الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#مادرم
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹
🌹⚡️
#تخریبچی_مظلوم
🌟🌹 #شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت اول مرداد 67
#جاده_اهواز_خرمشهر

آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم #علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون #مادرم_ناراحتی_قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم . در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی گفت: وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم .
در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی
وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
گشته الگوي قناعت رسمِ همسر داري ات
اسوة ايثار و صبري ، خانه دارِ حيدري

حضرت صادق چه زيبا عشق را تفسير كرد
گفت : بر سادات نه بر شيعيان هم مادري

#قاسم_نعمتی
#يازهرا
#مادرم_زهرا

💠 @hossein_jaan
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹
#یاد_اون_روزهای_خوب_بخیر
#جبهه_بودیم_و_جنگ_میکردیم

یکی از شعارهایی که موقع دویدن در دوی صبحگاهی جبهه میخوندیم
و شادی و شعف خاصی به جمع رزمندگان میاورد این شعار بود که با آهنگی خاصی خوانده میشد و رزمنده ها کلمه آخرش که "نرو" بود با هم تکرار میکردند و اون شعار این بود که:
#مادرم_میگفت_جبهه_نرو
جبهه میری،بسیج نرو
بسیج رفتی تخریب نرو
تخریب رفتی رو مین نرو
رو مین رفتی هوا نرو
هوارفتی زمین بیا و.
این جملات یکی از شوخی های جبهه بود..
از شوخی بگذریم خدایی رفتن به #گردان_تخریب خیلی دل و جرات میخواست. از اعزام چند هزار نفری که به لشگر ما میومد شاید 20 نفر داوطلب حضور در گردان تخریب می شدند و یک عده از این تعداد اندک هم در آموزش های سخت قبل از عملیات فرار رو بر قرار ترجیح میدادند و به گردان های رزمی میرفتند.و شاید یکی از سخت ترین ماموریت #تخریبچی_ها، مین گذاری مقابل خط دشمن بود و سخت تر وقتی که دشمن خط رو زیر آتش میگرفت و با توپ و خمپاره میکوبید و امکان انفجار مین وقت کار گذاشتن مقابل دشمن وجود داشت و کار وقتی دلهره آور بود که از مین های سنگینی مثل #مین_ام_19 که برای #انهدام_تانک از آن استفاده میشود و حداقل هر کدوم بیش از10 کیلو #مواد_منفجرهT.N.T داشت استفاده میکردی.
🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹
🌹⚡️
#تخریبچی_مظلوم
🌟🌹 #شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت اول مرداد 67
#جاده_اهواز_خرمشهر

آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم #علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون #مادرم_ناراحتی_قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم .
در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی
وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷
#تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
#عملیات_خیبر
#جزیره_مجنون
راوی: #تخریبچی_جانباز_علی_زاکانی

روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان #تخریبچی_با_گردان_حضرت_قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ايشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت.او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوش من گفت: « #اين_آخرين_ديدار_ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر برنمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از #مادرم_حلاليت_بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم. » همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @alvaresinchannel
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
گشته الگوي قناعت رسمِ همسر داري ات
اسوة ايثار و صبري ، خانه دارِ حيدري

حضرت صادق چه زيبا عشق را تفسير كرد
گفت : بر سادات نه بر شيعيان هم مادري

#قاسم_نعمتی
#يازهرا
#مادرم_زهرا

💠 @hossein_jaan
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹
#یاد_اون_روزهای_خوب_بخیر
#جبهه_بودیم_و_جنگ_میکردیم

یکی از شعارهایی که موقع دویدن در دوی صبحگاهی جبهه میخوندیم
و شادی و شعف خاصی به جمع رزمندگان میاورد این شعار بود که با آهنگی خاصی خوانده میشد و رزمنده ها کلمه آخرش که "نرو" بود با هم تکرار میکردند و اون شعار این بود که:
#مادرم_میگفت_جبهه_نرو
جبهه میری،بسیج نرو
بسیج رفتی تخریب نرو
تخریب رفتی رو مین نرو
رو مین رفتی هوا نرو
هوارفتی زمین بیا و.
این جملات یکی از شوخی های جبهه بود..
از شوخی بگذریم خدایی رفتن به #گردان_تخریب خیلی دل و جرات میخواست. از اعزام چند هزار نفری که به لشگر ما میومد شاید 20 نفر داوطلب حضور در گردان تخریب می شدند و یک عده از این تعداد اندک هم در آموزش های سخت قبل از عملیات فرار رو بر قرار ترجیح میدادند و به گردان های رزمی میرفتند.و شاید یکی از سخت ترین ماموریت #تخریبچی_ها، مین گذاری مقابل خط دشمن بود و سخت تر وقتی که دشمن خط رو زیر آتش میگرفت و با توپ و خمپاره میکوبید و امکان انفجار مین وقت کار گذاشتن مقابل دشمن وجود داشت و کار وقتی دلهره آور بود که از مین های سنگینی مثل #مین_ام_19 که برای #انهدام_تانک از آن استفاده میشود و حداقل هر کدوم بیش از10 کیلو #مواد_منفجرهT.N.T داشت استفاده میکردی.
🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
@alvaresinchannel
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم .
در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی
وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷
#تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
#عملیات_خیبر
#جزیره_مجنون
راوی: #تخریبچی_جانباز_علی_زاکانی

روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان #تخریبچی_با_گردان_حضرت_قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ايشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت.او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوش من گفت: « #اين_آخرين_ديدار_ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر برنمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از #مادرم_حلاليت_بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم. » همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @alvaresinchannel
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم .
در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی
وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹
#یاد_اون_روزهای_خوب_بخیر
#جبهه_بودیم_و_جنگ_میکردیم

یکی از شعارهایی که موقع دویدن در دوی صبحگاهی جبهه میخوندیم
و شادی و شعف خاصی به جمع رزمندگان میاورد این شعار بود که با آهنگی خاصی خوانده میشد و رزمنده ها کلمه آخرش که "نرو" بود با هم تکرار میکردند و اون شعار این بود که:
#مادرم_میگفت_جبهه_نرو
جبهه میری،بسیج نرو
بسیج رفتی تخریب نرو
تخریب رفتی رو مین نرو
رو مین رفتی هوا نرو
هوارفتی زمین بیا و.
این جملات یکی از شوخی های جبهه بود..
از شوخی بگذریم خدایی رفتن به #گردان_تخریب خیلی دل و جرات میخواست. از اعزام چند هزار نفری که به لشگر ما میومد شاید 20 نفر داوطلب حضور در گردان تخریب می شدند و یک عده از این تعداد اندک هم در آموزش های سخت قبل از عملیات فرار رو بر قرار ترجیح میدادند و به گردان های رزمی میرفتند.و شاید یکی از سخت ترین ماموریت #تخریبچی_ها، مین گذاری مقابل خط دشمن بود و سخت تر وقتی که دشمن خط رو زیر آتش میگرفت و با توپ و خمپاره میکوبید و امکان انفجار مین وقت کار گذاشتن مقابل دشمن وجود داشت و کار وقتی دلهره آور بود که از مین های سنگینی مثل #مین_ام_19 که برای #انهدام_تانک از آن استفاده میشود و حداقل هر کدوم بیش از10 کیلو #مواد_منفجرهT.N.T داشت استفاده میکردی.
🍃🍂🌹🌹
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹🌹🌹🍃🍂🌹🌹
@alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺
فرازی از وصیتنامه ی شهید نوجوان 14 ساله #شهید_سید_علیرضا_جوزی

و اما #مادرم ! ای که وقتی نامت را بر زبان می آورم . تمام وجودم به یاد تو می افتد ، بدان که من در آخرین لحظات زندگی ام به یاد تو هستم ، بدان که با تو جان میدهم.

#مادرم! مبادا در مقابل دشمنانمان گریه کنی که گریه کردن تو در مقابل آنان فشردن قلب من است
#مادرم! همیشه به یاد تو بودم و هستم و خواهم بود وتو نیز به یاد من باش.
#مادرم! آن روز که می خواستم برای اولین بار به جبهه بروم شجاعت تو را دیدم بدان که در آخرت روسیاه نیستی . حال که این وصیتنامه را می نویسم چند روزی شاید به شروع عمرم نرسیده و بدان مرگ من تازه شروع زندگی من است واین آخرین لحظات چقدر برایم شیرین است.
🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷
#تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
#عملیات_خیبر
#جزیره_مجنون
راوی: #تخریبچی_جانباز_علی_زاکانی

روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان #تخریبچی_با_گردان_حضرت_قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ايشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت.او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوش من گفت: « #اين_آخرين_ديدار_ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر برنمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از #مادرم_حلاليت_بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم. » همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @alvaresinchannel