✍️ عمری برای زنان و تاریخ؛ آن کالبدهای دردمندی که عاشق میشدند، شعر میگفتند، تار میزدند و آرزو داشتند انسانهایی تمام و کمال باشند؛ اما سهمشان از زندگی، اغلب مردی بود مستبد و زورگو که آنها را به مرد مستبد و زورگوی دیگری تقدیم میکرد. سهم او از تاریخ، قاجار بود: سهم تاریکی در برابر روشنایی. حال آفتاب گرمی، به پوستی سپید جان میدهد. کتابها و دانشگاه و شاعران و انجمنهای زنانه و زنانی که در جهان اندرونی، دنیایی برونی میسازند. خواهران ِ دانایی و صلح ِ فردا.
✍️ نفس ِ پرتوان خود را در وجود عروسکهایش دمیده است. جان گرفتهاند، برایمان سعدی و حافظ و مولوی میخواندند، پای می کوبند و گذشتهها را پیش رویمان می آورند. غریبپور زندگی شادمان و لذتبخش و پرباری داشته و دردهایی به سهمگینی همین خلاقیت و تلاش. با جامهای سراسر سیاه، روی صحنه میآید و در برابر شوق تماشاچیان تعظیم میکند. با دلی شاد و در آرزوی آنکه این گام بزرگ را نیز همچون گامهای بلند پیشینش، به منزل مقصود برساند: آنجا که مدیریت فرهنگیاش در تالارهای نمایش، فرهنگسراها و خانه هنرمندان، روحش را همیشه زنده نگه میدارد.