تاریخ و فرهنگ دره شهر

#حوله
Channel
Logo of the Telegram channel تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANPromote
6.48K
subscribers
28.3K
photos
7.59K
videos
3.29K
links
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
‍ "شوم توم"
@ceymarian
بچّه که بودیم بارها در روزهای نرسیده به پاییزمی‌دیدیم که پدر"دارو برگ" کهنه را بررسی می‌کرد و با تیشه‌ی "گٌل دَمی" که تا آن هنگام با پارچه ‌ای بسته شده بود، خیش کهنه را تیمار می‌کرد.در آن زمان "دار الرزنه" کار هرکسی نبود.او همه ی لوازم کار را وارسی می کرد "سیمکه ها وگلا"ازجمله ابزارهای مورد نیاز بودند که گلا می بایست هرساله توسط آهنگر #تیژ"می شد.

نسبت گلا به کٌره ی دار مانند نسبت کفش به پا بود وزمین توسط همین کفش آهنی دریده می شد. پدردراین مدّت آن قدردر فکر شخم پاییزه بود که شب هنگام هم از بیان آن خسته نمی‌شد .گاهی از نداشتن یک قاطردیگروگاه هم از نبودن کسی که سر چهارپایان را بکشد "وِروِیم"می‌کرد.به هر صورت ما می‌دیدیم که او از پیش" #گنم_قلوونی" را در " #هور " بزرگی نگه می‌داشت و گاهی هم آن را در محل‌های دور دست " #چال" می‌کرد.

#چالگه محلی بود که مردم با مشورت چال‌های گندم و جو خود را درآن احداث می‌کردند و چال خود دیواری دایره‌ای شکل بود که با سنگ و گل تا حدود یک متر بالا می آوردند و برای جلوگیری از رخنه آب وموریانه کف آن را با کاه می‌پوشاندند و آنگاه آن را از گندم پر می‌کردند و پس از آن هم روی آن را ابتدا با کاه و سپس با کاه و گل می‌پوشاندند.
آن روزها از کود و ضد " #دغا "خبری نبود آنان از وزیدن باد شمال وحرکت اَبرها و برای درازمدت از روی بارش های پاییزی سال آینده را تشخیص می‌دادند.آنان اوّلین باران پاییزی را #پاییز_پله "می‌گفتند پله سّدی بر روی رودخانه بود که درتابستان برای انحراف آب آن جهت آبیاری شالیزار درست کرده بودند که در اولین باران پاییزی این سد فرو می‌ریخت که به آن پاییز پله می‌گفتند.آنان پاییز پله خوب را یکی از نشانه‌های سال پرباران می‌دانستند...
در این بود که آن‌ها #حسن_گایار را بیشترمی طلبیدند و او را با گفتن
"حسن گایار-سربیار اٌ دیار"
را به یاری می خواستند. شوم و توم در آن زمان مصائب خود را در پیش روی داشت.ریشه‌های گیاهان هرز همانند" #لوسک" و " #کرف"و شب‌های متمادی در کوه ماندن و ده‌های دیگر از سختی‌های آن بود و سختی های دیگر هم این بود که تا آن‌ها شخم زدن را به پایان می‌رساندند از بسیاری از کارها که بیشتر به کوچ و دامداری مربوط می‌شد عقب می‌افتادند.

آنان پس از چند باران، بسته به دوری یا نزدیکی کشت به سراغ آن می‌رفتند و چون باز می گشتند، می‌گفتند" #لیکا"لیکه روییدن و بالیدن محصول بود و پس از آن می‌گفتند : " ای توراس که گاه بِکری دِه" .آنان هر مدت یک وقت به کشت خود سر می زدند تا زمان #زویرده"فرا می‌رسید و عاقبت آن محصول هم درو می‌شد اما خوشا به درو کردن با داس یا #کیشه" کردن با "پشته" نه #حوله" کردن آن هم با بستن چندین قاطربرروی خرمن واز صبح تا غروب بر روی آن چرخیدن تا آن زمان که محصول" َرت"شود لذا روز خرمن کوبی از سخترین کارهای کشاورزی بود و به همین خاطر شاعرمی گوید"کارهر بز نیست خرمن کوفتن-گاو نر می خواهد و مرد کهن" سپس پدران بیچاره‌ی ما می‌بایست آن را " #شن_یاری "کرده و آن همه کاه را از گندم جدا کنند.

این چرخه‌ی شوم توم هر ساله وجود داشت وهم اکنون که این کار صنعتی شده است بیشتر آن زحمت کشان به دیار حق شتافته اند و حاصل آن همه سخت کوشی آنان ،ما و زندگی امروزی ماست. باشد که با ذکر فاتحه‌ای قدردان زحمات آنان باشیم.

آبدانان: جمشید حرمی /کدمتن2304/29
انتشار با ذکر منبع بلامانع است
تاریخ و فرهنگ
@CEYMARIAN
"عروسی ها در گذشته"

#جمشید_حرمی:
@CEYMARIAN
بدون شک عروسی یا "دٌووَت" یکی از دلخوشی های اصلی مردم عشایر بود.آن‌ها زمانی که متوجّه می‌شدند، فلان کس دختر زیبایی دارد، در منزل خود به مشورت می‌نشستند و هرفرد نظر خود را بیان می‌کرد. مرد خانه می‌گفت:"پیا خوویکه غیرت دیری" ما باید با او وصلت کنیم او دقیقاً به جای وصلت کلمه #قومی"بکار می‌برد.همسرش هم از دختر تعریف می‌کرد که دخترش "کَل کَجی" است و دختر را به کل کوهی تشبیه می‌کرد.اگرآن ها فرزند دیگری داشتند نظر او را هم جویا می‌شدند امّا تصمیم نهایی با مرد خانه بود.با این وجود سنجیدن دختر که به آن " َرَنجه" می‌گفتند از نظرها دور نمی‌ماند.سرنجه گرفتن کار هرکسی نبود و الان هم ارزیابی کردن همان سختی گذشته را داراست.سرنجه معمولاً توسط زنان دانا گرفته می‌شد در این سنجش نحوه‌ی تکلم،دانایی،سلامتی جسمی،شیوه‌ی راه رفتن، نحوه حمل مشک ،حمل هیزم ،حمل پِشته یا همان حمل محصول درو شده به خرمن جا و امثالهم،" ِنجویی" به معنای پاکیزگی ونظافت،" َرریشته" به معنی مهارت قالی بافی و...، پاکدامنی ، پهن بودن صورت و بلندی قد هم از معیارهای آن بود که سرنجه در یک مشاهده‌ی طبیعی انجام می‌شد.

اگرمنزلشان تمیز نبود ،می‌گفتند: مادرش " ِلَنجو" است واگر پدرش بیش از اندازه سخن می‌گفت، می‌گفتند: پدرش " ِنه دراز"است .پس با این وجود در تمیزی وآداب صحبت به ارث هم توجّه می‌کردند.پس از این مراحل، دختری انتخاب می‌شد و مراسم " َس_ماچ" (بوسیدن دست پدر عروس) و تعیین شیربها که " َرشیرینی" جز لاینفک آن بود، طی می‌ گردید.سرشیرینی هدیه داماد به خانواده عروس بود که بستگی به ثروت داماد داشت. گاهی قاطر " #حیله ماچه" ،گاهی تفنگ و در اواخر به ساعت سیکو پنج و رادیو ضبط ختم شد." ٌوما_چِرو"یا طلبیدن داماد اولٌین دعوت رسمی از طرف پدر زن محسوب می‌شد که پس از آن داماد فرمانبر " ٌسیره" می‌شد.در این مدّت داماد هم با دروکردن و هیزم آوردن و در فصل پاییز با "گایاری" و در فصل برداشت با " ٌوله" مهک می‌خورد.گایاری شخم زدن با چهارپایان و حوله هم خرمن کوبی با گرداندن آن ها بر روی خرمن بود.برخی تا حد بردگی از داماد کار می‌کشیدند ودر این باره هم مثل مشهوری دارند.اجازه عروسی بیشتر به بهار و تابستان ختم می‌شد.فصل گرما برای جمع شدن عشایردرجوار هم فرصت خوبی برای برپایی مراسمات غم و شادی بود.

مادر عروس هم در این مدّت فرصتی پیدا می‌کرد تا جهیزیه عروس شامل: مشک،اَوار،چِله، ماشته،نمد،لحاف ،هور اَسبو،چیت،چوتیله و گاه یک قالی تهیّه کند.اَوار طنابی پهن و کوتاه برای حمل مشک و چله بلندتر از آن برای بستن بار برروی چهارپایان، #هوراَسبو برای نگهداری وسایل در منزل و چوتیله برای محافظت از مشک های آب بود که کاربردهای دیگری هم داشت.بهار فرا می‌رسید و عشایر در جوار هم قرار می‌گرفتند ابتدا سالگردها گرفته می‌شد .
@cehmarian
با این وجود گله مندی از ویژگی اقوام چادرنشین بود و پدر داماد بایستی در منزل بستگان متوفی می نشست تا ازآن ها کسب تکلیف کند.هنرمندان پیشکوه هم می‌دانستند که در این فصل در پشتکوه لرستان عروسی‌هایی متعددی برپا می‌شود ٌلالی، ٌخه هنرمند ازمشهورترین آن‌ها بودند.کم کم زمان #دووت فرا می‌رسید وفردی همه‌ی کٌرِن مالیل را دَین می‌کرد. دَین دووَت دعوت چهره به چهره و شفاهی بود.در آن زمان به تعدادی عشایر در یک جا کٌرِن مال می گفتند که مالیل جمع مال یعنی منزل بود.عشایردیگر کولا بسته بودند یعنی سایبان و آلاچیق داشتند و چادرها بلا استفاده شده بود. ردیف کردن چند چادر در یک امتداد نشانه‌ی یک جشن بزرگ بود.صبح روز دووَت عدّه‌ای برای "پا بَوی "می‌رفتند.زنان پا بوی عروس را از پیش آرایش می‌کردند.بعد از ظهرجمعیّت زیادی با اَسب و مادیون‌های تیزپا و یا سوار برقاطرهای زین و برگ شده به پا به وی‌ها ملحق می‌شدند.قبل ازآن هنرمند در ساز خود مقام " #سوارهووَه" دمیده بود وسواران بر گرد چادرها "هَلو" می‌کردند .

#هلو همان دواندن چهارپایان است و #سوارهووه به معنای دورخوردن سوارکاران .صدای تیر تکلول و بٌرنو امان نمی‌داد و کودکان برای تصاحب پوکه ها تلاش می‌کردند.زنان گلونی های رنگارنگ بر سربسته بودند. #تژگاهی گسترده با کتری‌های بزرگ در پهلو نشسته از پیش آماده شده بود.دوری‌ها شسته و خَزون های آش و گوشت بر روی سه کٌچونه قرار گرفته بودند.مردم عشایر به آتشدان تژگاه، به سینی دوری ، به دیگ بزرگ خزو و به سه سنگی که دیگ ها بر روی آن قرار می گرفت سه کٌچونه می گفتند.با آوردن عروس او در چیت جا قرارداده می شد امّا نشستن او هم بدون گرفتن هدیه ای مانند یک راس دام امکان پذیر نبود.
ادامه در پست بعدی 👇
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN