شوخی با غزلِ مشهور خواجهٔ شیراز
که فقط میتوانم به دوست و حافظپژوهِ کاملاً معاصر،
رضا ضیاء تقدیمش کنم. آن هم در
روزِ حافظ.
🔹نقیضه🔹ما اگر یک جو خرد میداشتیم
جایِ گندم،
کینوآ میکاشتیم
هرکه آمد در دل ما راه یافت
هیچکس را پشت در نگذاشتیم
پردهای بین من و او شد حجاب
پرده را هم از میان برداشتیم
او اگر کاری به کار ما نداشت
ما ولی کاری به کارش داشتیم
او تهِ
تجریش ما را جا گذاشت
ما دمِ
همت بر او بگذاشتیم
«پردهٔ پندار میباید درید»
تا بفهمی ما چه میپنداشتیم
این تمامِ ماجرا اما نبود
بعد از آن هم ماجراها داشتیممیوه که سهل است پشگل هم نداد
چون که ما یک بذرِ تخمی کاشتیم
#جواد_زهتابپاورقی(۱): ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و
تخمی کاشتیم
گُلبُنِ حُسنت نه خود شد دلفروز
ما
دَمِ همت بر او بگماشتیم...
#حافظپاورقی(۲):
کینوآ گیاهیست که به خاطر دانههای خوراکیاش کاشته میشود. کینوآ گیاه بومی کوههای آند در بولیوی، شیلی و پرو، بسیار خوش هضم و منبع غنی از پروتئین، آهن، فسفر، انواع ویتامینها و امگا۳ است.(ویکیپدیا)
#روز_حافظ #نقیضه #رضا_ضیا 🔹@hafezxany🔹@oragheparishan🔷@Javad_Zehtab