الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#موقعیت_شهید_کهن
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
2️⃣#حماسه_ی_عملیات_فتح_المبین
و حکایت شنیدنی #موقعیت_الوارثین

از جمله قدیمی های تخریب که رائر الوارثین شد حاج حسین دلیر بود.
حاج حسین از مربیان قدیمی تخریب در پادگان امام حسین(ع) بود و در عملیات فتح المبین فرماندهی #تخریب_تیپ33_المهدی (ع) را به عهده داشت و چند ماهی هم فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10 بود.
حاج حسین هم از بدو ورود به #الوارثین حالش دگرگون شد و من متعجب شدم که مگر حاج حسین هم از این نقطه عرشی خاطراتی به یاد دارد که گریه کنان به هر سو خیره میشود و اشک میریزد.
همه همسنگران تخریبچی در فضای خاکی حسینیه ی الوارثین جمع بودند و هر کدام از شهیدی یاد میکرد.
حاج عباس عبادی با ضجه میگفت: با شهید حاج حسین کربلایی قبل از #عملیات_بدر دنبال جایی میگشتیم تا در آن مقر بچه های #تخریب_قرارگاه_ثارالله(ع) را سر پا کنیم که به این نقطه رسیدیم. شهید حاج حسین گفت همین جا خوبه.. سوال کردم حاج حسین وسط این بر و بیابون چرا اینجا پاهات شل شد.
گفت عباس یاد #شهید_کهن افتادم که خونش در حال معبر زدن در همین نقطه به زمین ریخت و به شهادت رسید..
اینجا شد مقر بچه های تخریب قرارگاه ثارالله(ع)و تابلوی ورددی جاده هم شد #موقعیت_شهید_کهن.
حاج عباس همه ی این حکایت رو با هق هق گریه میگفت و گاهی هم به سجده میرفت و رفقای شهیدش رو صدا میزد.
همه ی زائران الوارثین بغضی در گلو داشتند و منتظر روضه بودند و من هم زیارت عاشورا رو شروع کردم و چون ایام فاطمیه(س) بود با ذکر و یاد و نام بی بی دو عالم حضرت صدیقه سلام الله علیها همراه شد.
بعد از تمام شدن زیارت عاشورا هنوز ناله و گریه بعضی ها قطع نشده بود که باز خاطرات با شهدا به زبان اومد.
ادامه دارد...👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
🌹🌷🌹🌷
🌹🌷
🌹
#فرمانده_بزرگ
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#جانشین_تیپ_کربلا_و_فرمانده_تخریب_لشگر_10
#شهادت تیرماه 66 #ماووت
✍️✍️✍️ راوی: #محمد_فرد

از #مهران برگشته بودم، هرکاری می کردم نمی تونستم #حال_و_هوای_جبهه رو از سرم خارج کنم وبی قراری شدیدی تمام وجودم رو گرفته بود....
تصمیم گرفتم دوباره به هر نحوی شده به جبهه برگردم ، اما برام مهم بود که کجا و با چه کسی برم، چون اصلا نمی تونستم غریبی و حس بدی که بهم دست می داد در جبهه ها رو، تحمل کنم ...
یکی از شبهای گرم تابستان در بسیج مسجد نشسته بودم که خبر شهادت #امیر_حسین_اسدی که در #گردان_تخریب لشگر 27 حضرت محمد رسول الله( ص )بود رو آوردند و جو عجیب و معنوی که در اون زمانها ایجاد میشد با حضور شهدا و تشییع جنازه ها و صدای آهنگران و.....
به شدت هوایی شدم، در همین تفکرات بودم که دوست و برادر خوبم علیرضا رفاهی فرد رو دیدم که داشت در مورد حضورش در #گردان_تخریب_لشگر_10_ حضرت_سیدالشهدا علیه السلام صحبت می کرد، فهمیدم که مدتی است در گردان تخریب سیدالشهدا (ع) بعنوان بسیجی حضور دارد ، ازش خواستم شرایط حضور در گردان رو برام بگه ، اون همم خیلی صریح و سریع گفت به این راحتی ها نیست ، باید بری پایگاه #مالک_اشتر ثبت نام کنی ، بعد از آموزش تقاضا کنی بندازنت لشگر 10 و بعد تقاضا کنی بیافتی گردان تخریب واگر فرمانده گردان موافقت کرد شما رو به تخریب بفرستند.....
گفتم: ای بابا ، اینها که خیلی طول میکشه.....
خیلی حالم گرفته شد....
همین طور که داشتم با خودم کلنجار می رفتم ، برادر رفاهی گفت ولی من یه راه خوب بهت میگم که زودتر بیای گردان ....
برق عجیبی تو چشام زد و هیجان زده گفتم چه راهی ؟
گفت برو #پادگان_ولی_عصر (عج) و به مسئول ستاد عقبه لشگر 10 بگو من از طرف #آقا_سید_محمد اومدم و به من گفته خیلی سریع اعزام بشم به گردان تخریب ...
برام کمی عجیب و دلهره آور بود ...
فکرهای زیادی کردم و ذهنم به شدت مشغول شد ، من که آقا سید رو نمیشناسم خب اگر من رفتم اونجا و در حین صحبت من آقا سید هم اونجا بود و به من گفت ، من به شما گفتم ؟ اصلا شما کی هستی؟ و...
من چه کنم؟
برادر رفاهی گفت : نه بابا الان آقا سید منطقه است . تازه اگر این اتفاق افتاد و آقا سید اونجا بود بگو من را برادر رفاهی معرفی کرده کمی خیالم راحت شد .
با خودم گفتم : تازه من که خلاف نمیخوام بکنم، خیلی ها شناسنامشونو تغییر می دهند و خودشون رو بزرگ نشون میدن
خیلی‌ها امضای باباهاشون رو میزنند و میرن جبهه ، من فقط یه نقل قول می خوام بکنم فوقش نمیشه .
خلاصه با همه ی ترس و دلهره ای که داشتم رفتم پادگان ولیعصر و نزد رئیس ستاد عقبه لشکر ۱۰ ، یه نفس عمیق کشیدم و قیافه مردونه حق به جانب گرفتم گفتم : سلام برادر
گفت :سلام اخوی بفرمایید ...
گفتم : من باید هر چه سریع‌تر به #گردان_تخریب_لشکر_10 برم ، آقا سید محمد گفتند زود بیا کارت دارم ، همین که اسم آقا سید را آوردم مسئول ستاد که نمیدونم اسمش چی بود بلافاصله یک فرم گذاشت مقابل من و گفت : فرم را تکمیل کن و مدارک لازم را فردا بیار تا برگه اعزام انفرادی را صادر کنم ...
با خودم گفتم : واقعاً؟ به همین سرعت ، خدایا چی شد.. چه زود...
برادر رفاهی دمت گرم چه اسم جادویی و طلایی بود سیدمحمد ؟
خلاصه اعزام شدم به #گردان_تخریب لشگر 10 حضرت سیدالشهدا ...
در #موقعیت_شهید_کهن که بعداً شد #الوارثین ...
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel