الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#عملیات_والفجر
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
یاد و خاطره
#شهدای_تخریبچی لشگر10سیدالشهداء علیه السلام
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد.
یادشان همیشه با ماست..
@alvaresinchanne
#چهل_ویکسال
41 سال پیش در روز 13 مرداد سال 1362 و در #عملیات_والفجر_2
سردار جانباز #شهید_حاج_علیرضا_موحد_دانش
فرمانده سابق #تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام که برای کمک به فرماندهان تیپ در عملیات والفجر 2 آمده بود از جبهه حاج عمران آسمانی شد.
شهید حاج علی موحد در عملیات بازی دراز دست راستش با نارنجک دشمن از مچ قطع شده و به مقام جانبازی رسیده بود .
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
۴۱ سال گذشت
12 و 13مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد
رزمندگان تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی #شهید_حاج_کاظم_رستگار در تاریخ 12 و 13 مردادماه سال 1362 با به کارگیری
گردان های :
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم #عملیات_والفجر_2 وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود
@alvaresinchannel
شهید محمد قزانی.mp4
2.6 MB
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
#عملیات_والفجر_2
#توجیه_فرماندهان_گردان_های_عملیاتی
توسط سردار #شهید_رستگار
🔴 #شهید_محمد_قزانی فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع)
با لهجه ی شیرین #کاشانی
13 مرداد ماه 1362
انتشار بعد از 38 سال
شهید احمد ساربان نژاد فرماندهی گردان را به عهده داشت که قبل از عملیات مجروح میشود و شهید محمد قزانی جانشین او هدایت گردان را به عهده میگیرد.
@alvaresinchannel
#هیئت_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگرده سیدالشهدا(ع))
شهادت امام سجاد (ع) و یادبود شهدای تخریبچی #عملیات_والفجر_2 و تخریبچی شهید توحید ملازمی
زمان : این جمعه ۱۲مردادماه ۱۴۰۳ ساعت۲۰
مکان: بلوار ابوذر پل ۶ خیابان شهید بقایی خیابان شهید فاضل بجستانی کوچه شهید عباسپور حسینیه شهید عباسپور بانی حاج محمدرضا جعفری
🌟🌷 @alvaresinchannel
به یاد همه دوستان شهید که #مردادماه و در گرما و با لب تشنه به معراج رفتند
شهدای
#عملیات_رمضان
#عملیات_والفجر_2
#عملیات_عاشورای_3
#عملیات_دفاع_سراسری
#عملیات_غدیر
#عملیات_مرصاد

ماه مرداد بود و گرما بود
چقدر تشنگی اذیت کرد
خوش بحال کسی که خون آلود
شاه لب تشنه را زیارت کرد
...................................
کربلا شاه بالبی تشنه
مادر خویش را صدا میزد
ته گودال باتنی مجروح
زیر هرضربه دست و پا میزد
....................................
خواهرآمد ولی چه دیر رسید
قاتل از قتلگاه بر میگشت
بین شمشیر و نیزه دور بدن
داشت زینب،به دور سر میگشت
(قاسم نعمتی)
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#راه_جمهور_ایران_عزیز 🇮🇷
#مرد_میدان
تخریبچی جانباز
دکتر حاج علیرضا زاکانی
بیمارستان خرمشهر
شب #عملیات_والفجر_8
رزمندگان لشگر 10 سیدالشهداء(ع) میروند تا به دشمن بعثی در #جزیره_ام_الرصاص حمله کنند..
برادر دکتر زاکانی با تجهیزات آماده حمله به دشمن..
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#او_همیشه_پشتیبان_قاسم_بود
به قول #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
دیگران به او سردار و دکتر میگن
او برای من #باقر است
توی این عکس که بعد از جلسه فرماندهان قبل از #عملیات_والفجر_8 گرفته شده
اینجا هم #باقر پشت سر #قاسم است
او فرمانده مظلوم میدان های سخت مجاهد خستگی ناپذیر #دکتر_باقر_قالیباف است.
@alvaresinchannel
#دست_نوشته_شهید
عزت الله اوضح
شهادت 23 اردیبهشت 1365
منطقه عملیات بیت المقدس6 #شیخ_محمد
در شب #عملیات_والفجر_8

🔷یادش بخیر روز 19 بهمن 1364
قرار بود بچه های اطلاعات و عملیات و تخریب هم کمک کنند به گروهان غواص لشگر10 تا خط دشمن در #جزیره_ام_الرصاص بشکند...
همه نگران بودند... رودخانه اروند مقابل ما بود با همه عظمت و هیبتش...
فقط با گریه میبایستی از مسیر عبور کنی...
این دستنوشته حال اون روز حماسه سازان اروند است...
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
شرحی دلنشین از حماسه
#تخریبچی_شهید_سیامک(حسین) #معمارزاده
شهادت 22 فروردین 1362 #عملیات_والفجر_1
مزار : گلزار شهدای چیذر

🔶14 فروردین سال 62 ماموریت سه ماهه من به جبهه تمام می‌شد اما شنیدم عملیاتی در پیش است و در نامه ای برای مادرم که بی تاب شده بود نوشتم "مادرجان من پشت به امام حسین(ع) نمی کنم. او احتیاج به کمک دارد و من برای یاری او می‌مانم" و ماندم . زیباترین شب در عمر من شب عملیات بود. چون اون شب شب قرار و وصال بود. شب عملیات والفجر یک من هم مهیا شدم برای عملیات و با دیگر دوستان و همرزمان به یکی از گردانهای تیپ سیدالشهداء(ع) مامورشدیم. فکر کنم گردان حضرت علی اصغر(ع) بود. وظیفه ما گشودن معبر در میدان مین بود. هوا تاریک شده بود و ظلمات شب همه جا رو گرفته بود. همه گردان در یک ستون به پای کار رسیدیم. حدود 400 نفری می شدیم. گردان پشت یک تپه ای نشست و ما از گردان فاصله گرفتیم. خودمون رو پشت سیم خاردار اول میدون مین رسوندیم. همه جا سکوت بود. گاهی تیربار دشمن کار می‌کرد و منوری آسمون رو روشن می‌کرد. قرار شد حسین شاه حسینی مین‌ها رو خنثی کنه و من هم پشت سرش طناب معبر رو پهن کنم. آستین ها رو بالا زدیم و وارد میدون شدیم.

طناب معبر رو باز می کردم و روی خاک خط سفیدی می‌کشیدم و گاهی هم به اطراف نگاه می‌کردم و سنگر کمین دشمن رو می پاییدم. حسین سرش پایین بود و یک یک مین‌های گوجه ای و والمرا رو کنار می‌گذاشت. از سنگر کمین اول دشمن رو عبور کردیم. اونقدر وجعلنا خونده بودم که فکم درد گرفته بود. نزدیک کمین دوم دشمن بودیم که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد. تیرهای دشمن به فاصله چند سانتی از زمین به سمت ما میومد. حسین اصلا توجهی به آتیش دشمن نداشت و جلو می‌رفت. تقریبا آخرای میدون مین رسیده بودیم و آخرین مینی که حسین کنار گذشت مین والمر بود. رسیده بودیم پشت سیم خاردار توپی آخر میدون مین و آماده بودیم تا رمز عملیات اعلام بشه و ما سیم خاردار آخر میدون مین رو قطع کنیم و گردان وارد معبر بشه و به دل دشمن بزنه که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد و گلوله ای به شکم حسین شاه حسینی خورد. فاصله من و حسین تا سنگر دشمن به اندازه چند توپ سیم خاردار بیشتر نبود. مثل اینکه دشمن حسین رو دیده بود و آتیش تیربار روی حسین متمرکز شد. حسین داشت تو خون دست و پا می‌زد اما من نمیتونستم کاری کنم. باید عقب میومدم و گردان رو می‌بردم و از معبر عبور می‌دادم. از جام بلند شدم و دولا دولا رفتم به سمت ابتدای میدون مین که گلوله خمپاره ای کنارم خورد و ترکش بزرگی پهلوم روشکافت. دستم رو به پهلو گرفتم و روی طناب سفید معبر به عقب می‌رفتم. تنهای تنها بودم، وسط میدون مین. اون لحظه آرزوی شهادت نداشتم. آرزوم این بود که زمین نخورم تا به اول میدون برسم و گردان رو از معبر رد کنم و بعد شهید بشم. اما نفهمیدم چی شد و رفتم روی مین والمر. با صدای انفجار چند تا از بچه ها وارد میدون مین شدند و می‌شنیدم یکی می‌گفت راه بازه...راه بازه! اما یه تخریبچی اول میدون مین افتاده و یه تخریبچی آخر میدون.

خیالم راحت شد که مرا پیدا کردند. منو کنار معبر کشیدند و گردان شیر خواره اربابم امام حسین(ع) یعنی گردان حضرت علی اصغر(ع) از معبر به سلامت عبور کرد. من هم که دیدم کار تموم شده با اندک رمقی که داشتم مهر تربت کربلا رو از جیبم در آوردم و داخل دهانم گذاشتم و منتظر اومدن اربابم نگاهم به آسمان دوخته شد. هم تشنه بودم و هم تنها. 22 روز از بهار گذشته بود که از خاک مقدس منطقه شرهانی مرا به آسمان بردند و به سعادت رسیدم.

از اینکه شرح ماوقع طول کشید شرمنده ام. و جمله آخرم اینکه بدانی برای چه هدفی رفتم. خواهشم این است که قلم و کاغذ دست بگیر و بنویس...

رفتم تا دین خدا را یاری کنم
رفتم تا ثابت کنم من غلام وفادار حسینم
رفتم تا درخت اسلام را باخون خود آبیاری کنم
رفتم تا فدای اسلام شوم
رفتم تا رهرو راه شهیدان باشم (گزیده ای از وصیت نامه شهید حسین(سیامک)معمارزاده)

راوی:جعفرطهماسبی
@alvaresinchannel
#فرمانده_شجاع_و_نترس
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
فرمانده گردان تخریب لشگر10
#عملیات_والفجر_یک
فروردین 62 #شمال_فکه
✍️✍️✍️ راوی: #داوود_پاداشی

روز دوم #عملیات_والفجر یک با #شهید_حاج سید_محمد_زینال_حسینی که معاون گردان تخریب بود راه افتادیم به سمت خط مقدم
سید محمد پشت فرمون نشسته بود
به سمت تپه هایی که دیروز فتح شده بود حرکت کردیم
بعد از#رودخانه_دوییرج در دید کامل دشمن بودیم . و آتش دشمن شروع شد. انگار دشمن هرچی آتیش داشت روی سر ما میریخت . توقع این بود که با این همه آتیش ، آقا سید محمد پشت فرمون بود عکس العمل نشون بده و سرعت ماشین رو زیاد کنه. اما انگار نه انگار که اطراف ما مثل بارون خمپاره میاد خیلی خونسرد رانندگی میکرد
حسابی ترسیده بودم ولی چون یه خورده ادعای نترسی ام میشد به روی خودم نیاوردم .
اما دیدم نمیشه.. آروم به آقا سید گفتم: سیدجان یه خورده گازش بده.. مثل اینکه عراقی ها از ما خوششون نمیاد.
سید هم با خون سردی گفت : این همه چاله چوله جلومونه نمیبینی. ماشین برای بیت الماله... جلوبندیش داغون میشه.
این و گفت و برای اینکه به من روحیه بده شروع کرد به زمزمه یه نوحه.....
احساس کردم سرعت ماشین برعکس ، آرومتر شد.
به اون نقطه ای که قرار بود برسیم رسیدیم و پشت یه تپه ماشین ایستاد و پیاده شدیم.
یه نگاهی به اطراف ماشین کردیم.
همه جاش رو ترکش ها سوراخ شوراخ کرده بودند الا شیشه ها و لاستیک ها.
با خنده به آقا سید گفتم..
این بود بیت المال ..بیت المال گفتنت
ببین تمام ماشین رو آبکش کردن
..در مسیر برنگشت هرکاری کرد دیگه با #آقا_سید عقب نیومدم
بهش گفتم آقا سید حفظ جون واجبه و من با یه موتور برگشتم و اون هم قبل از رسیدن به #پل_رودخانه_دوییرج چند تا خمپاره کنار موتور خورد و ترکشی هم نصیب چشم من شد و زخمی شدم
اونجا بود که فهمیدم درکنار خونسردی و شجاعت #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_الحسینی چه ایمان و توکل بخدایی وجود داشت که این حرف #شهید_نوریان فرمانده #گردان_تخریب_لشگر_10 را گفت که این ترکش‌ها فقط ماموریتشان سوراخ کردن ماشین بود تا خدا نخواد حتی بسمت تو هم نزدیک نمیشه با خدا معامله کردی پس به معامله با خدا احترام بزار و ایمان و اعتماد داشته باش
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@alvaresinchannel
#یاد_وخاطره_شهدای_تخریبچی لشگر 10 سیدالشهداء(ع) در #عملیات_والفجر_1 را گرامی میداریم
@alvaresinchannel
#فرمانده_شجاع_و_نترس
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
فرمانده گردان تخریب لشگر10
#عملیات_والفجر_یک
فروردین 62 #شمال_فکه
✍️✍️✍️ راوی: #داوود_پاداشی

روز دوم #عملیات_والفجر یک با #شهید_حاج سید_محمد_زینال_حسینی که معاون گردان تخریب بود راه افتادیم به سمت خط مقدم
سید محمد پشت فرمون نشسته بود
به سمت تپه هایی که دیروز فتح شده بود حرکت کردیم
بعد از#رودخانه_دوییرج در دید کامل دشمن بودیم . و آتش دشمن شروع شد. انگار دشمن هرچی آتیش داشت روی سر ما میریخت . توقع این بود که با این همه آتیش ، آقا سید محمد پشت فرمون بود عکس العمل نشون بده و سرعت ماشین رو زیاد کنه. اما انگار نه انگار که اطراف ما مثل بارون خمپاره میاد خیلی خونسرد رانندگی میکرد
حسابی ترسیده بودم ولی چون یه خورده ادعای نترسی ام میشد به روی خودم نیاوردم .
اما دیدم نمیشه.. آروم به آقا سید گفتم: سیدجان یه خورده گازش بده.. مثل اینکه عراقی ها از ما خوششون نمیاد.
سید هم با خون سردی گفت : این همه چاله چوله جلومونه نمیبینی. ماشین برای بیت الماله... جلوبندیش داغون میشه.
این و گفت و برای اینکه به من روحیه بده شروع کرد به زمزمه یه نوحه.....
احساس کردم سرعت ماشین برعکس ، آرومتر شد.
به اون نقطه ای که قرار بود برسیم رسیدیم و پشت یه تپه ماشین ایستاد و پیاده شدیم.
یه نگاهی به اطراف ماشین کردیم.
همه جاش رو ترکش ها سوراخ شوراخ کرده بودند الا شیشه ها و لاستیک ها.
با خنده به آقا سید گفتم..
این بود بیت المال ..بیت المال گفتنت
ببین تمام ماشین رو آبکش کردن
..در مسیر برنگشت هرکاری کرد دیگه با #آقا_سید عقب نیومدم
بهش گفتم آقا سید حفظ جون واجبه و من با یه موتور برگشتم و اون هم قبل از رسیدن به #پل_رودخانه_دوییرج چند تا خمپاره کنار موتور خورد و ترکشی هم نصیب چشم من شد و زخمی شدم
اونجا بود که فهمیدم درکنار خونسردی و شجاعت #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_الحسینی چه ایمان و توکل بخدایی وجود داشت که این حرف #شهید_نوریان فرمانده #گردان_تخریب_لشگر_10 را گفت که این ترکش‌ها فقط ماموریتشان سوراخ کردن ماشین بود تا خدا نخواد حتی بسمت تو هم نزدیک نمیشه با خدا معامله کردی پس به معامله با خدا احترام بزار و ایمان و اعتماد داشته باش
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@alvaresinchannel
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌿
یکی از توفیقاتی که خدا به خیلی از رزمندگان بخصوص رزمندگان تهرونی عنایت کرد درک حضور این عالم ربانی بود
نزدیکی #پادگان_دوکوهه ،محل استقرار رزمندگان اعزامی از تهران به دزفول این برکت رو داشت که هرازگاهی این مرد خدا در محرابش به نماز می ایستاد و ما به او اقتدا میکردیم.
یادش بخیر
🔶 #مرحوم_آیت_الله_قاضی_دزفولی وقتی برای نماز پادگان می‌آمدند ،صورت سفیدش مثل ماه می‌درخشید.
اما وقت رفتن از شدت روبوسی رزمنده ها صورتش سرخ بود اون مرد خدا با مهربانی مجاهدان خدا رو در آغوش میگرفت و بهشون محبت میکرد.
مرحوم قاضی درتمام عملیات‌هایی که درمنطقه عمومی شوش و ذزفول انجام می‌شد، وجودش و دعایش کارساز بود.
آخرین نماز جمعه ای که پشت سر ایشون خوندیم قبل از #عملیات_والفجر_8 بود
بعد از نماز جمعه مقرمون رو از کنار #دز جمع کردیم و رفتیم کنار کارون و در #روستای_ام_النوشه مستقر شدیم
این مرد الهی در دهه فجر سال 64 بدرود حیات گفت و در جوار شهدای دزفول در #شهید_آباد به خاک رفت
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#فرمانده_در_خط
#حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده مهندسی رزمی و تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

روز 30 بهمن 64 که شهید #حاج_حسین_اسکندرلو_فرمانده_گردان_حضرت_علی _صغر (ع) با گردانش به خط رسید. در قدم اول شهید #نوریان را در خط دید و آن عزیز به او گفت: "حاج حسین نگران نباش ما با همه توان #مهندسی و #تخریب از تو پشتیبانی می‌کنیم".

این حرف او قوت قلب حسین اسکندر لو بود و حاج عبدالله مرد عمل بود و کاری کرد که صدای حسین اسکندرلو که تا دقایقی قبل در اوج #پاتک_دشمن به استغاثه بلند شده بود تبدیل به تکبیرشد و صدای او پشت بیسیم شنیده می‌شد که فریاد می‌زد:"احسنت بارک الله به بچه های تخریب تانک های دشمن جلو میان و میرن روی مین"

اون شب گردان حضرت علی اصغر (ع) در #سه_راهی_کارخانه_نمک عاشورایی جنگید و جایش را صبح اول اسفند 64 به گردان #حضرت_قمربنی_هاشم (ع)داد اما حاج عبدالله هنوز در خط اول حضور داشت و فریاد می‌زد #جانپناه درست کنید و به رزمندگان در خط اصرار می‌کرد برای خود سنگر بسازید و زیر تراولزها رو می‌گرفت و کمک می کرد و پلیت ها رو جابجا می‌کرد . می‌دوید سمت لودرها و بلدوزرها که مشغول تقویت خاکریز بودند و مدام تلاش داشت قبل از شروع پاتک دشمن رزمنده‌ها جانپناهی داشته باشند. هوا داشت روشن می‌شد و صدای #غرش_تانک‌ها_با صدای زمخت #شنی_های_بلدوزرها آمیخته شده بود. او تمام توجهش به حفاظت از جان سربازان امام زمان(ع)بود. او می‌گفت این نازنین ها زیر دست ما فرمانده ها امانت هستند و باید از جانشان مواظبت کرد. همه متعجب بودند که او در طول خط می‌دود و به رزمنده‌ها التماس می‌کندکه برادرها برای خود سنگری دست و پا کنید تا جایی که فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع) لشگر ده سیدالشهداء(ع) به او اعتراض میکنه که حاجی "ما مجبوریم، گردانمون تو خط درگیره بمونیم بالا سرشون تو که مجبور نیستی برو مثل دیگران تو قرارگاه بنشین و از پشت بیسیم نیروهات رو هدایت کن" اما حاج عبدالله با مهربونی به او میگه برادر ما کنار شما و با شما هستیم.

فشار روی گردان قمربنی هاشم خیلی زیاد شده بود به طوریکه دشمن در نصف روز #سه_بار _پاتک کرد و شهید حاج عبدالله خودش هدایت شکافتن جاده توسط #بچه_های_تخریب را به عهده داشت. همه فرماندهان دسته و گروهانهایی که در خط، مستقیما با دشمن درگیر بودند و فرماندهان لشگر که در قرارگاه با بیسیم عملیات را هدایت می‌کردند خاطر جمع بودند که تا حاج عبدالله در خط هست اتفاقی نمی افتد و اگر گره ای هم باشد با دست او باز میشه. اما خبری همه را شوکه کرد و این خبر، زبان به زبان پخش شد که حاج #عبدالله_مجروح شد. رزمنده هایی که اطرافش بودند او را داخل سنگر بردند. در آن لحظه از بچه های تخریب خبری نبود چون همه بچه های تخریب و حتی بی سیم چیش رو هم دنبال کار فرستاده بود. حاج عبدالله توسط #ترکش_خمپاره ای_که_به_سرش_اصابت کرد در روز #دوم_اسفند_ماه 64 درست 5 ماه بعداز میقات حج به اغماء رفت و با همه تلاشی که در واحدهای #امدادی پشت جبهه انجام شد. سرانجام #عبدالله_محمود شد. کسی که حاضر نبود کسی او را محمود صدا کند و نام عبدالله را برخود برگزید که تا بندگی کند. در تاریخ 4/12/64 در سن 24 سالگی در حالی که مسئولیت #مهندسی_و #تخریب لشگر سیدالشهداء (ع) را به عهده داشت به شهادت رسید و به ندای ملکوتی آسمانیان که او را بر سر خوان شهادت دعوت می‌کردند، لبیک گفت.

🍃🌷 @alvaresinchannel
آخرین #نماز_صبح قبل از #شهادت
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿 راوی : برادر #سید_علی_هاشمی
رزمنده گردان قمربنی هاشم علیه السلام

شب قبل از شهادت با #نیرو های_تخریب امد محور گردان قمر بنی هاشم علیه السلام کنار #کارخانه_نمک در شهر #فاو .. حال و هوای خاصی داشت .
گفت: باید جاده های جلوی خط لشگر را با انفجار خرج گود برش بدهیم تا تانک های دشمن اگر جلو آمد ند زمین گیر شوند ونتوانند در پا تک ها بسمت نیروها پیشروی کند.
اون شب #حاج_عبدالله و #بچه های_تخریب از خط خودی عبور کردند و مشغول کار شدند و تا اذان صبح طول کشید. قبل از روشن شدن هوا حاجی بچه های تخریب را عقب آورد و پشت #خاکریز_دو_جداره نماز صبح رو خواندند. این #آخرین_نماز_صبح_حاج_عبدالله بود ...
اخرین نماز صبحش را با آن خشوع مثال زدنی خواند . سپیده صبح بود. من واقای سعیدی فرمانده گردان قمر بنی هاشم علیه السلام حضور داشتیم و در حال صحبت و خدا حافظی با حاج عبدالله بودیم که خمپاره کنار ما منفجر شد از بین جمع دیدم حاجی روی زمین افتاد. ترکش به پشت سرش خورد . انگار در کمال ارامش به خواب رفته بود فورا به اورژانس پشت خط انتقال داده شد و اقدامات به نتیجه نرسید و پس از عمری مجاهدت به فیض شهادت نائل گردید روحش شاد ..‌
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹 @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
#عملیات_والفجر_8 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان ، #لشگرهای ده سیدالشهداء علیه السلام ، #21_امام رضا علیه السلام و #تیپ الغدیر استان یزد از اروند رود و حمله به مواضع دشمن بعثی درجزیره ام الرصاص درساعت ده شب با رمز مقدس یا زهرا (ص)انجام شد.پاتکهای دشمن در روز 21 و22 بهمن با تامین نیرو از طریق جزایر #ام البابی شرقی وغربی و آتشباری سنگین شروع شد و رزمندگان با تمام توان دشمن را درجزیره ام الرصاص سرگرم نموده و غواصان سایر یگانها با عبور از اروند عملیات اصلی را با حمله به مواضع دشمن درشهر #فاو در نیمه شب 21 بهمن آغاز نمودند.

سرمای بهمن ماه گرمائی گرفته
با لاله های سرخ زیبائی گرفته
تا صحبت از دریادلان گویم, دل من
در ساحل اروند مأوائی گرفته
🌷🌷🌷🌷🌷
یاد بدن هائی که بی سر بین دشت است
یا در دل اروند رفته برنگشته است
با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است
این روزها یادآور والفجر هشت است
🌷🌷🌷🌷🌷
صدها صدف را موج دریا بُرد با خود
مادر, پسرها را چه زیبا برد با خود
هر کس که داغ قبر گم گشته به دل داشت
دیدم سوا گردید و زهرا(س) بُرد با خود
🌷🌷🌷🌷🌷
سربندهای سبز رویِ آب می فت
پشت سر هم عکسها در قاب می رفت
با چشم گریان دیدمش خنده به لب داشت
وقتی رفیقم دیدن ارباب می رفت
🌷🌷🌷🌷🌷
با شیمیائی قحطی لبخند آمد
با یک نفس, دیگر نفس ها بند آمد
با این همه مشکل ولی بی بی مدد کرد
فریاد فتحِ فاو از اروند آمد
🌷🌷🌷🌷🌷
هر حمله ما مثل طوفان بود آن روز
پشت سرِ ما دست سلطان بود آن روز
حاج مرتضی قربانی و یک پرچم سبز
که هدیه از شاهِ خراسان بود آن روز
🌷🌷🌷🌷🌷
لطفِ امامِ عصر را باید بگویم
اعجازِ فتح و نصر را باید بگویم
یک جاده ای که هر کجایش قتلگاه است
غوغای اُمٌ القصر را باید بگویم
🌷🌷🌷🌷🌷
پیچید عطر یاس بین هر چفیه
هر کس پیِ سبقت گرفتن از بقیه
آنقدر صورت ها و پهلو غرقِ خون شد
تا گشت نامِ فاو«شهر فاطمیه(س)»
🌷🌷🌷🌷🌷
فریادهای بی صدا یادم نرفته
جان دادنِ غواص ها یادم نرفته
زیر دکل بین موانع گیر افتاد
آهسته می زد دست و پا یادم نرفته
🌷🌷🌷🌷🌷
هر کس که گیر افتاد یادِ مادر افتاد
یاد پریشانیِ او پشت در افتاد
لعنت بر آنکه سیلی اش را بی هوا زد
تا که تکانی خورد بی بی با سر افتاد

به مادرش بگوئید منتظر نباش امواج اروند پسرت را باخودش برد ...
#قاسم_نعمتی
#والفجر8
#شهدا
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
🌷🌴🌷🌴
🌷🌴
شب قبل از #عملیات_والفجر_8
19بهمن 1364
خرمشهر
توجیه #غواصان_لشگر_10 از روی ماکت
#شهید_رسول_کشاورز و #شهید_سید_مصطفی_خاتمیان
#عملیات_والفجر_8 🍃🌹
#لشگر_10_سیدالشهداء_(_ع_)
#جزیره_ام_الرصاص
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
شب قبل از عملیات والفجر۸ اومدیم خرمشهر و رفتیم داخل یک اطاق که در اون ماکت منطقه عملیات رو قرار داده بودند. قرار بود غواصها رو برای عملیات توجیه کنند.قبل از اینکه روی #ماکت برای ما توضیح بدهند یک فیلم ویدئویی پخش کردند که در آن ساحل دشمن رو نشان میداد. این فیلم رو در روز گرفته بودند و آب اروند در حالت جزر قرار داشت و موانع دشمن و موقعیت سنگرهای ساحل دشمن به خوبی پیدا بود.بعد از دیدن فیلم به اطاق ماکت اومدیم و دور تا دور اون حلقه زدیم و #شهید_رسول_کشاورز و #شهید_سید_مصطفی_خاتمیان مسیرهای حمله غواصان به دشمن رو توضیح دادند و بعد داخل حیات اومدیم و حاج آقا #فضلی برای ما صحبت کرد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#عملیات_والفجر_مقدماتی
18 بهمن ماه سال 1361
یاد و خاطره شهدای عملیات والفجر مقدماتی را گرامی میداریم.
@ALVARESINCHANNEL
More