◦•●◉✿ دانستنے هاے خانمانہ ✿◉●•◦

#آگاه_باشید
Channel
Logo of the Telegram channel ◦•●◉✿ دانستنے هاے خانمانہ ✿◉●•◦
@KhanoOomanehaPromote
8.03K
subscribers
13.7K
photos
3.17K
videos
3.17K
links
. 👇💕 تعـــرفه تبليغـات کانال خانمانه 💕👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEFFwfPebSyFUKevBg .
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

حتما بخونید : 👇👇👇

📝روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد، و در پایان گفت:



من لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟! تولستوی در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست.

@khanoOomaneha
💠🔷🔹
#آگاه_باشید
#آموزنده

🔺روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد.
یک شیشه وسطِ یک آکواریوم بزرگ گذاشت و آن را دو نیم کرد.

در یک سمت، ماهی بزرگی قرار داد و در سمت دیگر " یک ماهی کوچک " که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ بود بود.

ماهی بزرگ، بارها به ماهی کوچک حمله کرد و هر بار به دیوار نامرئی(شیشه ای) برخورد کرد تا اینکه دیگر ناامید شده و از حمله دست کشید.

او دیگر باور کرده بود که شکار آن ماهی کوچک محال و غیر ممکن است
دانشمند دیوار حائل را برداشت. ولی ماهی بزرگ دیگر هیچ وقت به سمت ماهی کوچک نرفت
دیواری که در ذهنش بین او و ماهی کوچک ساخته شده بود بسیار محکم تر از آن دیوار شیشه ای بود ...

برای انجامِ کارهایی که محال به نظر می رسند، فقط کافی ست؛
عادتهای ذهنی خود را بشکنیم.

@khanoOomaneha @khanevade_shaad
💠🔷🔹
#شام_غریبان

آری امشب شام غريبان است كه از يك سو بدن هاي زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهيدان بر روي خاك فتاده و از سوي ديگر زنان مصيبت زده و از طرفي بانوي دل شكسته نزد تنها يادگار برادر در خيمه هاي سوخته او را دلداري مي‌دهد زینب خسته است از فرط خستگي ناگه خوابش مي‌برد و در عالم رويا مادرش را مي‌بيند و مي‌خواهد شكوه عاشورا را پيش مادر بيان كند كه حضرت فاطمه (س) مي‌فرمايد تاب شنيدنش را ندارم چون هنگامي كه سر از بدن فرزندم حسين جدا مي‌كردند من حاضر بودم اكنون برخيز و سكينه را پيدا كن زينب یک دفعه برخاست هر چه سكينه را صدا كرد او را نيافت سپس با ام كلثوم به دنبال او گشتند و در نهايت عزيز پدر را نزديك قتلگاه پيدا كردند كه دستش را به سينه پدر چسبانده بود و با جسم بي سر درد و دل مي‌كرد.
💠🔷🔹
#آگاه_باشید

@khanoOomaneha @khanevade_shaad
شب شام
غریبان حسین است
تمام عرش
در دامان حسین است
دگر این
شب سحر از پی ندارد
که خورشید
جهان بی سرحسین است
💠🔷🔹
#آگاه_باشید

@khanoOomaneha @khanevade_shaad
#آگاه_باشید

#داستان_آموزنده

📝ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کرﺩ .

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ می شه ﻭ می گه : ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ

ﺩﻭﺳﺖ ﺷﯿﻢ؟

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ می شه ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ می گه

ﺑﺎﺷﻪ .

ﮐﻮﺳﻪ می گه ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ می گه: ﭼﯽ؟

ﮐﻮﺳﻪ می گه : ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺗﻮ ﺑﺪﯼ ﺑﺨﻮﺭﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ می کنه ﻭ می گه ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ

ﺧﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﯾﮑﯿﺶ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ .

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺷﺮﻭﻉ شد .

ﺍﻭﻧﻬﺎﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ .ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺷﻨﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﻦ ﺑﺎ

ﻫﻢ .ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ می گذشت ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﯿﻠﯽ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ می شد ، ﺍﺯ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ

می خواست که ﯾﮏ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﯿﺸﻮﻥ

ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭمی کرد .

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺷﺐ، ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ

ﮐﻮﺳﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ .

ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻭﯾﯽ در کار ﻧﯿﺴﺖ . ﮐﻮﺳﻪ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺗﻮ

می خوام . ﻭ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪ !! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﺳﻪ ﮔﺮﺳﻨﮕﯿﺶ ﺭﻓﻊ ﺷﺪ، ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﺎﭘﻮﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ . ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ، ﺍﻭﻥ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﺳﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ . ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭﻭ می کنیم . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭستمون ﺩﺍﺭﻩ . ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﯿﻢ . ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ می شن ﻭ ﺍﺭﻭﻡ ﺍﺭﻭﻡ ﻗﺴﻤت ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﺩﻡِ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﻮﺏ می کنیم ، ﻗﻄﻊ می کنیم . ﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯿﻤﺶ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ می کشه ، ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻮﻥﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ می خواد ! ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ .ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﻪ . ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ می دیم ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺴﺎﺱﺧﻮﺏ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ .

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ می شیم و ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﮐﻮﺳﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺍﻍ ﻃﻌﻤﻪ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻭ ﻣﺎ می مونیم ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﮑﺮ ﮐﻪ ، ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ .

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻫﻢ می تونه ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ، و اون اینه که ﻃﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﺮمی گردﺩﻩ ﻭ می گه : ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ!! .
ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ، ﮐﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻤﻮﻥ ﺳﺮﮎ می کشن ﻭ می گن : " ﺳﻼﻡ " ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؟
🍃🍃🍃

@khanevade_shaad
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

حتما بخونید : 👇👇👇

📝روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد، و در پایان گفت:



من لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟! تولستوی در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست.

@khanoOomaneha
💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

🍃در زمان هاي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند ميكردند كه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت. نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعي مي تواند شانسي براي تغيير زندگي انسان باشد."

به کمی روشن بینی نیاز داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی فهم، تا از لغزشها بپرهیزی. همین کافی است

💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎

@khanoOomaneha
💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎
#آگاه_باشید
#داستان_آموزنده

🍃در زمان هاي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند ميكردند كه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت. نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعي مي تواند شانسي براي تغيير زندگي انسان باشد."

به کمی روشن بینی نیاز داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی فهم، تا از لغزشها بپرهیزی. همین کافی است

💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎🔅💎

@khanoOomaneha
#تلنگر

""ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ""

ﭼﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪﻱ ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺍﻱ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ!
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ...
اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﺪ!
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﻄﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺩﻭﺩ
ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ...
ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ، ﺍﻳﺪﻩ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻴﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩﺩ…
🍃🍃🍃
#آگاه_باشید
@khanoOomaneha
#تلنگر

""ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ""

ﭼﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪﻱ ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺍﻱ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ!
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ...
اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﺪ!
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﻄﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺩﻭﺩ
ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ...
ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ، ﺍﻳﺪﻩ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻴﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩﺩ…
🍃🍃🍃
#آگاه_باشید
@khanoOomaneha
#داستان_کوتاه

نوبتی نشی!🙏🏻

یه روز داخل مترو صندلیم رو به یک پیرزن دادم
در حقم دعا کرد و گفت:
جوان دعا میکنم پیر شی اما هیچ وقت نوبتی نشی
سوال کردم حاج خانم نوبتی دیگه چیه ؟
گفت فردا که از کار افتاده شدی و قدرت انجام کارهای عادی روزانت رو نداشتی
بین بچه هات به خاطر نگهداریت دعوا نشه که امروز نوبت من نیست. من نگهش نمی دارم، نوبت توست.

از خداوند درخواست دارم که به تمامی ما انسانها عمر با عزت
💠🔷🔹
#آگاه_باشید
@khanoOomanea