نان کار آزادی

#کمون_پاریس
Channel
Politics
News and Media
Education
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel نان کار آزادی
@NK_AzadiPromote
432
subscribers
20.8K
photos
10.8K
videos
10.5K
links
تلاشی برای انعکاس جنبش هاى #کارگری، #زنان، #دانشجویی و #رفع_ستم_ملی برای نیل به آزادی و برابری !
Forwarded from تجربه نوشتن
🌍 هفته خونین فرانسه(۱۸۷۱) در یک نگاه

«نام کارگران پاریس با کمون‌شان برای همیشه به‌عنوان پیام‌آورِ پرافتخارِ جامعه‌ی نوین با احترام به یاد خواهد ماند.... و آنان که به نابودی‌اش دست زدند، از هم اکنون به چرخ عذاب و لعنت تاریخ بسته شده‌اند...» (کارل مارکس)

🔻کمون پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

▪️«کریستین راس» در کتابی به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین فرانسه سال ۱۸۷۱ را چنین روایت می‌کند:

«کشتارها تنها در باغ لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند. بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.

در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در باغ لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد. در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.

این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ باغ لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

🔺خطابه مارکس بر صحنه شکست کمون، مویه ای رمانتیک بر جنازه ای محتضر نیست:
«به راستی هم چنین بود؛ تمدن و عدالت بورژوایی هر بار که بردگان این گونه به پا می خیزند و بر ضد خدایان خویش قیام می کنند، چهره شوم خود را به همین سان نشان می دهد... چه تمدن پرافتخاری که مهمترین مسئله اش اکنون این بود که چگونه از شر کوه اجسادی که در کوچه ها به جای گذاشته است، خلاص شود!»
#کمون_پاریس
#کمیته‌های_بیداری
#باریکادها
#گورستان_پرلاشز
Forwarded from تجربه نوشتن
‍ (https://attach.fahares.com/lVxPa7gEP683S+S/qFHQcw==)

🎯 ۱۸ مارس؛ سالروز اعلام #کمون_پاریس

کمون پاریس در ١٨ مارس سال ١٨٧١ متولد شد. شرایط انقلابی قبل از این تاریخ در فرانسه زمینه را برای تصرف قدرت در پاریس فراهم کرد. یکی از باشکوه‌ترین راه پیمایی‌های اعتراضی آن روزها، راه پیمایی دویست هزار نفری ژانویه‌ی ۱۸۷۰ بود. معترضان از خیابان‌های پاریس می‌گذشتند و با طنین شعارهای «زنده باد جمهوری» و «مرگ بر بناپارت» پایه‌های بی‌داد امپراتوری دوم را به لرزه در می‌آوردند. بناپارت برای فرونشاندن جنبش انقلابی کارگران و زحمت‌کشان و نجات قدرت خود چاره‌ی کار را در جنگ افروزی با آلمان دید.

در گردهم‌آیی‌هایی که در بیست ناحیه‌ی پاریس برگزار شد کارگران و پیشه‌وران، در #کمیته‌های_بیداری متشکل شدند. بدین‌سان مردم پاریس سازمانی انقلابی برای نظارت بر فعالیت‌های دولت تشکیل دادند. دولت فرانسه در ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ تسلیم پروس شد و پیمان پایان جنگ را امضا کرد. دولت بی‌درنگ پس از صلح به برگزاری انتخابات مجلس ملی پرداخت. مجلس ملی، دولتی به ریاست «آدلف تی‌یر»، سلطنت طلب مرتجع، تشکیل داد.

در فوریه‌ی ۱۸۷۱ کمیته‌ی مرکزی #گارد_ملی تشکیل شد. این کمیته در اعتراض به وضع نابسامان موجود، مردم را به قیام فراخواند. در بامداد ۱۸ مارس ۱۸۷۱ به دستور تی‌یر، دسته‌هایی از سربازان دولتی به تپه‌ی «مون مارتر» شبیخون زدند تا توپ‌های گارد ملی را بدزدند. این شبیخون با هوشیاری نگهبانان بی‌نتیجه ماند.

کارگران و پیشه‌وران پاریسی در سپیده دم صبح روز ۱۸ مارس قهرمانانه توانستند یورش ارتش بورژوایی را در هم شکنند. مردم با فراخوان گاردملی، از بلندی‌های مون مارتر و بل ویل پایین آمدند و به سوی مرکز شهر راه پیمایی کردند. ظهر روز ۱۸ مارس، کمیته‌ی مرکزی گارد ملی به مردم و اعضای گارد ملی دستور داد مرکز شهر را تسخیر کنند. مردم تا ساعت ۲ بعد از ظهر، ایستگاه راه‌آهن اورلئان و چند نقطه‌ی مهم دیگر را اشغال کردند. به فاصله‌ی بسیار کمی، پادگان‌ها و ساختمان‌های دولتی نیز به تصرف مردم درآمد. بی‌درنگ پس از پیروزی کمون پاریس، کمون‌های بسیاری در شهرهای لیون، مارسی، سنت اتین، تولوز، پرپینیان و کروزو به پا شد.

نخستین اقدام کمون الغای ارتش و پلیس دائمی و سربازی اجباری بود. سپس برآن شد تا ابزار معنوی سرکوب و کنترل، یعنی قدرت کشیشان و دستگاه کلیسا را نیز براندازد؛ در این راستا فرمانی مبنی بر جدایی کامل کلیسا از دولت و خلع مالکیت از تمامی کلیساها صادر گردید. در پی صدور این فرمان، ورود به همه‌ی نهادهای آموزشی به صورت رایگان برای همه‌ی مردم آزاد شد، و خود آن نهادها نیز از هرگونه دست‌اندازی دولت و کلیسا مصون ماندند. سه روز پس از اعلام کمون، یعنی در اول آوریل، کمون تصویب نامه‌ای صادر می‌کند که بر اساس آن، حقوق هیچ یک از کارمندان دولتی و اداری نباید بیش‌تر از شش هزار فرانک باشد.

دولت تی‌یر در ماه مه با پروس قرارداد صلح بست و برای تدارک جنگ علیه کمون پاریس، امتیازهای بسیاری به پروسی‌ها داد. دولت پروس نیز با آزاد سازی سربازان فرانسوی اسیر شده به ارتش ورسای اجازه داد که از صفوف ارتش پروس گذشته و از جبهه‌های مختلف، کمون را مورد حمله‌ی وحشیانه خود قرار دهند.

در پی این اتحاد بورژوازی خیانت پیشه‌ی فرانسه و دولت مرتجع پروس، در ۲۱ ماه مه ۱۸۷۱ ارتش یک صد وسی هزار نفری فرانسه، از ورسای به سوی پاریس حرکت کرد. این تهاجم در واقع سرآغاز نبردهای شدید «هفته‌ی خونین ماه مه» بود؛ هفته‌ی خونینی که کمونارها، قهرمانانه خیابان به خیابان، خانه به خانه و وجب به وجب در برابر ارتش ارتجاعی بورژوازی جنگیدند. پاریس یک هفته‌ی تمام از خون کارگران و زحمت‌کشان پاریس سرخ، و از آتش توپ‌ها و تفنگ‌ها روشن شد. آخرین کمونارها در برابر دیوار #گورستان_پرلاشز تیرباران شدند.

سرکوب کموناردهای پاریس در سال ۱۸۷۱ وحشتناک بود. تعداد بیشماری روی همان #باریکادها تیرباران شدند. تعداد بیشماری زن اسلحه بدست بلافاصله تیرباران شدند. هزاران زن دستگیر و به «دادگاه شوراهای جنگ» تحویل داده شدند. بیست و نه زن به کار اجباری محکوم شده و بیست نفر از زنان را در دژهای نظامی زندانی کردند و شانزده نفر مجبور به خروج از کشور شدند. در مجموع ۱۳۷۰۰ زن و مرد را زندانی کردند که مدت زندان برای بعضی از آنها ۹ سال طول کشید.

روز ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱، کمون پاریس بعد از ۷۲ روز، زیر آتش دشمن آزادی و برابری، سقوط کرد، و پاریس به زیر تیغ ارتجاع افتاد.

https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
🌍 هفته خونین فرانسه(۱۸۷۱) در یک نگاه

«نام کارگران پاریس با کمون‌شان برای همیشه به‌عنوان پیام‌آورِ پرافتخارِ جامعه‌ی نوین با احترام به یاد خواهد ماند.... و آنان که به نابودی‌اش دست زدند، از هم اکنون به چرخ عذاب و لعنت تاریخ بسته شده‌اند...» (کارل مارکس)

🔻کمون پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

▪️«کریستین راس» در کتابی به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین فرانسه سال ۱۸۷۱ را چنین روایت می‌کند:

«کشتارها تنها در باغ لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند. بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.

در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در باغ لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد. در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.

این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ باغ لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

🔺خطابه مارکس بر صحنه شکست کمون، مویه ای رمانتیک بر جنازه ای محتضر نیست:
«به راستی هم چنین بود؛ تمدن و عدالت بورژوایی هر بار که بردگان این گونه به پا می خیزند و بر ضد خدایان خویش قیام می کنند، چهره شوم خود را به همین سان نشان می دهد... چه تمدن پرافتخاری که مهمترین مسئله اش اکنون این بود که چگونه از شر کوه اجسادی که در کوچه ها به جای گذاشته است، خلاص شود!»
#کمون_پاریس
#کمیته‌های_بیداری
#باریکادها
#گورستان_پرلاشز
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
‍ (https://attach.fahares.com/lVxPa7gEP683S+S/qFHQcw==)

🎯 ۱۸ مارس؛ سالروز اعلام #کمون_پاریس

کمون پاریس در ١٨ مارس سال ١٨٧١ متولد شد. شرایط انقلابی قبل از این تاریخ در فرانسه زمینه را برای تصرف قدرت در پاریس فراهم کرد. یکی از باشکوه‌ترین راه پیمایی‌های اعتراضی آن روزها، راه پیمایی دویست هزار نفری ژانویه‌ی ۱۸۷۰ بود. معترضان از خیابان‌های پاریس می‌گذشتند و با طنین شعارهای «زنده باد جمهوری» و «مرگ بر بناپارت» پایه‌های بی‌داد امپراتوری دوم را به لرزه در می‌آوردند. بناپارت برای فرونشاندن جنبش انقلابی کارگران و زحمت‌کشان و نجات قدرت خود چاره‌ی کار را در جنگ افروزی با آلمان دید.

در گردهم‌آیی‌هایی که در بیست ناحیه‌ی پاریس برگزار شد کارگران و پیشه‌وران، در #کمیته‌های_بیداری متشکل شدند. بدین‌سان مردم پاریس سازمانی انقلابی برای نظارت بر فعالیت‌های دولت تشکیل دادند. دولت فرانسه در ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ تسلیم پروس شد و پیمان پایان جنگ را امضا کرد. دولت بی‌درنگ پس از صلح به برگزاری انتخابات مجلس ملی پرداخت. مجلس ملی، دولتی به ریاست «آدلف تی‌یر»، سلطنت طلب مرتجع، تشکیل داد.

در فوریه‌ی ۱۸۷۱ کمیته‌ی مرکزی #گارد_ملی تشکیل شد. این کمیته در اعتراض به وضع نابسامان موجود، مردم را به قیام فراخواند. در بامداد ۱۸ مارس ۱۸۷۱ به دستور تی‌یر، دسته‌هایی از سربازان دولتی به تپه‌ی «مون مارتر» شبیخون زدند تا توپ‌های گارد ملی را بدزدند. این شبیخون با هوشیاری نگهبانان بی‌نتیجه ماند.

کارگران و پیشه‌وران پاریسی در سپیده دم صبح روز ۱۸ مارس قهرمانانه توانستند یورش ارتش بورژوایی را در هم شکنند. مردم با فراخوان گاردملی، از بلندی‌های مون مارتر و بل ویل پایین آمدند و به سوی مرکز شهر راه پیمایی کردند. ظهر روز ۱۸ مارس، کمیته‌ی مرکزی گارد ملی به مردم و اعضای گارد ملی دستور داد مرکز شهر را تسخیر کنند. مردم تا ساعت ۲ بعد از ظهر، ایستگاه راه‌آهن اورلئان و چند نقطه‌ی مهم دیگر را اشغال کردند. به فاصله‌ی بسیار کمی، پادگان‌ها و ساختمان‌های دولتی نیز به تصرف مردم درآمد. بی‌درنگ پس از پیروزی کمون پاریس، کمون‌های بسیاری در شهرهای لیون، مارسی، سنت اتین، تولوز، پرپینیان و کروزو به پا شد.

نخستین اقدام کمون الغای ارتش و پلیس دائمی و سربازی اجباری بود. سپس برآن شد تا ابزار معنوی سرکوب و کنترل، یعنی قدرت کشیشان و دستگاه کلیسا را نیز براندازد؛ در این راستا فرمانی مبنی بر جدایی کامل کلیسا از دولت و خلع مالکیت از تمامی کلیساها صادر گردید. در پی صدور این فرمان، ورود به همه‌ی نهادهای آموزشی به صورت رایگان برای همه‌ی مردم آزاد شد، و خود آن نهادها نیز از هرگونه دست‌اندازی دولت و کلیسا مصون ماندند. سه روز پس از اعلام کمون، یعنی در اول آوریل، کمون تصویب نامه‌ای صادر می‌کند که بر اساس آن، حقوق هیچ یک از کارمندان دولتی و اداری نباید بیش‌تر از شش هزار فرانک باشد.

دولت تی‌یر در ماه مه با پروس قرارداد صلح بست و برای تدارک جنگ علیه کمون پاریس، امتیازهای بسیاری به پروسی‌ها داد. دولت پروس نیز با آزاد سازی سربازان فرانسوی اسیر شده به ارتش ورسای اجازه داد که از صفوف ارتش پروس گذشته و از جبهه‌های مختلف، کمون را مورد حمله‌ی وحشیانه خود قرار دهند.

در پی این اتحاد بورژوازی خیانت پیشه‌ی فرانسه و دولت مرتجع پروس، در ۲۱ ماه مه ۱۸۷۱ ارتش یک صد وسی هزار نفری فرانسه، از ورسای به سوی پاریس حرکت کرد. این تهاجم در واقع سرآغاز نبردهای شدید «هفته‌ی خونین ماه مه» بود؛ هفته‌ی خونینی که کمونارها، قهرمانانه خیابان به خیابان، خانه به خانه و وجب به وجب در برابر ارتش ارتجاعی بورژوازی جنگیدند. پاریس یک هفته‌ی تمام از خون کارگران و زحمت‌کشان پاریس سرخ، و از آتش توپ‌ها و تفنگ‌ها روشن شد. آخرین کمونارها در برابر دیوار #گورستان_پرلاشز تیرباران شدند.

سرکوب کموناردهای پاریس در سال ۱۸۷۱ وحشتناک بود. تعداد بیشماری روی همان #باریکادها تیرباران شدند. تعداد بیشماری زن اسلحه بدست بلافاصله تیرباران شدند. هزاران زن دستگیر و به «دادگاه شوراهای جنگ» تحویل داده شدند. بیست و نه زن به کار اجباری محکوم شده و بیست نفر از زنان را در دژهای نظامی زندانی کردند و شانزده نفر مجبور به خروج از کشور شدند. در مجموع ۱۳۷۰۰ زن و مرد را زندانی کردند که مدت زندان برای بعضی از آنها ۹ سال طول کشید.

روز ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱، کمون پاریس بعد از ۷۲ روز، زیر آتش دشمن آزادی و برابری، سقوط کرد، و پاریس به زیر تیغ ارتجاع افتاد.

https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
#زنی_از_طبقه_کارگر

🎯 ناتالی لومل، شخصیتی برجسته در کمون پاریس
کلودین ره

#ناتالی_لومل، این بانوی بزرگ، تاریخ کمون پاریس را ننوشته، بلکه آن را ساخته است. خاطراتش را به رشته تحریر در نیاورده، نامه‌ای ازاو بر جای نمانده است، هیچ چیز. فقط امضایش مثل دیگران در پائین اعلامیه‌های دیواری کمون با شعارهائی مثل: «ما کار می خواهیم و سودش را برای خود، نه استثمارگر می‌خواهیم و نه ارباب» دیده می‌شود. این چهره بزرگ، تمام زندگی اش را صرف دفاع از دنیای کار نمود.

ناتالی، در سال ۱۸۲۶ در شهر «برست» بدنیا آمد و پدر و مادرش نهایت فداکاری را بکار بردند تا فرزندشان از سطح آموزش خوبی برخوردار شود. وی درسال ۱۸۴۵ ازدواج کرد و دارای سه فرزند شد.

سپس ناتالی و شوهرش، در شهر «کمپر» به شغل کتابفروشی پرداختند. ده سال قبل از رویداد کمون، آنها عازم پاریس شده و ناتالی، در «محله بروتن‌ها» در مجاورت ایستگاه راه آهن «مون پَرناس» در یک کارگاه صحافی مشغول به کار شد. بنا به گزارشی از پلیس، ناتالی به علت: «پرداختن به سیاست، خواندن روزنامه‌های «ضاله» با صدای بلند، و آمد و رفت مداوم به کلوب ها»، توجه همگان را به خود جلب کرده بود.

ناتالی لومل عضو انجمن بین‌المللی کارگران، ( #انترناسیونال_اول ) بود. در سال ۱۸۶۵، سندیکای کارگران صحاف کار، که توسط اوژن وَرَلن(۱) و ناتالی لومل تأسیس شده بود، برابری دستمزد برای زنان و مردان را مطالبه و آن را بدست آورد.
اوژن وَرَلن، برپائی رستورانی مردمی و همگانی به نام لامَرمیت(۲) را پیشنهاد و ناتالی را برای مدیریت آن انتخاب کرد. این ایده با موفقیت مواجه شد.

ناتالی لومل، در دوران #کمون_پاریس، هّم خود را صرف سازماندهی زنان کرد. در ۱۱ آوریل ۱۸۷۱، وی همراه با «الیزابت دِ میتری یف»(۳) «اتحاد زنان برای دفاع از پاریس و پرستاری از زخمی ها» را تأسیس کردند. برنامه «اتحاد زنان» مطالبات متعدد دیگری را در برمی گرفت از جمله: برابری دستمزد بین مردان و زنان، حق کارکردن (سازماندهی کارگاه های مصادره شده) ، به رسمیت شناختن پیوند زناشوئی اختیاری، حق طلاق و غیره.

طی «هفته خونین»(۴)، ناتالی لومل با همیاری دیگر زنان در باریکاد میدان بلانش به مقاومت ادامه داد. وی در ۲۱ ژوئن ۱۸۷۱ دستگیر و به تبعید در یکی از دژهای نظامی محکوم شد. سرانجام ناتالی در ۲۸ ژوئن ۱۸۷۹ (هشت سال بعد)، از تبعید بازگشت. در ۸ نوامبر ۱۸۷۹، سرپرستی جشن بازسازی اطاق سندیکائی کارگران صحاف کار به وی محّول شد و در روزنامه «سازش ناپذیر» به مدیریت هانری رُشفور به شغل تا کردن روزنامه پرداخت.

هنگامی که بعلت «فرسودگی ناشی از زندگی مبارزاتی»، مجبور به ترک شغلش شد، هانری رُشفور مقرری ناچیزی برای او تعیین کرد. اما در آن ایام، چون هانری رُشفور به «بوُلانژیسم»(۵) پیوسته بود، در نتیحه ناتالی لومل از دریافت کمک مالی وی خودداری کرده و بدین سان در فقر و تهیدستی کاملی فرو رفت. نابینا، در سن ۹۰ سالگی، ناتالی لومل به خانه سالمندان «بیسِتر» منتقل و ۵ سال بعد در تاریخ ۸ مه ۱۹۲۱ درگذشت: در پنجاهمین سالگرد کمون پاریس در ماه مه.

زیرنویس ها:

۱ - اوژن وَرلَن متولد ۱۸۳۹ انقلابی فرانسوی و کارگر صحاف کار چاپخانه و دبیر شاخه فرانسوی انجمن بین المللی کارگران (انترناسیونال اول). وی عضو کمیته مرکزی گارد ملی کمون پاریس و عضو کمیسیون مالی کمون پاریس بود. و در روز ۲۸ مه ۱۸۷۱ به دست ارتش ورسای به طرز فجیعی به قتل رسید.

۲ - رستوران عمومی برای کمک به کارگران و زحمتکشان با قیمت ارزان بود و هم چنین فرصتی فراهم کرد تا در این مکان به آموزش سیاسی بپردازند.

۳ - «الیزابت دِ میتری یف» متولد ۱۸۵۱ در شهر «وُلوُک» در روسیه، فمینیست روسی و عضو انترناسیونال اول بود که توسط مارکس در سن بیست سالگی به پاریس فرستاده شد تا در کمون پاریس شرکت کند. پس از هفته خونین به روسیه گریخت.

۴ - پاریس، توسط کمونارها در روز ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تسخیر و اولین حکومت کارگری جهان که به کمون پاریس معروف است در آنجا برقرار شد. این حکومت در مجموع بیشتر از ۷۲ روز طول نکشید و طی هفته خونین از ۲۱ تا ۲۸ مه توسط «آدولف تی یر» رهبر حکومت ورسای و ارتش آن به خاک و خون کشیده شد. در هفته خونین، بیست و پنج تا سی هزار نفر از کمونارها و مردم پاریس در کوچه و خیابان قتل عام شده و چهل و پنج هزار نفر دستگیر و بسیاری از آنان تبعید یا اعدام شدند.

۵ - دکترین جنبش ناسیونالیستی و راست افراطی منتسب به ژنرال «ژرژ بوُلانژه» وزیر جنگ جمهوری سوم فرانسه بود.

https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
لینک گزیده هایی از مطالب به اشتراک گذاشته شده در کانال #تجربه_نوشتن

♦️سهم #بازنشستگان از سود سازمان تامين اجتماعی
https://t.me/tajrobeneveshtan/13

📝 چگونه بنویسیم؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/14

🌀 هجوم نظامی به کردستان سوریه؛ #عفرین میدان تهاجم و مقاومت
https://t.me/tajrobeneveshtan/19

📝 مالک معدن سوما کیست؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/22

🔹انفجار معدن ذغال سنگ #زمستان_یورت_آزادشهر
https://t.me/tajrobeneveshtan/24

📝 سه برداشت از انفجار در معدن #زمستان_یورت_آزادشهر
https://t.me/tajrobeneveshtan/25

📖 #ادبیات_کارگری▫️#ماما_جونز،
https://t.me/tajrobeneveshtan/27

📝 بار دیگر مرگ دلخراش کارگران در " #باب_نیزو "
https://t.me/tajrobeneveshtan/30


📝 گزارش مجلس در باره #باب_نیزو و آینده کارگران معدن
https://t.me/tajrobeneveshtan/32

🌀شرايط کار و زيست نسل اول #کارگران ايران
https://t.me/tajrobeneveshtan/37

🌀بیایید قدرت را از میلیاردرها بازپس بگیریم!
https://t.me/tajrobeneveshtan/39

🌀مروری بر اعتصاب ها و اعتراض های کارگری در #نیشکر_هفت_تپه
https://t.me/tajrobeneveshtan/41

📖 #ادبیات_کارگری🌀 یادداشتی بر رمان #مادر، نوشته #ماکسیم_گورکی
https://t.me/tajrobeneveshtan/42

🖍 روز جهانی زن، #8_مارس برابر با 17 اسفند، چگونه شکل گرفت؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/56

🌀 چهاردهم مارس ۱۸۸۳ بزرگترین متفکر هزاره دوم از اندیشیدن باز ایستاد!
https://t.me/tajrobeneveshtan/60

🌀در باره #کمون_پاریس
https://t.me/tajrobeneveshtan/67

🌀 #مادر_جونز زنی از طبقه کارگر امریکا - (١٩٣٠ـ ١٨٣٠ )
https://t.me/tajrobeneveshtan/80

🌀توضيحی درباره مطلب هفت‌تپه و برچسب‌های ناروای بهرام دزکی
https://t.me/tajrobeneveshtan/87

🌀 دمیتیلا باریوس دوچونگارا
https://t.me/tajrobeneveshtan/91

🌀کارگر کیست و سرمایه دار کدام است؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/93

🌀 من زنده مانده‌ام
✍️ #علی_‌اشرف_درویشیان
https://t.me/tajrobeneveshtan/106

🌀 #اول_ماه_مه؛ روزی که بار دیگر فرا رسید!
https://t.me/tajrobeneveshtan/111

🌀 اقبال مسیح؛ اسپارتاکوس معاصر؛ مبارزه با کار بدون ‌مزد کودکان
https://t.me/tajrobeneveshtan/138

🖌 آقای چوخ بختیار
✍️ #صمد_بهرنگی
https://t.me/tajrobeneveshtan/141

✔️ در حاشیه ملاقات سران امریکا و کره شمالی
https://t.me/tajrobeneveshtan/183

🌀 بیست و هشت سال از #زلزله مرگبار استان گیلان گذشت
https://t.me/tajrobeneveshtan/190

🌀 پاسخی مختصر به چند #پرسش کوتاه

https://t.me/tajrobeneveshtan/201

🌀 برداشتی از یک فاجعه: حرف های مادری با دخترش پس از یک #زلزله مرگبار
https://t.me/tajrobeneveshtan/211

🖍 در باره «نقد»
https://t.me/tajrobeneveshtan/216
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
لینک گزیده هایی از مطالب به اشتراک گذاشته شده در کانال #تجربه_نوشتن

♦️سهم #بازنشستگان از سود سازمان تامين اجتماعی
https://t.me/tajrobeneveshtan/13

📝 چگونه بنویسیم؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/14

🌀 هجوم نظامی به کردستان سوریه؛ #عفرین میدان تهاجم و مقاومت
https://t.me/tajrobeneveshtan/19

📝 مالک معدن سوما کیست؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/22

🔹انفجار معدن ذغال سنگ #زمستان_یورت_آزادشهر
https://t.me/tajrobeneveshtan/24

📝 سه برداشت از انفجار در معدن #زمستان_یورت_آزادشهر
https://t.me/tajrobeneveshtan/25

📖 #ادبیات_کارگری▫️#ماما_جونز،
https://t.me/tajrobeneveshtan/27

📝 بار دیگر مرگ دلخراش کارگران در " #باب_نیزو "
https://t.me/tajrobeneveshtan/30


📝 گزارش مجلس در باره #باب_نیزو و آینده کارگران معدن
https://t.me/tajrobeneveshtan/32

🌀شرايط کار و زيست نسل اول #کارگران ايران
https://t.me/tajrobeneveshtan/37

🌀بیایید قدرت را از میلیاردرها بازپس بگیریم!
https://t.me/tajrobeneveshtan/39

🌀مروری بر اعتصاب ها و اعتراض های کارگری در #نیشکر_هفت_تپه
https://t.me/tajrobeneveshtan/41

📖 #ادبیات_کارگری🌀 یادداشتی بر رمان #مادر، نوشته #ماکسیم_گورکی
https://t.me/tajrobeneveshtan/42

🖍 روز جهانی زن، #8_مارس برابر با 17 اسفند، چگونه شکل گرفت؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/56

🌀 چهاردهم مارس ۱۸۸۳ بزرگترین متفکر هزاره دوم از اندیشیدن باز ایستاد!
https://t.me/tajrobeneveshtan/60

🌀در باره #کمون_پاریس
https://t.me/tajrobeneveshtan/67

🌀 #مادر_جونز زنی از طبقه کارگر امریکا - (١٩٣٠ـ ١٨٣٠ )
https://t.me/tajrobeneveshtan/80

🌀توضيحی درباره مطلب هفت‌تپه و برچسب‌های ناروای بهرام دزکی
https://t.me/tajrobeneveshtan/87

🌀 دمیتیلا باریوس دوچونگارا
https://t.me/tajrobeneveshtan/91

🌀کارگر کیست و سرمایه دار کدام است؟
https://t.me/tajrobeneveshtan/93

🌀 من زنده مانده‌ام
✍️ #علی_‌اشرف_درویشیان
https://t.me/tajrobeneveshtan/106

🌀 #اول_ماه_مه؛ روزی که بار دیگر فرا رسید!
https://t.me/tajrobeneveshtan/111

🌀 اقبال مسیح؛ اسپارتاکوس معاصر؛ مبارزه با کار بدون ‌مزد کودکان
https://t.me/tajrobeneveshtan/138

🖌 آقای چوخ بختیار
✍️ #صمد_بهرنگی
https://t.me/tajrobeneveshtan/141

✔️ در حاشیه ملاقات سران امریکا و کره شمالی
https://t.me/tajrobeneveshtan/183

🌀 بیست و هشت سال از #زلزله مرگبار استان گیلان گذشت
https://t.me/tajrobeneveshtan/190

🌀 پاسخی مختصر به چند #پرسش کوتاه

https://t.me/tajrobeneveshtan/201

🌀 برداشتی از یک فاجعه: حرف های مادری با دخترش پس از یک #زلزله مرگبار
https://t.me/tajrobeneveshtan/211

🖍 در باره «نقد»
https://t.me/tajrobeneveshtan/216
🚩🚩🚩🚩🚩

#اول_ماه_مه سال ۱۸۸۶ شیکاگو؛ روزی برای اعتراض به #کاپیتالیسم

در سال ۱۸۸۵ اعلامیه یی در صفوف کارگران امریکا دست به دست شده و از طبقه کارگر امریکا می خواست در اول ماه مه ۱۸۸۶ نسبت به تبعیض ها و مشکلات شان اعتراض کنند. در این اعلامیه آمده بود؛ «روز شورش است نه آرامش. روزی که حرف، حرف سخنگویان لاف زن نهادهای اسیرکننده طبقه کارگر نباشد. روزی که طبقه کارگر قوانین خویش را بر پا می دارد و قدرتش را به کار می برد که این قوانین را به اجرا درآورد. قوانینی که تماماً خلاف رضایت و موافقت ستمگران و حکمرانان... است. روزی که نیروی عظیم زحمتکشان متحد در برابر قدرتی که امروز بر سرنوشت همه خلق ها حکم می راند، صف آرایی می کند. روزی که لذت #هشت_ساعت_کار، هشت ساعت استراحت و هشت ساعت برای هر کاری به اختیار خود ما احساس می شود.»

سال ۱۸۸۶ اعتصابات همه جا را فراگرفت. این اعتصابات از دو ماه قبل از اول ماه مه، در گوشه و کنار از سوی کارگران دیده می شد. خیلی ها تکرار #کمون_پاریس را پیش بینی می کردند. در چنین حال و هوایی بود که شیکاگو به اول ماه مه سال ۱۸۸۶ نزدیک می شد.

نوزدهم ماه مارس ۱۸۸۶، نشریه آلمانی زبان «کارگر» در امریکا نوشت؛ «اگر ما هر چه زودتر خود را برای انقلاب خونینی آماده نکنیم، میراثی جز فقر و بردگی برای فرزندان مان بر جای نخواهیم گذاشت، بنابراین خود را برای انجام انقلاب مجهز کنید. »

درست یک شب قبل از واقعه اول ماه مه، روزنامه «کارگر» نوشت؛ کارگران، شعار ما باید چنین باشد؛ سازش موقوف. ماه مه فرارسیده است. ۲۰ سال است سرمایه داران وعده هشت ساعت کار می دهند ولی همیشه این خواست را زیر پا می گذارند.

اول ماه مه ۱۸۸۶، یکی از روزنامه های #شیکاگو چنین گزارش داد؛ «هیچ دودی از دودکش کارخانه ها بیرون نمی آید. همه چیز، رنگ یک روز تعطیل به خود گرفته است.» روزنامه فیلادلفیاتریبون نوشت؛ «عناصر کارگر را گویی رتیل بین المللی نیش زده است. آنها را رقص مرگ فرا گرفته است.»

۱۱۰۰ کارگر در دیترویت به مدت هشت ساعت راهپیمایی کردند. در نیوپارک ۲۵ هزار نفر از برادوی به طرف میدان اتحاد راهپیمایی کردند. در عین حال ۴۰ هزار کارگر نیوپارکی در حال اعتصاب بودند. در سین سیناتی یک کارگر شروع راهپیمایی را چنین تصویر می کرد؛ «تظاهر کنندگان فقط #پرچم_سرخ حمل می کردند و تنها سرودی که می خواندند سرود آربایتر (کارگران) و مارسه یز بود. در لویی ویل کنتاکی بیش از شش هزار کارگر سیاه و سفید از وسط پارک ملی عبور کردند و به این ترتیب ممنوعیت ورود غیرسفیدان به پارک را عامدانه شکستند. در شیکاگو نیز نزدیک به ۳۰ هزار نفر به جاده ها ریختند. تمام قطارها از کار ایستاده و بنادر را تعطیل کرده بودند.

نقطه انفجار اول ماه مه در کارگاه مک گورمیک بود. اینجا از اواسط زمستان در اعتصاب به سر می برد. در دوم ماه مه، #اسپایز، رهبر کارگران قرار بود دوباره برایشان سخنرانی کند. هنگامی که حدود شش هزار کارگر به سخنرانی او گوش می دادند، چند صد نفر به پیشواز اعتصاب شکنانی که تازه داشتند از سر کار برمی گشتند، رفتند تا تعدادی از کارگرانی که حاضر به اعتصاب نشده بودند توسط خود کارگران اعتصاب کننده دستگیر شده و مورد بازجویی قرار بگیرند.

روزنامه «کارگر» در دوم ماه مه نوشت؛ «ناگهان صدای گلوله از نزدیک کارخانه به گوش رسید. حدود ۷۵ قاتل قوی هیکل که توسط یک فرمانده چاق پلیس رهبری می شدند بدان سمت حرکت کردند. سه ارابه موتوری پر از وحشی های حامی نظم و قانون نیز آنان را همراهی می کردند.» در نبرد میان کارگرانی که سلاح آنها چوب و سنگ و کلوخ بود علیه پلیسی که با سلاح گرم مسلح شده بود، صف کارگران ناگهان به هم خورد. بمب دستی پشت سر کارگران منفجر شد. دست کم دو کارگر کشته شدند. بسیاری از جمله چند کودک مجروح شدند.

روز بعد یعنی سوم ماه مه، گسترش اعتصاب پرمعنا بود. در سطح کشور نزدیک به ۳۴۰ هزار کارگر به جنبش پیوسته بودند و ۱۹۰ هزار نفر از آنها در اعتصاب به سر می بردند. در شیکاگو ۸۰ هزار کارگر تظاهرات کردند. هنگامی که چند صد زن خیاط قصد داشتند به تظاهرات بپیوندند، روزنامه شیکاگوتریبون نوشت «زنان وحشی هلهله کش». در محلات فقیرنشین، زنان و بچه ها برای شوهران و پدران شان گریه سر دادند.

دادگاه هفت نفر را محکوم به مرگ کرد و به تاریخ ۱۱ نوامبر ۱۸۸۶ که به نام جمعه سیاه نام گرفته است، اعدام شدند.

سه سال بعد در کنگره بین المللی کارگران در پاریس، روز اول ماه مه به خاطر کشتار کارگران و رهبران کارگری شیکاگو، #روز_جهانی_کارگر نامگذاری شد.

https://t.center/khamahangy
‍ (https://attach.fahares.com/lVxPa7gEP683S+S/qFHQcw==)

🖌 به مناسبت سالگرد #کمون_پاریس

▪️ یکصد و چهل و هشت سال پیش، یعنی در #١٨_مارس_١٨٧١ کمون پاریس متولد شد. شرایط انقلابی قبل از این تاریخ در فرانسه زمینه را برای تصرف قدرت در پاریس فراهم کرد. یکی از باشکوه‌ترین راه پیمایی‌های اعتراضی آن روزها، راه پیمایی دویست هزار نفری ژانویه‌ی ۱۸۷۰ بود. معترضان از خیابان‌های پاریس می‌گذشتند و با طنین شعارهای «زنده باد جمهوری» و «مرگ بر بناپارت» پایه‌های بی‌داد امپراتوری دوم را به لرزه در می‌آوردند. بناپارت برای فرونشاندن جنبش انقلابی کارگران و زحمت‌کشان و نجات قدرت خود چاره‌ی کار را در جنگ افروزی با آلمان دید.

▪️در گردهم‌آیی‌هایی که در بیست ناحیه‌ی پاریس برگزار شد کارگران و پیشه‌وران، در #کمیته‌های_بیداری متشکل شدند. بدین‌سان مردم پاریس سازمانی انقلابی برای نظارت بر فعالیت‌های دولت تشکیل دادند. دولت فرانسه در ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ تسلیم پروس شد و پیمان پایان جنگ را امضا کرد. دولت بی‌درنگ پس از صلح به برگزاری انتخابات مجلس ملی پرداخت. مجلس ملی، دولتی به ریاست آدلف تی‌یر، سلطنت طلب مرتجع، تشکیل داد.

▪️در فوریه‌ی ۱۸۷۱ کمیته‌ی مرکزی #گارد_ملی تشکیل شد. این کمیته در اعتراض به وضع نابسامان موجود، مردم را به قیام فراخواند. در بامداد ۱۸ مارس ۱۸۷۱ به دستور تی‌یر، دسته‌هایی از سربازان دولتی به تپه‌ی مون مارتر شبیخون زدند تا توپ‌های گارد ملی را بدزدند. این شبیخون با هوشیاری نگهبانان بی‌نتیجه ماند.

▪️کارگران و پیشه‌وران پاریسی در سپیده دم صبح روز ۱۸ مارس قهرمانانه توانستند یورش ارتش بورژوایی را در هم شکنند. مردم با فراخوان گاردملی، از بلندی‌های مون مارتر و بل ویل پایین آمدند و به سوی مرکز شهر راه پیمایی کردند. ظهر روز ۱۸ مارس، کمیته‌ی مرکزی گارد ملی به مردم و اعضای گارد ملی دستور داد مرکز شهر را تسخیر کنند. مردم تا ساعت ۲ بعد از ظهر، ایستگاه راه‌آهن اورلئان و چند نقطه‌ی مهم دیگر را اشغال کردند. به فاصله‌ی بسیار کمی، پادگان‌ها و ساختمان‌های دولتی نیز به تصرف مردم درآمد. بی‌درنگ پس از پیروزی #کمون_پاریس، کمون‌های بسیاری در شهرهای لیون، مارسی، سنت اتین، تولوز، پرپینیان و کروزو به پا شد.

▪️نخستین اقدام کمون الغای ارتش و پلیس دائمی و سربازی اجباری بود. سپس برآن شد تا ابزار معنوی سرکوب و کنترل، یعنی قدرت کشیشان و دستگاه کلیسا را نیز براندازد؛ در این راستا فرمانی مبنی بر جدایی کامل کلیسا از دولت و خلع مالکیت از تمامی کلیساها صادر گردید. در پی صدور این فرمان، ورود به همه‌ی نهادهای آموزشی به صورت رایگان برای همه‌ی مردم آزاد شد، و خود آن نهادها نیز از هرگونه دست‌اندازی دولت و کلیسا مصون ماندند. سه روز پس از اعلام کمون، یعنی در اول آوریل، کمون تصویب نامه‌ای صادر می‌کند که بر اساس آن، حقوق هیچ یک از کارمندان دولتی و اداری نباید بیش‌تر از شش هزار فرانک باشد.

▪️دولت تی‌یر در ماه مه با #پروس قرارداد صلح بست و برای تدارک جنگ علیه کمون پاریس، امتیازهای بسیاری به پروسی‌ها داد. دولت پروس نیز با آزاد سازی سربازان فرانسوی اسیر شده به ارتش ورسای اجازه داد که از صفوف ارتش پروس گذشته و از جبهه‌های مختلف، کمون را مورد حمله‌ی وحشیانه خود قرار دهند.

▪️در پی این اتحاد بورژوازی خیانت پیشه‌ی #فرانسه و دولت مرتجع پروس، در ۲۱ ماه مه ۱۸۷۱ ارتش یک صد وسی هزار نفری فرانسه، از ورسای به سوی پاریس حرکت کرد. این تهاجم در واقع سرآغاز نبردهای شدید «هفته‌ی خونین ماه مه» بود؛ هفته‌ی خونینی که کمونارها، قهرمانانه خیابان به خیابان، خانه به خانه و وجب به وجب در برابر ارتش ارتجاعی بورژوازی جنگیدند.

پاریس یک هفته‌ی تمام از خون کارگران و زحمت‌کشان پاریس سرخ، و از آتش توپ‌ها و تفنگ‌ها روشن شد. آخرین کمونارها در برابر #دیوار_گورستان_پرلاشز تیرباران شدند.

▪️سرکوب #کموناردهای_پاریس در سال ۱۸۷۱ وحشتناک بود. تعداد بیشماری روی همان #باریکادها تیرباران شدند. تعداد بیشماری زن اسلحه بدست بلافاصله تیرباران شدند. هزاران زن دستگیر و به «دادگاه شوراهای جنگ» تحویل داده شدند. بیست و نه زن به کار اجباری محکوم شده و بیست نفر از #زنان را در دژهای نظامی زندانی کردند و شانزده نفر مجبور به خروج از کشور شدند. در مجموع ۱۳۷۰۰ زن و مرد را زندانی کردند که مدت زندان برای بعضی از آنها ۹ سال طول کشید.

▪️روز ۲۸ ماه مه ۱۸۷۱، کمون پاریس بعد از ۷۲ روز، زیر آتش دشمن #آزادی و #برابری، سقوط کرد، و پاریس به زیر تیغ ارتجاع افتاد.

گردآوری از اینترنت

https://t.center/khamahangy
🚩🚩🚩

🖌 « #کمون_پاریس ۱۸۷۱» - نگاهی دیگر

🔻کمون پاریس اولین تجربه‌ی تسخیر انقلابی قدرت سیاسی توسط طبقه‌ی کارگر است که از ۱۸ مارس ۱۸۷۱ تا ۲۸ مه همان سال قدرت را در شهر پاریس به دست گرفت و سرانجام در نتیجه‌ی نبردی تن به تن که با قتل‌عام کموناردها و تعداد زیادی از مردم پاریس همراه بود و از ۲۱ تا ۲۸ مه، مشهور به هفته‌ی خونین به طول انجامید، سقوط کرد.

▪️«کریستین راس» به نقل از یک شاهد عینی هفته‌ی خونین را چنین روایت می‌کند:
«کشتارها تنها در [باغ] لوکزامبورگ انجام نمی‌شد. آنها در گوشه‌ی خیابان‌ها، در دالان‌های میان خانه‌ها و در مقابل درب منازل به آدم‌ها شلیک می‌کردند، یعنی هر جا دیواری پیدا می‌شد که افراد را به سینه‌ی آن بچسبانند و تیرباران کنند. کناره‌های رود سن شاهد کشتار دهشت باری بودند. زیر پل نف، آدم‌ها را برای یک هفته‌ی متوالی تیرباران می‌کردند.

بعدازظهرها اشراف‌زاده‌ها، جنتلمن‌ها و همسران شان به دیدن کشتار و تیرباران می‌آمدند. زوج‌های شیک‌پوش چنان به تماشای تیرباران و قتل می‌نشستند که گویی نمایشی را تماشا می‌کنند.

در گوشه‌ای از کرانه‌ی کناره‌ی چپ رود سن که محله‌ی پانتئون را احاطه می‌کند، پنج شش دادگاه نظامی مشغول به کار بودند. کشتارهای فله‌ای در [باغ] لوکزامبورگ انجام می‌شد. اما آنها افراد را در مونه در ابزرواتور، در دانشکده‌ی حقوق، در اکول پلی‌تکنیک و در پانتئون نیز به قتل می‌رساندند. در کلژدوفرانس افراد در اتاقی که سمت چپ در ورودی بود محاکمه می‌شدند، حکم مرگ آنها صادر و همان‌جا اجرا می‌شد.

در بازار موبر قتل‌عام بی‌وقفه جریان داشت. شش دادگاه نظامی در یک محله یافت می‌شد، هر کدام با تعداد فزاینده‌ای حکم مرگ.

این‌گونه بود که کشته‌های لوکزامبورگ به تنهایی بالغ بر هزار نفر می‌شد. با پیشرفت این روند، ورسای قضات ارتشی سخت‌گیرتری را یکی یکی در هر میدان به کار گماشت که تنها کار آنها تدارک و سازماندهی کشتار بود. قضاوت در این میانه هیچ اهمیتی نداشت. اطراف سلاخ‌خانه‌ی بزرگ- [باغ] لوکزامبورگ، اکول میلیتر، پارک مونسو، ال رُوکت، پرلاشز، بوت شامون و جاهای دیگر، کشتارهای بیشتری در خفا و بی‌صدا، بدون هیچ نمایش فاتحانه‌ای، انجام می‌شدند.»

#خسرو_غلامی


نان کار آزادی

t.center/NK_Azadi