آری امشب شام غريبان است كه از يك سو بدن هاي زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهيدان بر روي خاك فتاده و از سوي ديگر زنان مصيبت زده و از طرفي بانوي دل شكسته نزد تنها يادگار برادر در خيمه هاي سوخته او را دلداري ميدهد زینب خسته است از فرط خستگي ناگه خوابش ميبرد و در عالم رويا مادرش را ميبيند و ميخواهد شكوه عاشورا را پيش مادر بيان كند كه حضرت فاطمه (س) ميفرمايد تاب شنيدنش را ندارم چون هنگامي كه سر از بدن فرزندم حسين جدا ميكردند من حاضر بودم اكنون برخيز و سكينه را پيدا كن زينب یک دفعه برخاست هر چه سكينه را صدا كرد او را نيافت سپس با ام كلثوم به دنبال او گشتند و در نهايت عزيز پدر را نزديك قتلگاه پيدا كردند كه دستش را به سينه پدر چسبانده بود و با جسم بي سر درد و دل ميكرد. 💠🔷🔹 #آگاه_باشید