اندیشیدن تنها راه نجات

#طراحی_هوشمند
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
برای درک #ذهن باید #نورون_ها را بشناسیم ، واژگان مبهم کمکی نمی‌کنند!


زمانی که من در دانشگاه پپردین دانشجو بودم، ملزم به گذران درسی به نام روان‌شناسی فیزیولوژیک بودیم که امروزه علوم اعصاب شناختی نامیده می‌شود. این درس واقعا دید مرا در زمینه مطالعه ذهن باز کرد، زیرا استاد ما درل سی دیرمور بود که یکی از بهترین‌ها در تفسیر واضح مطالب علمی است که تا کنون دیده‌ام. او موشکافانه به اعماق مغز می‌پرداخت تا ساختار اساسی تمام افکار و رفتارهای ما را توضیح دهد: نورون (عصب یا یاخته عصبی) .
پیش از این که من بدانم نورون‌ها چگونه کار می‌کنند، در مورد آنچه در سر افراد می‌گذرد به توضیح با واژه‌های مبهمی قانع بودم. واژه‌هایی مانند "فکر کردن" یا " پردازش" یا "یادگیری" یا "فهمیدن" راضی بودم که باهم در زیر عنوان "ذهن" جمع می‌شدند، گویی که این‌ها عواملی علّی فرایندهای مغز بودند. چنین نیست؛ این‌ها تنها واژه‌هایی برای توصیف یک فرایند هستند که خود نیازمند توضیح عمیق‌تری است.

در اوایل قرن بیستم جولین هاکسلی، زیست‌شناس بریتانیایی، توضیح مبهم فیلسوف فرانسوی، هنری برگسون، برای حیات را به تمسخر گرفت. او گفته بود که élan vital (نیروی حیاتی) علت حیات است که به گفته هاکسلی مانند این است که بخواهیم موتور بخار روی ریل را با گفتن این که به وسیله لوکوموتیف (نیروی لوکوموتیو) پیش می‌رود توضیح دهیم.

داوکینز چنین تشبیهی را برای دست انداختن توضیح طراحی هوشمند در مورد حیات به کار برد. گفتن این که چشم، باکتری تاژک یا DNA "طراحی شده‌اند" هیچ چیز به ما نمی‌گوید. دانشمندان می‌خواهند بدانند که این‌ها چگونه طراحی شده‌اند، چه نیروهایی در کار بوده‌اند، چگونه فرایند رشد و ارتقا به پیش رفته است و چیزهایی شبیه این.

داوکینز یک تاریخ خیالی را تصور کرد که در آن اندرو هاکسلی و الن کودکین، برندگان نوبل برای دریافتن بیوفیزیک مولکولی در سیگنال‌های عصبی با یک دیدگاه خلقت‌گرایانه این مساله را به " انرژی عصبی" نسبت می‌دادند.

ما نیز با الهام از گفتمان طنز داوکینز می‌توانیم تاریخ را به گونه‌ی دیگری تصور کنیم. تصور کنید که دیوید هوبل و تورستن وایزل ( برندگان نوبل در سال ۱۹۸۱ برای پژوهش‌های پیشگامانه در مورد مداربندی مغز و شناسایی شیمی-اعصاب بینایی)، به جای این که سال‌ها به موشکافی در سطح مولکولی و سلولی بپردازند تا بفهمند که مغز چگونه فوتون‌های نور را به سیگنال‌های عصبی تبدیل می‌کند، خیلی ساده می‌گفتند که کار نیروی روان است:

🤵🏻‍♂ + ببین هوبل، این مساله که چگونه فوتون‌ها به نور تبدیل میشن خیلی آزاردهنده و طاقت‌فرساست. من که نمی‌تونم بفهمم چطوری میشه، تو میتونی؟

🙍🏼‍♂- نه وایزل عزیز، منم نمیفهمم. گذاشتن الکترود در مغز میمون‌ها هم کار حوصله سر بری هست، جون به لب میشم تا الکترود رو در مکان درست بذارم. چرا به جای این کارا نگیم که فوتون توسط نیروی روان تبدیل به سیگنال عصبی می‌شه؟

🤵🏻‍♂ + احسنت!

نیروی روان چه توضیحی ارائه می‌دهد؟ هیچ! مانند این است که برای توصیف موتور خودرویتان بگوید با نیروی احتراق کار می‌کند که این گفته چیزی در مورد فرایندهایی که واقعا درون سیلندر موتور خودرو اتفاق می‌افتد به شما نمی‌گوید: یک پیستون مخلوط بخار سوخت و هوا را فشرده می‌کند، سپس جرقه شمع باعث انفجار می‌شود که پیستون را به پایین هل می‌دهد و پیستون نیز بازوی میل لنگ را می‌چرخاند که به شفت متصل است و چرخش از طریق دیفرانسیل به چرخ‌های خودرو منتقل می‌شود.
زمانی که می‌گویم ذهن آن چیزی است که مغز انجام می‌دهد منظورم این است. نورون و کُنش‌هایش در روانشناسی همانند اتم و گرانش در فیزیک هستند. برای فهمیدنِ باور، ما باید بفهمیم نورون‌ها چگونه کار می‌کنند.

#مایکل #شرمر

#The_Believing_Brain

ترجمه‌ی : #یاسر #سلیمی


#کارکرد_مغز #ذهن #خلقت_گرایی #طراحی_هوشمند #علوم_اعصاب_شناختی




@AndisheKonim
#دگرگونش

دگرگونش (فرگشت) به معنای کامل شدن نیست، بلکه مفهوم آن تغییر و تحول تدریجی موجودات زنده به سمت سازگاری و انطباق بیشتر با محیط زیست می باشد. دگرگونش آینده نگر نیست و خدف غایی ندارد و در کارهای پیشین خود بازنگری نمی کند.

مثال های زیادی از نقص های دگرگونش(تکاملی) در جانوران به چشم می خورد که همه در تقابل با ادعاهای مدعیان طراحی هوشمند می باشند. از جمله ی این نقص ها وجود نقطه ی کور در شبکیه ی چشم انسان می باشد. در چشم انسان و سایر نخستی ها اعصاب بینایی در جلوی شبکیه تجمع پیدا می کنند و از نقطه ای به پشت چشم می روند که سبب می شود در آن نقطه سلول گیرنده ی نوری وجود نداشته باشد و به آن نقطه ی کور می گویند. (شبکیه ی چشم اختاپوس نقطه ی کور ندارد).

اما در ویدیوی زیر که بخشی از یک مستند علمی می باشد، پدیده ی جالب دیگری را می بینیم که در خیلی از جانوران از جمله خود ما و زرافه مشترک است. نقصی تکاملی به نام "عصب بازگشتی حنجره". می بینیم که چطور تکامل در طول 400 میلیون سال این عصب مهم را از ماهی ها تا ما و زرافه ها انتقال داد اما این کار را به طرز خیره کننده ای اشتباه و غیرماهرانه انجام داد. اشتباهی که حتی بدترین مهندسان هم مرتکب نخواهند شد!

با ریچارد داوکینز و جوی ریدنبرگ (آناتومیست تطبیقی) در تشریح این مسئله همراه باشید.

#دگرگونش(فرگشت) #طراحی_هوشمند


@AndisheKonim
#طراحی_هوشمند


🐒 چرا ایده «طراحی هوشمند» علمی نیست و از طرف جامعه علمی یک نوع شیادی و کلاهبرداری محسوب می‌شود؟



یکی از شگردهای مدافعین ایده شبه‌علمی «طراحی هوشمند» برای پوشاندن قامت علمی به مدعیات بی‌اساس آن، تخطئه روشمندی علمی است.

به گزارش انجمن پیشبرد علوم آتئیست ها و اگنوستیک های ایران، کل این استدلال بر این استوار است که اگر نشان دهیم بعضی گزاره‌های کیهان‌شناسی مثل بیگ‌بنگ، یا تئوری تورم کیهانی، که از توافق و اجماع جامعه علمی برخوردارند آزمون‌ناپذیرند، به شکلی اتوماتیک مدعیات آزمون‌ناپذیر آنها در مورد وجود موجود موهوم و حتی برای خودشان ناشناخته‌ای به نام «طراح هوشمند» که در واقع نام شیک‌تری برای خدای حفره‌هاست تایید علمی می‌شوند!؟

به عنوان نمونه بر شرط ابطال‌پذیری انگشت می‌گذارند و به نقد فلان دانشمند یا فیلسوف استناد می‌کنند تا برای علمی جلوه دادن ایده شبه‌علمی «طراحی هوشمند» که ابطل‌ناپذیر است راه را هموار کنند، در حالیکه به این موضوع توجه نمی‌کنند که نقدهای یادشده یا رد شده‌اند، یا پاسخ داده شده‌اند و حتی اگر هنوز هم نقدی بر شرط ابطال‌پذیری وارد باشد، این شرط همچنان در جامعه علمی با اجماع بالا از معتبرترین اصول فلسفه علم بوده و برای بررسی علمی یا غیرعلمی بودن گزاره‌ها مورد استفاده است.

نمونه دیگر اینکه در لیست کردن مثال‌ها برای گزاره‌های تست‌ناپذیر اشاره به فرضیه‌های چندکیهانی می‌کنند، انگار که چون آنها با آنکه آزمون‌ناپذیرند، علمی محسوب می‌شوند، پس ایده شبه‌علمی «طراحی هوشمند» را هم می‌توان علمی حساب ‌کرد؛ ولی به این توجه نمی‌شود که خود این فرضیه‌ها حتی در بین محافل علمی هم از اجماعی برخوردار نیستند.

از آن مهم‌تر پشتوانه چنین تئوری‌ها و فرضیه‌های علمی یادشده، بسیاری از تئوری‌های علمی قبلی آزموده‌شده و استنتاجات و استدلال‌های ریاضیاتی قوی است. برای هر یک از آنها تا بحال کلی مقالات در ژورنال‌های معتبر علمی به چاپ رسیده است. دیگر اهمیت نمی‌دهند و نمی‌پرسند که پشتوانه ایده بی‌اساس و شبه‌علمی «طراحی هوشمند» چیست؟ آیا یک مقاله در تایید آن در یک ژورنال معتبر علمی وجود دارد؟

از این گذشته ابطال‌پذیری و آزمون‌پذیری فقط یکی از شروط علمی بودن گزاره ایست، و در حالت ایده‌آل تمام 8 شرط زیر برای علمی بودن یک گزاره‌ می‌بایست برآورده شود، و هرچه گزاره‌ای شروط کمتری را برآورده کند از اعتبار علمی کمتری برخوردار است:

1) انسجام
2) صرف جویی (تیغ اوکام)
3) فایده‌پذیری (امکان پیش‌بینی داشته باشد)
4) آزمون‌پذیری تجربی و ابطال‌پذیری
5) تکرارپذیری مشاهدات
6) پویایی و اصلاح‌پذیری
7) پیش‌روندگی (تصحیح تئوری‌های قبلی)
8) موقتی بودن یا احتمالی بودن

ایده شبه‌علمی «طراحی هوشمند» هیچ‌یک و تاکید می‌شود که هیچ‌یک از شروط فوق را برآورده نمی‌کند.

طرفداران و....

ادامه مطلب :

http://en.iraaaas.com/?p=8253


@AndisheKonim
🔴طراحی هوشمند

🔷طراحی هوشمند (به انگلیسی: Intelligent design) یا آفرینش هوشمند، (ذات بینهایت) یک باور شبه‌علمی است؛ که ادعا می‌کند موجودات زنده و ویژگی‌های خاصی از جهان تنها توسط یک طراح هوشمند قابل توضیح هستند.
🔷طرفداران این باور عقیده دارند که شواهد تجربی علم زیست‌شناسی و نیز برهان‌های ریاضی موید این ادعا است که جهان توسط یک خالق هوشمند ساخته شده‌است.
برخی استدلال های این افراد عبارتند از:
🔷پیچیدگی‌های غیرقابل فروکاست و اجزای مرتبط
بعضی دستگاه‌های دارای اجزای متعدد، دارای این ویژگی هستند که فقط و فقط در صورت وجود تک تک اجزای‌شان قادر به کار کردن هستند، به شکلی که شما نمی‌توانید یکی از اجزای آن‌ها را از آن‌ها جدا کرده و دستگاه کماکان قادر به کار کردن باشد. به عنوان مثال می‌توانید یک موتور خودرو را در نظر بگیرید که برای حرکت نیازمند تمامی اجزای خود است.
👈ریچارد داوکینز در پاسخ می‌نویسد:
«این پرسش‌ها که «نصف یک چشم به چه کار می‌آید؟» یا «نصف یک بال به چه کار می‌آید؟» نمونه‌هایی از برهان «پیچیدگی فرونکاستنی» هستند. یک واحد کارکردی را هنگامی دارای پیچیدگی فرونکاستنی می‌دانیم که برداشتن یکی از اجزای آن واحد، موجب اختلال کلی در کارکرد آن شود. این برهان فرض می‌گیرد که چشم و بال پیچیدگی فرونکاستنی دارند. اما همین که یک لحظه بیندیشیم، بی‌درنگ مغالطه را درمی یابیم. اگر عدسی چشم یک بیمار مبتلا به آب مروارید را با جراحی برداریم، او دیگر بدون عینک نمی‌تواند تصاویر را به وضوح ببیند، اما آن قدر بینایی دارد که با درخت برخورد نکند یا از صخره فرونیفتد. درست است که داشتن نصف بال، به خوبی داشتن یک بال کامل نیست، اما مسلماً از بال نداشتن بهتر است.
🔷ثابت‌های فیزیکی تنظیم شده
هواداران آفرینش هوشمند استدلال می‌کنند که ثابت‌های فیزیکی جهان هستی، مانند ثابت کیهان شناختی، ثابت گرانش، ثابت ساختار ریز، سرعت نور و ثابت پلانک به شکلی کاملاً دقیق تنظیم شده‌اند به نحوی که اگر مقادیرشان اندکی با آنچه که هست متفاوت بود، حیات به شکل کنونی‌اش پدید نمی‌آمد.
🔷انتقاد نسبت‌به حوزه‌هایی که هنوز بی‌پاسخ‌اند
با پیشرفت زیست‌شناسی، منتقدان توجه خود را به سیستم‌های پیچیده سلولی مانند سیستم ایمنی و ساختارهای پیچیده مولکولی مانند موتور تاژک باکتری‌ها معطوف کردند. با اینکه شیوهٔ فرگشت پیچیده‌ترین سیستم‌های زیستی شناخته شده یا در دست تحقیق است. در مقابل مدافعان فرگشت، این انتقاد را نوعی مغالطه توسل به جهل می‌دانند.
منابع: کتاب پندار خدا_ریچارد داوکینز و ویکیپدیای فارسی

#طراحی_هوشمند

@AndisheKonim