گزیدهای از مقالهٔ «
اخوان و فردوسی» به قلم دکتر منصور رستگار فسائی
آنچه مرا بیش از همهٔ محاسن امید، به او دلبسته میساخت و در این مقال برآنم که بسیار مختصر بدان بپردازم، الفت و قرابت بیتردید او با تفکر فردوسی، زبان فردوسی و آرمانها و زندگی فردوسی بود، چه من از خلال مجموعهٔ آثارش یقین یافتهام که او مقاومت را از فردوسی آموخته بود، میهن دوستی و اعتقاد به ارزشهای متعالی را از وی فراگرفته بود و نگرانیها و التهابات انسانیش، گویی از جان فردوسی برآمده بود تا بدانجا که میتوان بسیاری از اشعار او را عصارهٔ اندیشه فردوسی و ایرانی که او میشناخت و دوست میداشت، دانست، زیرا دل او پر از مهر نیکانی چون فردوسی بود:
نه از نیکان و پاکانم ولیکن
دلم پر مهر نیکان است و پاکان
شعر امید، همانند فردوسی سرشار از عشق به این سرزمین و فرهنگ و تمدن آن است و همه جا سرود این دو، دوست داشتن این کهن بوم و بر است. به همین جهت
اخوان ستایشگر فردوسی است:
نگویم که فردوسی پاکجفت
سخنهای شیعی شعوبی نگفت
ولی بیگمانم، که آن بینظیر
به یک آدمی جامه، صد بیشه شیر
چو مردان افسانه بود و شگرف
یکی بیکران پاک دریای ژرف
شگفتآفرین کار این آدمی
به شعر و به افسانه ماند همی
به افسانه ماند ولی راستین
به شعری گزین و شعور آفرین
اگر چند از رفتهها گفت باز
ولی رفتهای گفت، آینده ساز
شگرف است و افسانگی، کار او شگفتآفرین، کاخ سُتوار او
او فردوسیوار به خاک و سرزمین خویش میبالد:
زانکهدانمخوناینفرهنگوخاک
میفروزد سرفرازی در رگم(۱)
و افتخار اخوان به مظاهر باارزش فرهنگ سرزمین خویش، همان است که فردوسی میاندیشد و
اخوان بیآنکه در تلاطم امواج تفکرات چپ یا راست به دام افتد، پیوسته به عظمت به حق سرزمینی میاندیشد که در هزارههای گذشتهٔ تاریخ خویش از هفتخوانهای مشکلات شکننده و نابودکننده گذر کرده است و علیرغم فرودافتادنها و رنجها و نامرادیهای بسیار، پیوسته منشأ خدمات گسترده و به راستی افتخارآفرین به تکامل ذهنی و هنری انسانیت بوده است.
(۱) تمام اشعار
اخوان در این مقاله از «تراایکهنبوموبردوستدارم» گرفته شده است.
#اخوان_و_فردوسیبرگرفته از کتاب:
#باغ_بی_برگی#انتشارات_زمستانچاپ سوم بهار ۱۳۸۵
صفحه ۲۶۱
t.center/Mehdi_Akhavansales