سندیکالیسم در صنعت نشر

#کمیته_حمایت_از_زندانیان_نشر
Channel
Business
Education
Politics
News and Media
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel سندیکالیسم در صنعت نشر
@IranPubWorkersPromote
222
subscribers
108
photos
27
videos
268
links
ادمین: @IrPuWoSy تجمیع فعالیت‌های داوطلبانه برای آگاهی، تشکل‌یابی و همبستگی همه‌ی صنوف صنعت نشر کتاب در ایران و مبارزه با سانسور، استثمار و نادانی Syndicate of publishing workers in Iran
به مترجم محبوس
نوشتۀ شیما وزوایی برای سروناز احمدی



سروناز عزیزم، هر بار که صدا و نامه‌ای از تو منتشر می‌شود، با دیدن اسمت دستم بی‌حرکت و سَرم بی‌حس می‌شود؛ یک جایی ذخیره‌اش می‌کنم و دَرش را سه‌قفله می‌کنم. که بعد نفس عمیقی بکشم، توانم، تنم را جمع کنم و بتوانم گوشش کنم. آخر می‌دانی؟ خوب می‌دانم که آتشین‌ترین کلمات در صدای پنبه‌ای تو آرام گرفته‌اند. تو می‌دوزی و جارزدن در کوچه‌ها و ریسیدن پنبه‌هایش با ماست. دلم می‌خواهد آنطور که شایسته است آنها را بشنوم، به خاطر بسپارم، و از نو بازگویشان کنم.

آن روز که پیام سیلویا فدریچی برایت منتشر شد، فقط می‌گفتم کاش خبرش زودتر به «سرو» برسد تا قدرتی باشد برای زندگی و مقاومت. آرزو می‌کردم تا آن‌روز که برگردی «کودکی» در درونت کشته نشود، و هنوز جایی در تو دلش بخواهد بعد از جدی‌ترین پیام‌ها و حتی سرزنش ما به خاطر کم‌کاری برای کودکان، با امید، یک گل آفتاب‌گردان بگذارد.

اینها را می‌گفتم که نامه‌ای از تو منتشر ‌شد که انگار تاریخ یک جمع را در انسانی‌ترین و زنانه‌ترین حالتش مکتوب و روایت کرده بود. به خودم برای دست‌کم گرفتنت لعنت ‌فرستادم. سروناز جان، قدرت، قدرت در کلام توست.
تو وقتی می‌نویسی، انگار مخاطبت فضا-زمان این روزهای ما و تمامِ کسانی است که زمانی در تاریخ در تلاش برای یک رهاییِ جمعی به ناحق محبوس شده‌اند. من اما می‌خواهم فقط برای تو بنویسم، چیزهایی که شاید ندانی و شنیدنشان خوشحالت کنند.

جایی گفتم: «نامه‌های سروناز واقعا به‌خوبی نامه‌های گرامشی و جیمز بالدوین است. بهتر از نامه‌های سیمین دانشور و ابراهیم گلستان. مثل آن نامه عجیب ماندلا و به‌خوبی غلامحسین ساعدی. نمی‌‌فهمم چرا داستان‌‌نوشتن را شروع نمی‌کند؟» می‌دانستی که گروهی از زنان خانه‌دار در حلقه‌های کتاب‌خوانی‌شان کتاب «انقلاب در نقطه صفر» را جمع‌خوانی کرده‌اند؟

برایت بگویم که دانشجویان بیشتری این روزها انتخاب می‌کنند درباره موضوع مهاجرت پایان‌نامه بنویسند. بین حرف‌ها و پرسش و پاسخشان از تو و روش تحقیق و نتیجه کارت می‌پرسند، بدون اینکه از نزدیک تو را شناخته باشند. می‌دانم روزی پایان‌نامه‌ات را خواهند خواند و از آن کمک خواهند گرفت.

راستی این روزها همانقدر که از کودکان افغانستان می‌نویسیم از کودکان فلسطین هم می‌گوییم. صبح ویدئوی کودکی در غزه را دیدم که روبروی تلی از ویرانی می‌گفت: «همه‌چیز شکست.» خبرنگار تصحیحش کرد: «همه‌چیز نابود شد؟»، باز جواب داد: «همه‌چیز شکست.» حالا خوب می‌دانم، تو بودی که نگذاریم کودکی در هیچ‌جای جهان بشکند.
متن کامل در دیدبان آزار

#صنف_مترجمان
#کمیته_حمایت_از_زندانیان_نشر
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
@IranPubWorkers
اجرای حکم زندان مژگان کاوسی، نویسنده و مترجم کرد

مژگان کاوسی، پژوهشگر و نویسنده کرد، روز گذشته ۲۷ آذرماه برای گذراندن دوران محکومیت ۳۹ ماه حبس تعزیری به زندان تنکابن منتقل شد.
از خانم کاوسی کتاب‌های زیر منتشر شده‌اند:
- انفال و سرگذشت تیمور، تنها بازمانده از گورهای جمعی زنان و کودکان انفال شده (ترجمه، نشر توکلی، ۱۳۹۸)؛
- فیرگه، ره نگ که: فه‌ری بردنی هو‌نه‌ری شیر (تألیف، نشر توکلی، ۱۴۰۱)؛
- هه‌یفه کوردی نه‌زانم (تألیف، نشر توکلی، ۱۴۰۲).
به گزارش کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان، مژگان کاوسی که پیرو آیین یارسان و ساکن کلاردشت است، در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ و در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی بازداشت شد و در دی‎ماه با قرار وثیقه ۳ میلیارد تومانی از زندان آزاد شده بود. او در شعبه یک دادگاه انقلاب ساری با اتهامات «افسادفی‌الارض، نشر اکاذیب، و تحریک مردم به جنگ و کشتار و همکاری با دولت متخاصم» محاکمه شد و به پنج‌سال و دو ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۳۹ ماه حبس تعزیری کاهش یافت.
مژگان کاوسی در جریان اعتراضات آبان ماه ۹۸ نیز بازداشت، به سه‌سال حبس تعزیری محکوم شد که در دی‌ماه سال ۱۴۰۰ پس از اتمام دوران محکومیتش از زندان کچوئی کرج آزاد شده بود.

#مژگان_کاوسی
#کمیته_حمایت_از_زندانیان_نشر
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker
نگاهی به کتاب «انقلاب در نقطه صفر» با ترجمۀ سروناز احمدی:
چه کسی به لکه‌های روی فرش فکر خواهد کرد؟


چگونه می‌شود بعد از صرف غذا، بدون هیچ مسئولیتی برخاست و رفت و به امور شخصی خود رسید؟ جمع‌کردن لیوان‌ها و بشقاب‌ها، شستن و جابجا‌کردن و به فکر وعده‌ غذایی بعد شدن چه؟ چه‌کسی می‌خواهد پاکیزگی را مراعات کند، چربی‌ها را بشوید و سینک ظرف‌شویی را آنطور که باید، تمیز نگه دارد؟ چگونه می‌توان زنی را تصور کرد که به‌اندازه‌ یک نفر، به‌اندازه‌ خودش، نگران پاکیزگی محیط اطرافش است، کسی را که در طول روز به آماده‌کردن صبحانه و ناهار و شام برای دیگران فکر نمی‌کند؟ چگونه می‌شود کسی به لکه‌ روی فرش، روی کابینت، دسته‌ یخچال، پاشیدگی لباس‌ها فکر نکند؟ بپرسیم. اگر زنان در سراسر جهان این درگیری‌های ذهنی را نمی‌داشتند چه تغییری در وضعیت عمومی‌شان بوجود می‌آمد؟ چقدر از نیروی فکری‌ خود را ذخیره می‌کردند؟ به چه مسائل مهمی می‌پرداختند؟ مراقبت از فرزندان چه میزان انرژی از مادران می‌گیرد؟ چه چالش‌هایی پیش‌ روی مادران می‌گذارد؟ با تولد هر طفل چند زنجیر به زنجیرهای پای مادران اضافه می‌شود؟ صدای قاشقی که کَف آشپزخانه می‌افتد، درب کابینتی که باز مانده، شیری که روی اجاق‌گاز سر رفته و اجاق‌گازی که باید مجددا پاکیزه شود، لباس‌های سفید و…، این‌ها چقدر تمرکز می‌خواهد؟ تکرارِ روزانه‌ این کارها چه میزان از نیروی فکری و جسمی زنان را می‌بلعد؟

در  سال ۱۹۷۲، که کارزار مطالبه‌ مزد برای کار خانگی توسط زنانی از ایتالیا، انگلستان، فرانسه و ایالات متحده، به راه افتاد، در افغانستان چه خبر بود؟ در سال ۲۰۲۳ وضعیت حقوق زنان افغانستانی چیست؟ واقعیت وَهم‌آلود و اندوه‌باری است که اکنون فکر‌کردن به حقوق زنان افغانستان جرات زیادی می‌طلبد. چه‌اینکه زنان افغانستان جز کار خانگی و اطاعت از مردان حق دیگری ندارند. آنچه اینجا در مورد کار خانگی زنان می‌خوانیم، مسئولیت تحمیلی مشترکی است که به زنان جهان داده شده است، افغانستان هم ذیل این مجموعه قرار می‌گیرد. در افغانستان اما به‌شیوه‌های تندروانه و بنیادی‌تر، تلاش می‌شود زنان در خانه‌ها بمانند و فعالیت محوری‌شان کار خانگی باشد. زنان با وحشت از فضاهای عمومی حذف می‌شوند و به پستوهای‌خانه‌ها رانده می‌شوند.
متن کامل یادداشت فرزانه کریمی در دیدبان آزار

#سروناز_احمدی
#کمیته_حمایت_از_زندانیان_نشر
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker
همبستگی زنان علیه زندان
نامۀ سروناز احمدی به سپیده رشنو


سپیده رشنو، شاعر و ویراستار، که در آستانه اجرای حکم چهارساله زندان خود قرار دارد، در کانال تلگرام خود از دریافت نامه‌ای از سروناز احمدی، مترجم متون فمینیستی و مددکار اجتماعی، از زندان اوین خبر داد.
به نقل از کارزار زنان، خانم رشنو چنین نوشته است: ««سروناز احمدی» از بند نسوان اوین برایم نامه ای نوشته و با صدای خودش خوانده. قلم و صدای سروناز عجیب گرم است انگار که دارد با همه ما، با تاریخ حرف می زند.»
«سروناز احمدی: سپیده عزیز نامه ها و شعرهایت بالاخره رسید. این جا ۲ آذر ماهه و هواخوری زندان و من هم با باور به این که نامه هایم بالاخره می رسند دارم برایت می نویسم ... برای زندانی نامه که می‌فرستی انگار از نو در آن هیئت ما زاده می‌شود. اینجا هربار که رفیقی از پشت تلفن می‌پرسد چیزی لازم نداری برایت بفرستیم، دلم می‌خواهد بگویم: نامه، کمی از خیالات شاعران عرب و تعداد زیادی خودنویس روان.‌ سپیده عزیز، حالا دیگر هفت‌ماهی می‌شود که اینجایم و پنج‌تا دیگر از این هفت‌ماه‌ها باید بمانم. و هروقت در حبسیه قصیده لبخند چاک‌چاک شمس لنگرودی، به آنجا می‌رسم که «اکنون رفتار زندگی یادم رفته است، اکنون درست یادم نیست کودکان چه شکلی دارند»، دلتنگی جگرخونم می‌کند.

همیشه اما کودکی در رنج و مقاومت در نزدیکی‌ات وجود دارد. برای من بیرون از اینجا، کودکان افغانستانی، کودکان کار، کودکان مبتلا به اختلالات روان و کودکان مبتلا به سرطان بودند. اینجا هم کودکان مادران زندانی و کودکان جنگ‌زده‌ای‌اند که در اخبار یک‌طرفه می‌بینمشان. بیرون از اینجا وحید بود، اینجا رونیکا هست. اینجا باید به مادرش بگویم در کتاب‌های مددکاری‌ام نوشته باید با کودک صادق بود وقتی که می‌پرسد: «مامان کی برمی‌گردی؟» باید با زبان ساده با کودک صحبت کرد. مثلا باید بگویی: «پنج تولد دیگرت که بگذرد برمی‌گردم خانه».

زندان البته که تجربه از‌دست‌دادن است، اما تمرین محکم‌گرفتن آنچه در مشتت به‌جا مانده هم هست. اینجا دارم کتاب مددکاری دیگری می‌خوانم درباره کودکان و جنگ.‌ یادم می‌دهد که به کودکان جنگ‌زده آموزش دهم چطور فرونپاشند وقتی بوی باروت، بوی بدن‌های سوخته در سرشان می‌پیچد، یا چه کار کنند وقتی ناگهان با بدن‌های کوچکشان، حس می‌کنند که الان است یک بار دیگر زیر آوار خانه‌ای دفن شوند. احساس دفن‌شدن برای هرشانه‌ای سنگین است. چه برسد به کودکی که حتی نمی‌داند مرز را چطور می‌نویسند. هیچ کودکی با مرزهایش متولد نمی‌شود.»
متن کامل نامه با صدای سروناز احمدی را می توانید از طریق کانال تلگرام سپیده رشنو بشونید.

#کمیته_حمایت_از_زندانیان_نشر
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker