(
https://attach.fahares.com/JTzdKcUxM/UKKf12460Yqg==)
#ادبیات_کارگری🎯 #مادر_جونز زنی از طبقه کارگر امریکا - (١٩٣٠ـ ١٨٣٠ )
دادستان ویرجینیای غرب ایالات متحده معتقد بود که «
مادر جونز خطرناک ترین زن آمریکا» ست. ماری هاریس
جونز مورد نفرت سرمایه داران بود و محبوب همه ی کارگرانی که تصادفاً با او آشنا شده بودند و اینها تعدادشان چقدر زیاد بود.
ماما
جونز، در حقیقت، ننه شجاعت معدنچیان اعتصابی بود. یک بار لوله ی مسلسلی را که رو به اعتصابیون گرفته شده بود چسبید و فریاد زد: حضرت آقا! افراد
طبقه من اند که به اعماق معدن فرو رفته اند و فلزی را که این ماسماسک ازش ساخته شده بیرون آورده اند. بنابراین، آن ماسماسک مال من است! – و یک بار در پاسخ یکی
از نمایندگان کنگره که محل اقامت او را پرسیده بود جواب داد: من مقیم آمریکا هستم، گیرم نمی دانم کجایش. هر جا که برای رهائی
از بهره کشی مبارزه ای درگیر باشد، خانه من آن جاست؛ یعنی گاه در واشنگتن، گاه در پنسیلوانا، گاه در آریزونا یا تگزاس یا مینه سوتا یا کلرادو. راستش خانه ی من چیزی مثل پاشنه کفشم است: با خودم این ور و آن ور می کشمش!
آمریکائی که ماما
جونز در شرح حال خودش توصیف می کند، آمریکای کارگران مهاجر، معدنچیان مورد استثمار، کودکان آنها و همسران آنهاست. و حکایتی که نقل می کند، سرگذشت سرکوبی آنها، مقاومت آنها، پیروزی ها و شکسته های آنهاست.
مادر جونز به رغم جثه ی کوچکش و قیافه آرام یک
مادر بزرگ، سخنران فوق العاده نیرومندی بود. وقتی سکویی می یافت و برای سخن گفتن با کارگران بر آن می ایستاد وقار و هیبتش همه را فرا می گرفت. با بالا و پایین بردن صدایش طیفی
از احساسات گوناگون را در کسانی که به او گوش می سپردند پدید می آورد. او می توانست مردم را به گریه بیندازد و پس
از لحظه ای قهقه خنده شان را بلند کند. در حالی که
از این طرف سکو تا آن طرف با خشم قدم می زد، نطق بلند بالای او علیه تبهکاری کارفرمایان بیان خشمی نیرومند بود. او ثروتمندان را تحقیر می کرد و به کارگران در آنِ واحد، هم نیرویشان را یادآوری می کرد و هم غیر انسانی بودن شرایط زندگی شان را.
ماما
جونز که به سال ۱۸۳۰ در ایرلند متولد شد و هنگام مهاجرت خانواده اش به
امریکا پنج ساله بود، بعدها حرفه خیاطی را برگزید. وی که عمری صد ساله را پشت سر نهاد، به مدت نیم قرن تمام
از ۱۸۷۱ تا ۱۹۲۱، سراسر آمریکا را پای پیاده یا در ارابه و قطار طی کرد و مدام در هر نقطه ای که حضورش واجب شمرده می شد حضور داشت: آنجا که می بایست ضمیر
طبقه رنجبر را
از خواب بیدار کرد، آنجا که مبارزات کارگری برای وصول به حق هشت ساعت کار در روز و شناخت حقوق سندیکائی در جریان بود.
زندگی شخصی او با حوادث فاجعه باری رقم خورده است. فرزندان و شوهرش همگی در بیماری واگیردار تب زرد که در ١٨٦٧ ممفیس را فراگرفت
از دست رفتند. بعدها خودش چنین نوشت: «قربانیان، قبل
از هر کس دیگر، کارگران بودند. ثروتمندان می توانستند شهر را ترک کنند. مدرسه ها و کلیساها بسته بود. ورود به خانهء بیمار بدون اجازه ی خاص ممنوع بود. فقرا نمی توانستند خرج پرستار بپردازند. روبروی خانه ی ما ده نفر
از این بیماری همه گیر مردند. تمام اطراف ما را مرده فرا گرفته بود. جسدها را بدون مراسم، شب ها دفن می کردیم. دائم فریاد شیون و گریه می شنیدیم. چهار فرزند خردسالم هریک پس
از دیگری مریض شدند و مردند. تن ظریفشان را قبل
از دفن، با دست های خودم شستم. شوهرم نیز تب کرد و مرد. خانواده های دیگر هم مثل خانواده ی ما به همین نحو، سخت مصیبت دیدند. چه روز و چه شب صدای قرچ قرچ گاری های نعش کشی را می شنیدم!
از سال ١٩٠۴
مادر جونز به عنوان مسؤول سازمان دهی در حزب سوسیالیست آمریکا فعالیت می کرد و سپس در ١٩١١ به سندیکای معدنکاران ایالات متحده ی آمریکا بازگشت. در ٢١ سپتامبر ١٩١٢ در جریان اعتصاب کارگری، تظاهرات فرزندان معدنچیان را در خیابان های چارلستون رهبری کرد. پنج ماه بعد، در جریان یک تظاهرات دیگر در حالی که ٨٢ سال
از عمرش می گذشت بازداشت شد. او را به «توطئه قتل» متهم کردند و به ٢٠ سال حبس جنائی محکوم گردید. در ماه مه ١٩١٣ در پی انتخاب یک فرماندار جدید آزاد شد.
مادر جونز تا پایان عمر در ١٩٣٠ یعنی تا صد سالگی با جنبش کارگری در ارتباط بود و می گفت: «اگر می خواهید برای آرامش روح اموات دعا کنید، بکنید، اما به خصوص به خاطر زنده ها مبارزه کنید!» او در گورستان سندیکای معدنچیان در «مونت او لیو» (کوه زیتون) نزدیک شهر سن لویی در ایالت ایلی نویز به خاک سپرده شد.
🔻گوشه هایی
از زندگی ماما
جونز در کتاب
#مادر_جونز_زنی_از_طبقه_کارگر_امریکا توسط ع. پاشائی - رسولی به فارسی ترجمه شده است. شرح حال ماما
جونز، درسی شگفت انگیز
از تاریخ و در همان حال سرچشمه ئی فیاض برای افکار عملی است.
@tajrobeneveshtan