الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#محدثه
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
#تقدیم_به_دختری
که چهل روزه بود بابایش رفت و
13 ساله بود که بازگشت...
#محدثه_خانم
تنها یادگار #فرمانده_شهید_حاج_کاظم_رستگار

دختری که روی بابارو ندید
تو خیالش عکس باباشو کشید
همه خاطرات زندگیش شده
درد دل کنار یک عکس شهید
#روز_دختر
روز ولادت بی بی فاطمه معصوه(س)مبارکباد
@alvaresinchannel
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد
#محدثه_رستگار
#تنها_یادگار_فرمانده
#شهید_حاج_کاظم_رستگار

دختری که روی بابارو ندید تو خیالش عکس باباشو کشید
همه خاطرات زندگیش شده درد دل کنار یک عکس شهید
دخترا وقتیکه بی بابا میشن وارث مادرشون زهرا میشن

زمانی كه پدر من شهید شدند،
یك هفته به تولد 24 سالگی‌شان مانده بود.
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد، بهمن سال 63 متولد شدم و پدرم اسفند همان سال شهید شد و از کل جنگ فقط بمباران‌های تهران را به طور مبهم یادم هست. اما واقعیت این است كه هیچ كسی تصویر قشنگی از جنگ در ذهنش نیست، جنگ جز خسارت و از دست دادن چیزی ندارد. ما هم مسلما تصویر خوبی نداریم و از همه دیدمان منفی‌تر است #چون_سر_پناهمان_را_از_دست_دادیم و بزرگترین ضربه را خوردیم اما خب لازم هم بود. پدر من در وصیت‌نامه‌اش نوشته است كه «اینقدر جهاد می‌كنیم كه زیر بار ذلت نرویم.»
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد
#محدثه_رستگار
#تنها_یادگار_فرمانده
#شهید_حاج_کاظم_رستگار

زمانی كه پدر من شهید شدند، یك هفته به تولد 24 سالگی‌شان مانده بود.
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد، بهمن سال 63 متولد شدم و پدرم اسفند همان سال شهید شد و از کل جنگ فقط بمباران‌های تهران را به طور مبهم یادم هست. اما واقعیت این است كه هیچ كسی تصویر قشنگی از جنگ در ذهنش نیست، جنگ جز خسارت و از دست دادن چیزی ندارد. ما هم مسلما تصویر خوبی نداریم و از همه دیدمان منفی‌تر است #چون_سر_پناهمان_را_از_دست_دادیم و بزرگترین ضربه را خوردیم اما خب لازم هم بود. پدر من در وصیت‌نامه‌اش نوشته است كه «اینقدر جهاد می‌كنیم كه زیر بار ذلت نرویم.» جنگ هم یك تاوانی دارد، من مخالف صد درصد جنگ هستم اما وقتی این اتفاق می‌افتد لازم هست كه اقدامی شود كه زیر بار ذلت نریم.
وقتی #رهبر_انقلاب می‌گویند زنده نگه داشتن یاد شهدا كمتر از شهادت نیست به همین دلیل است. واقعا كار سختی است به این دلیل كه مسئولان رو راست نیستند و اصل داستان را نمی‌گویند. برای اینكه شهدا فقط آمار اول جلسه‌ها شده‌اند. یعنی خروجی دیگری ندارند و هیچ‌كس خودش را مدیون شهدا نمی‌داند. شما می‌گویید مسئولان الان هم رده با بعضی از فرماندهان شهید بودند، نه اینطور نبود. شما چندتا از آنها را زیر نظر بگیرید، متوجه می‌شوید، مسئولان امروز در زمان جنگ چه می‌كردند.

الان مردم چند دسته‌اند و اگر باز نگاه كنیم می‌بنیم سرمنشا این اتفاق مسئولانی هستند که #ولایت_‌مدار نیستند. ببینید پدر من در جاهایی كه به #تصمیم_‌گیری_های_جنگ انتقاد داشت، باز هم علیه رهبر مملكت كه #حضرت_امام بودند نگفتند که ایشان اشتباه می‌كند و دسته و گروه تشکیل نداد، پدر من قبول كرد و گفت وقتی امام حرفی را می‌گویند من انجام می‌دهم . یا مثلا پدرم می‌گفتند من نمی‌توانم مسئولیت خون جوان‌هایی را كه زیر دستم هستند قبول كنم، چون باید در آن دنیا جواب بدهم. حالا همه دوست داشتند شهید بشوند اما پدرم می‌گفت اینهایی كه نیروهای ما هستند و با بی‌فكری ما شهید شوند ما باید در آن دنیا جواب پس بدهیم. اما وضعیت مسئولان الان را با فرماندهان آن دوران مقایسه کنید.
یك سری مسئولیت‌ها مثل #امرار_معاش_به_عهده_دولت است و سیاست‌های كلان هم به عهده رهبری است ولی فضا الان طوری شده كه رهبری باید در بسیاری از امور جزیی هم مدیریت كنند، چرا باید این طور باشد و تا رهبری نگوید این امور حل نشود؟ به نظر من بین مسئولان اتحاد نیست، چرا كه اگر اتحاد داشته باشند و #ولایت_‌مدار باشند این اتفاق‌ها نمی‌افتد. من هم در این فضا تلاش دارم كه رهبری را ملاك تصمیم‌هایم قرار دهم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#خانوم_حاج_ابوالقاسمی
#همسر_سردار_شهید
#حاج_کاظم_رستگار
#تنها_یادگار_شهید_رستگار
#محدثه_خانوم_رستگار
دخترم دقیقا چهل روز قبل از شهادت حاج کاظم به دنیا آمد. از لحظه ای که محدثه به دنیا آمد کاظم بار سفر را بسته بود. این موضوع را بعداز شهادت کاظم فهمیدم.
یادم می آید آن زمان هنوز موهای دخترم کامل در نیامده بود، وقتی به خانه مادرم می رفتیم، یک مغازه سر کوچه شان بود که گل سر می فروخت. #کاظم وقتی جلوی آن مغازه می رسید آهی می کشید و می گفت: خدایا یعنی من می توانم بمانم تا آن روز که یک گل سر برای دخترم بخرم؟
اوایل بالای سر #محدثه می ایستاد، بغض می کرد و شکر خدا را می گفت. ده روز قبل از رفتنش وقتی می خواست قربان صدقه محدثه برود، می گفت: انیس و مونس مادر. یک روز به کاظم گفتم: چرا می گویی انیس و مونس مادر. من بهش اعتراض می کردم می گفتم: مگر این بچه شما نیست؟ احساس نمی کنی که دختر شما هم هست؟ تا این را می گفتم، جواب می داد: دختر انیس و مونس مادر است، دوتای با هم دست به یکی می کنید و … سریع حواس مرا از موضوع پرت می کرد.
#دوازده_روز_بعد از فارغ شدنم می گذشت که کاظم مرا خانه مادرم گذاشت و به جبهه رفت. من در دوران بارداری ضعف و فشار شدید داشتم. زمانی که می خواستم از بیمارستان مرخص شوم، دکتر به کاظم گفته بود که هرچه قدر خانم ها به خودشان رسیدگی کنند، ده برابر آنرا باید الان به همسرت رسیدگی کنید. چون همه جوره فشار روی همسرت بوده. باید خیلی حواست به او باشد.
خود کاظم خیلی حساس بود. با حرفی که دکتر زده بود حساس تر هم شده بود. در این ده دوازده روز اگر شب هر چند بار که برای شیر دادن محدثه بیدار می شدم، او هم با من بیدار می شد و می نشست. به کاظم می گفتم: شما برای چه می نشینی؟ تو این همه کسری خواب داری، حالا که تهرا ن هستی بخواب. می گفت: مگر نمی گویی بچه برای ما دوتاست. می خواهم تنهایی حوصله ات سر نرود. تا تو نخوابی خوابم نمی بره.
بیست و پنجم اسفند 63 به ما خبر #شهادت_کاظم را دادند و اول عید هم پیکر#شهید_ناصر_شیری(باجناق شهید رستگار که با هم در عملیات بدر به شهادت رسیدند) به دستمان رسید.
اما پیکر حاج کاظم ۱۳ سال طول کشید تا به خانه برسد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#خانوم_حاج_ابوالقاسمی
#همسر_سردار_شهید
#حاج_کاظم_رستگار
#تنها_یادگار_شهید_رستگار
#محدثه_خانوم_رستگار
دخترم دقیقا چهل روز قبل از شهادت حاج کاظم به دنیا آمد. از لحظه ای که محدثه به دنیا آمد کاظم بار سفر را بسته بود. این موضوع را بعداز شهادت کاظم فهمیدم.
یادم می آید آن زمان هنوز موهای دخترم کامل در نیامده بود، وقتی به خانه مادرم می رفتیم، یک مغازه سر کوچه شان بود که گل سر می فروخت. #کاظم وقتی جلوی آن مغازه می رسید آهی می کشید و می گفت: خدایا یعنی من می توانم بمانم تا آن روز که یک گل سر برای دخترم بخرم؟
اوایل بالای سر #محدثه می ایستاد، بغض می کرد و شکر خدا را می گفت. ده روز قبل از رفتنش وقتی می خواست قربان صدقه محدثه برود، می گفت: انیس و مونس مادر. یک روز به کاظم گفتم: چرا می گویی انیس و مونس مادر. من بهش اعتراض می کردم می گفتم: مگر این بچه شما نیست؟ احساس نمی کنی که دختر شما هم هست؟ تا این را می گفتم، جواب می داد: دختر انیس و مونس مادر است، دوتای با هم دست به یکی می کنید و … سریع حواس مرا از موضوع پرت می کرد.
#دوازده_روز_بعد از فارغ شدنم می گذشت که کاظم مرا خانه مادرم گذاشت و به جبهه رفت. من در دوران بارداری ضعف و فشار شدید داشتم. زمانی که می خواستم از بیمارستان مرخص شوم، دکتر به کاظم گفته بود که هرچه قدر خانم ها به خودشان رسیدگی کنند، ده برابر آنرا باید الان به همسرت رسیدگی کنید. چون همه جوره فشار روی همسرت بوده. باید خیلی حواست به او باشد.
خود کاظم خیلی حساس بود. با حرفی که دکتر زده بود حساس تر هم شده بود. در این ده دوازده روز اگر شب هر چند بار که برای شیر دادن محدثه بیدار می شدم، او هم با من بیدار می شد و می نشست. به کاظم می گفتم: شما برای چه می نشینی؟ تو این همه کسری خواب داری، حالا که تهرا ن هستی بخواب. می گفت: مگر نمی گویی بچه برای ما دوتاست. می خواهم تنهایی حوصله ات سر نرود. تا تو نخوابی خوابم نمی بره.
بیست و پنجم اسفند 63 به ما خبر #شهادت_کاظم را دادند و اول عید هم پیکر#شهید_ناصر_شیری(باجناق شهید رستگار که با هم در عملیات بدر به شهادت رسیدند) به دستمان رسید.
اما پیکر حاج کاظم ۱۳ سال طول کشید تا به خانه برسد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد
#محدثه_رستگار
#تنها_یادگار_فرمانده
#شهید_حاج_کاظم_رستگار

زمانی كه پدر من شهید شدند، یك هفته به تولد 24 سالگی‌شان مانده بود.
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد، بهمن سال 63 متولد شدم و پدرم اسفند همان سال شهید شد و از کل جنگ فقط بمباران‌های تهران را به طور مبهم یادم هست. اما واقعیت این است كه هیچ كسی تصویر قشنگی از جنگ در ذهنش نیست، جنگ جز خسارت و از دست دادن چیزی ندارد. ما هم مسلما تصویر خوبی نداریم و از همه دیدمان منفی‌تر است #چون_سر_پناهمان_را_از_دست_دادیم و بزرگترین ضربه را خوردیم اما خب لازم هم بود. پدر من در وصیت‌نامه‌اش نوشته است كه «اینقدر جهاد می‌كنیم كه زیر بار ذلت نرویم.» جنگ هم یك تاوانی دارد، من مخالف صد درصد جنگ هستم اما وقتی این اتفاق می‌افتد لازم هست كه اقدامی شود كه زیر بار ذلت نریم.
وقتی #رهبر_انقلاب می‌گویند زنده نگه داشتن یاد شهدا كمتر از شهادت نیست به همین دلیل است. واقعا كار سختی است به این دلیل كه مسئولان رو راست نیستند و اصل داستان را نمی‌گویند. برای اینكه شهدا فقط آمار اول جلسه‌ها شده‌اند. یعنی خروجی دیگری ندارند و هیچ‌كس خودش را مدیون شهدا نمی‌داند. شما می‌گویید مسئولان الان هم رده با بعضی از فرماندهان شهید بودند، نه اینطور نبود. شما چندتا از آنها را زیر نظر بگیرید، متوجه می‌شوید، مسئولان امروز در زمان جنگ چه می‌كردند.

الان مردم چند دسته‌اند و اگر باز نگاه كنیم می‌بنیم سرمنشا این اتفاق مسئولانی هستند که #ولایت_‌مدار نیستند. ببینید پدر من در جاهایی كه به #تصمیم_‌گیری_های_جنگ انتقاد داشت، باز هم علیه رهبر مملكت كه #حضرت_امام بودند نگفتند که ایشان اشتباه می‌كند و دسته و گروه تشکیل نداد، پدر من قبول كرد و گفت وقتی امام حرفی را می‌گویند من انجام می‌دهم . یا مثلا پدرم می‌گفتند من نمی‌توانم مسئولیت خون جوان‌هایی را كه زیر دستم هستند قبول كنم، چون باید در آن دنیا جواب بدهم. حالا همه دوست داشتند شهید بشوند اما پدرم می‌گفت اینهایی كه نیروهای ما هستند و با بی‌فكری ما شهید شوند ما باید در آن دنیا جواب پس بدهیم. اما وضعیت مسئولان الان را با فرماندهان آن دوران مقایسه کنید.
یك سری مسئولیت‌ها مثل #امرار_معاش_به_عهده_دولت است و سیاست‌های كلان هم به عهده رهبری است ولی فضا الان طوری شده كه رهبری باید در بسیاری از امور جزیی هم مدیریت كنند، چرا باید این طور باشد و تا رهبری نگوید این امور حل نشود؟ به نظر من بین مسئولان اتحاد نیست، چرا كه اگر اتحاد داشته باشند و #ولایت_‌مدار باشند این اتفاق‌ها نمی‌افتد. من هم در این فضا تلاش دارم كه رهبری را ملاك تصمیم‌هایم قرار دهم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد
#محدثه_رستگار
#تنها_یادگار_فرمانده
#شهید_حاج_کاظم_رستگار

زمانی كه پدر من شهید شدند، یك هفته به تولد 24 سالگی‌شان مانده بود.
#من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد، بهمن سال 63 متولد شدم و پدرم اسفند همان سال شهید شد و از کل جنگ فقط بمباران‌های تهران را به طور مبهم یادم هست. اما واقعیت این است كه هیچ كسی تصویر قشنگی از جنگ در ذهنش نیست، جنگ جز خسارت و از دست دادن چیزی ندارد. ما هم مسلما تصویر خوبی نداریم و از همه دیدمان منفی‌تر است #چون_سر_پناهمان_را_از_دست_دادیم و بزرگترین ضربه را خوردیم اما خب لازم هم بود. پدر من در وصیت‌نامه‌اش نوشته است كه «اینقدر جهاد می‌كنیم كه زیر بار ذلت نرویم.» جنگ هم یك تاوانی دارد، من مخالف صد درصد جنگ هستم اما وقتی این اتفاق می‌افتد لازم هست كه اقدامی شود كه زیر بار ذلت نریم.
وقتی #رهبر_انقلاب می‌گویند زنده نگه داشتن یاد شهدا كمتر از شهادت نیست به همین دلیل است. واقعا كار سختی است به این دلیل كه مسئولان رو راست نیستند و اصل داستان را نمی‌گویند. برای اینكه شهدا فقط آمار اول جلسه‌ها شده‌اند. یعنی خروجی دیگری ندارند و هیچ‌كس خودش را مدیون شهدا نمی‌داند. شما می‌گویید مسئولان الان هم رده با بعضی از فرماندهان شهید بودند، نه اینطور نبود. شما چندتا از آنها را زیر نظر بگیرید، متوجه می‌شوید، مسئولان امروز در زمان جنگ چه می‌كردند.

الان مردم چند دسته‌اند و اگر باز نگاه كنیم می‌بنیم سرمنشا این اتفاق مسئولانی هستند که #ولایت_‌مدار نیستند. ببینید پدر من در جاهایی كه به #تصمیم_‌گیری_های_جنگ انتقاد داشت، باز هم علیه رهبر مملكت كه #حضرت_امام بودند نگفتند که ایشان اشتباه می‌كند و دسته و گروه تشکیل نداد، پدر من قبول كرد و گفت وقتی امام حرفی را می‌گویند من انجام می‌دهم . یا مثلا پدرم می‌گفتند من نمی‌توانم مسئولیت خون جوان‌هایی را كه زیر دستم هستند قبول كنم، چون باید در آن دنیا جواب بدهم. حالا همه دوست داشتند شهید بشوند اما پدرم می‌گفت اینهایی كه نیروهای ما هستند و با بی‌فكری ما شهید شوند ما باید در آن دنیا جواب پس بدهیم. اما وضعیت مسئولان الان را با فرماندهان آن دوران مقایسه کنید.
یك سری مسئولیت‌ها مثل #امرار_معاش_به_عهده_دولت است و سیاست‌های كلان هم به عهده رهبری است ولی فضا الان طوری شده كه رهبری باید در بسیاری از امور جزیی هم مدیریت كنند، چرا باید این طور باشد و تا رهبری نگوید این امور حل نشود؟ به نظر من بین مسئولان اتحاد نیست، چرا كه اگر اتحاد داشته باشند و #ولایت_‌مدار باشند این اتفاق‌ها نمی‌افتد. من هم در این فضا تلاش دارم كه رهبری را ملاك تصمیم‌هایم قرار دهم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#خانوم_حاج_ابوالقاسمی
#همسر_سردار_شهید
#حاج_کاظم_رستگار
#تنها_یادگار_شهید_رستگار
#محدثه_خانوم_رستگار
دخترم دقیقا چهل روز قبل از شهادت حاج کاظم به دنیا آمد. از لحظه ای که محدثه به دنیا آمد کاظم بار سفر را بسته بود. این موضوع را بعداز شهادت کاظم فهمیدم.
یادم می آید آن زمان هنوز موهای دخترم کامل در نیامده بود، وقتی به خانه مادرم می رفتیم، یک مغازه سر کوچه شان بود که گل سر می فروخت. #کاظم وقتی جلوی آن مغازه می رسید آهی می کشید و می گفت: خدایا یعنی من می توانم بمانم تا آن روز که یک گل سر برای دخترم بخرم؟
اوایل بالای سر #محدثه می ایستاد، بغض می کرد و شکر خدا را می گفت. ده روز قبل از رفتنش وقتی می خواست قربان صدقه محدثه برود، می گفت: انیس و مونس مادر. یک روز به کاظم گفتم: چرا می گویی انیس و مونس مادر. من بهش اعتراض می کردم می گفتم: مگر این بچه شما نیست؟ احساس نمی کنی که دختر شما هم هست؟ تا این را می گفتم، جواب می داد: دختر انیس و مونس مادر است، دوتای با هم دست به یکی می کنید و … سریع حواس مرا از موضوع پرت می کرد.
#دوازده_روز_بعد از فارغ شدنم می گذشت که کاظم مرا خانه مادرم گذاشت و به جبهه رفت. من در دوران بارداری ضعف و فشار شدید داشتم. زمانی که می خواستم از بیمارستان مرخص شوم، دکتر به کاظم گفته بود که هرچه قدر خانم ها به خودشان رسیدگی کنند، ده برابر آنرا باید الان به همسرت رسیدگی کنید. چون همه جوره فشار روی همسرت بوده. باید خیلی حواست به او باشد.
خود کاظم خیلی حساس بود. با حرفی که دکتر زده بود حساس تر هم شده بود. در این ده دوازده روز اگر شب هر چند بار که برای شیر دادن محدثه بیدار می شدم، او هم با من بیدار می شد و می نشست. به کاظم می گفتم: شما برای چه می نشینی؟ تو این همه کسری خواب داری، حالا که تهرا ن هستی بخواب. می گفت: مگر نمی گویی بچه برای ما دوتاست. می خواهم تنهایی حوصله ات سر نرود. تا تو نخوابی خوابم نمی بره.
بیست و پنجم اسفند 63 به ما خبر #شهادت_کاظم را دادند و اول عید هم پیکر#شهید_ناصر_شیری(باجناق شهید رستگار که با هم در عملیات بدر به شهادت رسیدند) به دستمان رسید.
اما پیکر حاج کاظم ۱۳ سال طول کشید تا به خانه برسد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel