هر وقت بین ما کدورتی بود #سید پیش قدم میشد و به یک بهونه ای من رو به حرف میکشید و همدیگر رو بغل میکردیم و به #معانقه ای مشکل حل میشد. اما این بار که سید نبود که مشکل حل بشه. برای #تشییع و #تدفین سید اومدیم تهران. ابتدا پیکر مطهر سید در #پادگان_ولیعصر(ع) تشییع شد و بعد هم مقابل منزلشان و بعد هم برای خاکسپاری به #گلزار_شهدای_بهشت_زهراء(ع) انتقال پیدا کرد. اقرار نبود موقع دفن سید من توی قبر برم . اما یک لحظه بخودم اومدم دیدم #پیکر_سید_رو_به_آغوش کشیدم و دارم سرازیر قبر میکنم...
دیگه هیچی دست خودم نبود. سید رو توی قبر خوابوندم . مشمایی که سید رو داخلش پیچیده بودند باز کردم و صورتش که از شدت تابش آفتاب گل انداخته بود از کفن بیرون آوردم و روی خاک گذاشتم. دگمه پیراهن خاکیش رو باز کردم و #پیرهن_سبزی که زیرش پوشیده بود به بقیه #بچه_های_تخریب که بالای سر قبر نظاره گر بودند نشون دادم . روی پیرهنش نوشته بود #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء(س). همه با صدای بلند گریه میکردند. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
هر وقت بین ما کدورتی بود #سید پیش قدم میشد و به یک بهونه ای من رو به حرف میکشید و همدیگر رو بغل میکردیم و به #معانقه ای مشکل حل میشد. اما این بار که سید نبود که مشکل حل بشه. برای #تشییع و #تدفین سید اومدیم تهران. ابتدا پیکر مطهر سید در #پادگان_ولیعصر(ع) تشییع شد و بعد هم مقابل منزلشان و بعد هم برای خاکسپاری به #گلزار_شهدای_بهشت_زهراء(ع) انتقال پیدا کرد. اقرار نبود موقع دفن سید من توی قبر برم . اما یک لحظه بخودم اومدم دیدم #پیکر_سید_رو_به_آغوش کشیدم و دارم سرازیر قبر میکنم...
دیگه هیچی دست خودم نبود. سید رو توی قبر خوابوندم . مشمایی که سید رو داخلش پیچیده بودند باز کردم و صورتش که از شدت تابش آفتاب گل انداخته بود از کفن بیرون آوردم و روی خاک گذاشتم. دگمه پیراهن خاکیش رو باز کردم و #پیرهن_سبزی که زیرش پوشیده بود به بقیه #بچه_های_تخریب که بالای سر قبر نظاره گر بودند نشون دادم . روی پیرهنش نوشته بود #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء(س). همه با صدای بلند گریه میکردند. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel