"عروسی ها در گذشته"
#جمشید_حرمی:
@CEYMARIANبدون شک عروسی یا "دٌووَت" یکی از دلخوشی های اصلی مردم عشایر بود.آنها زمانی که متوجّه میشدند، فلان کس دختر زیبایی دارد، در منزل خود به مشورت مینشستند و هرفرد نظر خود را بیان میکرد. مرد خانه میگفت:"پیا خوویکه غیرت دیری" ما باید با او وصلت کنیم او دقیقاً به جای وصلت کلمه
#قومی"بکار میبرد.همسرش هم از دختر تعریف میکرد که دخترش "کَل کَجی" است و دختر را به کل کوهی تشبیه میکرد.اگرآن ها فرزند دیگری داشتند نظر او را هم جویا میشدند امّا تصمیم نهایی با مرد خانه بود.با این وجود سنجیدن دختر که به آن "
#سَرَنجه" میگفتند از نظرها دور نمیماند.سرنجه گرفتن کار هرکسی نبود و الان هم ارزیابی کردن همان سختی گذشته را داراست.سرنجه معمولاً توسط زنان دانا گرفته میشد در این سنجش نحوهی تکلم،دانایی،سلامتی جسمی،شیوهی راه رفتن، نحوه حمل مشک ،حمل هیزم ،حمل پِشته یا همان حمل محصول درو شده به خرمن جا و امثالهم،"
#قِنجویی" به معنای پاکیزگی ونظافت،"
#سَرریشته" به معنی مهارت قالی بافی و...، پاکدامنی ، پهن بودن صورت و بلندی قد هم از معیارهای آن بود که سرنجه در یک مشاهدهی طبیعی انجام میشد.
اگرمنزلشان تمیز نبود ،میگفتند: مادرش "
#گِلَنجو" است واگر پدرش بیش از اندازه سخن میگفت، میگفتند: پدرش "
#چِنه دراز"است .پس با این وجود در تمیزی وآداب صحبت به ارث هم توجّه میکردند.پس از این مراحل، دختری انتخاب میشد و مراسم "
#دَس_ماچ" (بوسیدن دست پدر عروس) و تعیین شیربها که "
#سَرشیرینی" جز لاینفک آن بود، طی می گردید.سرشیرینی هدیه داماد به خانواده عروس بود که بستگی به ثروت داماد داشت. گاهی قاطر "
#حیله ماچه" ،گاهی تفنگ و در اواخر به ساعت سیکو پنج و رادیو ضبط ختم شد."
#دٌوما_چِرو"یا طلبیدن داماد اولٌین دعوت رسمی از طرف پدر زن محسوب میشد که پس از آن داماد فرمانبر "
#خٌسیره" میشد.در این مدّت داماد هم با دروکردن و هیزم آوردن و در فصل پاییز با "گایاری" و در فصل برداشت با "
#حٌوله" مهک میخورد.گایاری شخم زدن با چهارپایان و
حوله هم خرمن کوبی با گرداندن آن ها بر روی خرمن بود.برخی تا حد بردگی از داماد کار میکشیدند ودر این باره هم مثل مشهوری دارند.اجازه عروسی بیشتر به بهار و تابستان ختم میشد.فصل گرما برای جمع شدن عشایردرجوار هم فرصت خوبی برای برپایی مراسمات غم و شادی بود.
مادر عروس هم در این مدّت فرصتی پیدا میکرد تا جهیزیه عروس شامل: مشک،اَوار،چِله، ماشته،نمد،لحاف ،هور اَسبو،چیت،چوتیله و گاه یک قالی تهیّه کند.اَوار طنابی پهن و کوتاه برای حمل مشک و چله بلندتر از آن برای بستن بار برروی چهارپایان،
#هوراَسبو برای نگهداری وسایل در منزل و چوتیله برای محافظت از مشک های آب بود که کاربردهای دیگری هم داشت.بهار فرا میرسید و عشایر در جوار هم قرار میگرفتند ابتدا سالگردها گرفته میشد .
@cehmarian با این وجود گله مندی از ویژگی اقوام چادرنشین بود و پدر داماد بایستی در منزل بستگان متوفی می نشست تا ازآن ها کسب تکلیف کند.هنرمندان پیشکوه هم میدانستند که در این فصل در پشتکوه لرستان عروسیهایی متعددی برپا میشود
#کٌلالی،
#سٌخه هنرمند ازمشهورترین آنها بودند.کم کم زمان
#دووت فرا میرسید وفردی همهی کٌرِن مالیل را دَین میکرد. دَین دووَت دعوت چهره به چهره و شفاهی بود.در آن زمان به تعدادی عشایر در یک جا کٌرِن مال می گفتند که مالیل جمع مال یعنی منزل بود.عشایردیگر کولا بسته بودند یعنی سایبان و آلاچیق داشتند و چادرها بلا استفاده شده بود. ردیف کردن چند چادر در یک امتداد نشانهی یک جشن بزرگ بود.صبح روز دووَت عدّهای برای "پا بَوی "میرفتند.زنان پا بوی عروس را از پیش آرایش میکردند.بعد از ظهرجمعیّت زیادی با اَسب و مادیونهای تیزپا و یا سوار برقاطرهای زین و برگ شده به پا به ویها ملحق میشدند.قبل ازآن هنرمند در ساز خود مقام "
#سوارهووَه" دمیده بود وسواران بر گرد چادرها "هَلو" میکردند .
#هلو همان دواندن چهارپایان است و
#سوارهووه به معنای دورخوردن سوارکاران .صدای تیر تکلول و بٌرنو امان نمیداد و کودکان برای تصاحب پوکه ها تلاش میکردند.زنان گلونی های رنگارنگ بر سربسته بودند.
#تژگاهی گسترده با کتریهای بزرگ در پهلو نشسته از پیش آماده شده بود.دوریها شسته و خَزون های آش و گوشت بر روی سه کٌچونه قرار گرفته بودند.مردم عشایر به آتشدان تژگاه، به سینی دوری ، به دیگ بزرگ خزو و به سه سنگی که دیگ ها بر روی آن قرار می گرفت سه کٌچونه می گفتند.با آوردن عروس او در چیت جا قرارداده می شد امّا نشستن او هم بدون گرفتن هدیه ای مانند یک راس دام امکان پذیر نبود.
ادامه در پست بعدی
👇تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN