#ماجرامون #قسمت۲
😍
▶️ قسمت قبل
قسمت بعد ◀️
۱۰ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۲:۳۶
به نظرم وقتش بود دوباره سر حرفو باز کنم.
اینو فرستادم براش.
ساعت ۰۴:۴۰ جواب جدید داشتم ولی ساعت ۱۱:۲۲ بازش کرده بودم
حسام: خیلی خوب بود لذت بردم
❤🌹
هما: نوشِ گوشت :)))
ساعت ۱۵:۱۵ ربات نوشت که پیامم رو دیده
ساعت ۱۶:۱۱ جواب داد
ساعت ۲۱:۱۱ جوابشو دیدم
حسام: شعر بشه به تنم :)))
هما: نه به روحت :))
۱۱ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۰۲:۰۵
اینو فرستاد.
هما: چه فوق العاده بود آقا..
حسام: ممنون
🌹
هما: شما هم شب زنده دارید؟
حسام: بلی :)
هما: خوبه :))
باز
اینو فرستاد.
هما: اینو فرستاده بودینا :))
حسام: بی ادبیه اما امان از فرستادن چیزی اشتباه به جای چیز اشتباه دیگر :))) نگار رو گوش کردی؟
هما: من کلا نفهمیدم چیشد. کجاش بی ادبیه؟ نگار رو نه.
حسام: نه اصطلاحی که به این قبیل اشتباهات داده میشه بی ادبیه. :)) آها خب ارسال شد دیگه؟ اون رو که گوش دادی خواستم بعدش شعر احمدرضا احمدی رو بفرستم. گفتی اگر کاری نوشتی یا خوندی بفرست. کاری که خودم انجام داده باشم رو ندارم. این کارها رو دارم انجام میدم تا دستم بیاد و اگر شد پادکست بسازم.
هما: متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم اصطلاحش چیه یا الان مغزم کار نمیکنه :دی تا الان برا من یه شراب فرستادین. یه فرش عشق و نگار. عهههه نگارو گوش دادم که. گفتم که فوق العاده بود :))))) حواسم نبود :/// خستگی فشار اورده. عه خودتون میکس کردین یعنی؟ خیلی خوب شده بود :))) شعره رو هم بفرستین پس :)))
الانم مطمئن نیستم منظورش چی بود. :)))))) ک*دستی رو میگه؟
حسام: کلا خاصیت ربات ناشناس اینه که گیج شی :))) آره دو سه تا دیگه هست الان اونم میفرستم. خیلی خوب شده بود رو با خنده گفتی چرا :)))))))
هما: بفرست ^^ خنده نیست. لبخنده. چون به ذهنم رسید که خودت میکس کرده باشی ولی نپرسیدم نمیدونم چرا. من کلا ازین مدل میکسا دوست دارم. یکی هست میفرستمش. دوسش دارم خیلی. نمیدونم کی میکس کرده ولی.
حسام: آهاا :)) خوبه. آخه پشت سر فیلم نگار اسم رامبد جوانه که اسمش بیشتر افتاده روی فیلم. اما به نظرم خیلی فیلم خوبیه که جدا از رامبده و به نظرم بیشتر زاییدهی ذهنِ دیوانهی احسان گودرزیه. ولی الحق ساخت فیلم هم سخت بود که واقعا شاهکاری بود برای رامبد جوان.
هما: منم دوسش دارم جدا نگار رو. یه سری عیب ها داره قطعا ولی فیلم خوبیه.
حسام: من این رو چند شب پشت سر هم توی گوشم میشنیدم تا خوابم ببره. خیلی خوبه. شاهکاریه از فردین صاحب زمانی. فیلمِ «در دنیای تو ساعت چند است؟» هم که
❤ بهترین ژانر عاشقانهی ایران رو به نظرم فردین صاحب زمانی و حمید نعمتالله میسازن.
هما: من یادمه در دنیای تو ساعت چند است رو تو سینما دیدم. همه ازش تعریف میکنن ولی اون روز برای من خسته کننده جلوه کرد. شاید باید دوباره ببینمش نظرم عوض بشه. ولی چیزهایی هست که نمیدانی رو دوست داشتم جدا.
حسام: فیلم یه حالت مودیه. باید توی مودش باشی. خودِ اسم هم قشنگ میگه که در دنیای تو ساعت چند است؟ باید توی دنیایِ علی مصفا باشی. منم به تاکید و زور یک نفر بار اول دیدمش دوستش نداشتم. اما یکبار خودم دیدمش و خیلی دوستش داشتم.
هما: پس ایشالا دوباره میبینمش..
اینو فرستاد.
هما: که با رنگ مهر، مرگ و جاودانگی را رنگی دیگر بزنم.. به دلم نِشَست این تیکه اش
حسام: عااالی :)) این قسمتِ «به رنگ مهر، مرگ و ...» رو احمدرضا احمدی سرِ هم خونده بود. خودم هم به دلم نِشَست، کات کردم و یه فاصله انداختم. جالب بود که به ذهن تو هم نِشَست.
هما: به دل نشین بود واقعا آخه :))
حسام: یه دونه دیگه دارم فیلمِ «ربوده شده» ولی حجمش زیاده. :)) حدود ۲۰ دقیقه شده اگر دوست داری اونم بفرستم.
هما: فیلمشو ندیدم. اما بفرست گوش میدم
حسام: باشه.
فرستاد.
هما: «چرا تردید هاتو نفهمیدم؟» بردم تو فاز غم.. این آهنگ روزبه بمانی هم که اصن.... آخراشم.. به طرز بدی خوبه
😭
حسام: به هر کسی دادم ناراحتش کردم. تُف آقا. کاش با شعر و شعور میشد فقط خندید. «عجب شعاری»!
هما: نه خب.. غمگینانس.. طبیعیه آدم بره تو فاز غم.. ولی تف به این روزگار کژ مدار. شعار قشنگی به نظرم اومد اتفاقا :)) غم هم نیازه گاهی. یه چیزایی رو تو غم میشه فهمید که تو شادی و خنده نمیشه هیچ وقت
حسام: آره... آره درسته. اما شعارم از اینجا در اومد که سیکل غم یکم توی زندگیمون زیاد شده. کینه گرفتم ازش. :)))
هما: اوهوم.. زیاد شده..
حسام: تویی که مژده خورشید صبح فردایی / به چشم عاشق وصلت، تو نور پیدایی / اگر چه فصل خزان، چهار فصل ما گردید / درآ، که جنس تابش نوری، حریف یلدایی
هما: چه خوب بود... اگر چه فصل خزان چهار فصل ما گردید..
حسام: آره...
ادامه دارد...
🔜
▶️ قسمت قبل
قسمت بعد ◀️