"شوم توم"
@ceymarianبچّه که بودیم بارها در روزهای نرسیده به پاییزمیدیدیم که پدر"دارو برگ" کهنه را بررسی میکرد و با تیشهی "گٌل دَمی" که تا آن هنگام با پارچه ای بسته شده بود، خیش کهنه را تیمار میکرد.در آن زمان "دار الرزنه" کار هرکسی نبود.او همه ی لوازم کار را وارسی می کرد "سیمکه ها وگلا"ازجمله ابزارهای مورد نیاز بودند که گلا می بایست هرساله توسط آهنگر
#تیژ"می شد.
نسبت گلا به کٌره ی دار مانند نسبت کفش به پا بود وزمین توسط همین کفش آهنی دریده می شد. پدردراین مدّت آن قدردر فکر شخم پاییزه بود که شب هنگام هم از بیان آن خسته نمیشد .گاهی از نداشتن یک قاطردیگروگاه هم از نبودن کسی که سر چهارپایان را بکشد "وِروِیم"میکرد.به هر صورت ما میدیدیم که او از پیش"
#گنم_قلوونی" را در "
#هور " بزرگی نگه میداشت و گاهی هم آن را در محلهای دور دست "
#چال" میکرد.
#چالگه محلی بود که مردم با مشورت چالهای گندم و جو خود را درآن احداث میکردند و چال خود دیواری دایرهای شکل بود که با سنگ و گل تا حدود یک متر بالا می آوردند و برای جلوگیری از رخنه آب وموریانه کف آن را با کاه میپوشاندند و آنگاه آن را از گندم پر میکردند و پس از آن هم روی آن را ابتدا با کاه و سپس با کاه و گل میپوشاندند.
آن روزها از کود و ضد "
#دغا "خبری نبود آنان از وزیدن باد شمال وحرکت اَبرها و برای درازمدت از روی بارش های پاییزی سال آینده را تشخیص میدادند.آنان اوّلین باران پاییزی را
#پاییز_پله "میگفتند پله سّدی بر روی رودخانه بود که درتابستان برای انحراف آب آن جهت آبیاری شالیزار درست کرده بودند که در اولین باران پاییزی این سد فرو میریخت که به آن پاییز پله میگفتند.آنان پاییز پله خوب را یکی از نشانههای سال پرباران میدانستند...
در این بود که آنها
#حسن_گایار را بیشترمی طلبیدند و او را با گفتن
"حسن گایار-سربیار اٌ دیار"
را به
یاری می خواستند. شوم و توم در آن زمان مصائب خود را در پیش روی داشت.ریشههای گیاهان هرز همانند"
#لوسک" و "
#کرف"و شبهای متمادی در کوه ماندن و دههای دیگر از سختیهای آن بود و سختی های دیگر هم این بود که تا آنها شخم زدن را به پایان میرساندند از بسیاری از کارها که بیشتر به کوچ و دامداری مربوط میشد عقب میافتادند.
آنان پس از چند باران، بسته به دوری یا نزدیکی کشت به سراغ آن میرفتند و چون باز می گشتند، میگفتند"
#لیکا"لیکه روییدن و بالیدن محصول بود و پس از آن میگفتند : " ای توراس که گاه بِکری دِه" .آنان هر مدت یک وقت به کشت خود سر می زدند تا زمان
#زویرده"فرا میرسید و عاقبت آن محصول هم درو میشد اما خوشا به درو کردن با داس یا
#کیشه" کردن با "پشته" نه
#حوله" کردن آن هم با بستن چندین قاطربرروی خرمن واز صبح تا غروب بر روی آن چرخیدن تا آن زمان که محصول"
#تَرت"شود لذا روز خرمن کوبی از سخترین کارهای کشاورزی بود و به همین خاطر شاعرمی گوید"کارهر بز نیست خرمن کوفتن-گاو نر می خواهد و مرد کهن" سپس پدران بیچارهی ما میبایست آن را "
#شن_یاری "کرده و آن همه کاه را از گندم جدا کنند.
این چرخهی شوم توم هر ساله وجود داشت وهم اکنون که این کار صنعتی شده است بیشتر آن زحمت کشان به دیار حق شتافته اند و حاصل آن همه سخت کوشی آنان ،ما و زندگی امروزی ماست. باشد که با ذکر فاتحهای قدردان زحمات آنان باشیم.
آبدانان: جمشید حرمی /کدمتن2304/29
انتشار با ذکر منبع بلامانع است
تاریخ و فرهنگ
@CEYMARIAN