستم کتابی در مورد این شاعر برجسته بنویسم. سالهاست که اشعار او را زمزمه می کنم، گوش می دهم، می خوانم و بسیاری از آنها را از بر هستم. بگمانم حرفهای بسیاری می توان در مورد این شاعر بزرگ زد. امیدوارم باز این سعادت را داشته باشم که حرف جدیدی در مورد او بزنم
دوستانی که علاقمند به تهیه کتاب هستند می توانند آن را از لینک زیر تهیه بفرمایند
https://irlogos.com/products/recently-published/%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%85%D8%BA%D8%B2%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87%D9%87%D8%A7/
More