الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#شب_عملیات
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#شب_عملیات_کربلای_2
عملیات کربلای 2 در ساعت 1 بامداد روز 10 شهریور ماه در #منطقه_عمومی_پیرانشهر_حاج_عمران توسط رزمندگان اسلام انجام شد.
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام در این عملیات حضور داشت.
#گردان_تخریب در این عملیات با اسارت #شهید_محمد_خاکفیروز در ماموریت شناسایی عملیات و شهید #حسن_مقدم و #شهید_سعید_صدیق در حین عملیات سهمی در این عملیات داشت.
این عملیات یک هفته قبل از #ماه_محرم سال 65 آغاز شد و رزمندگان اسلام با #رمز_مبارک_یا_اباعبدالله_الحسین(ع) به دشمن یورش بردند.
یاد و خاطره شهدای این عملیات گرامیباد.
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
❇️ #شب_عملیات_عاشورای_3
اعلام رمز عملیات توسط سردار فضلی
بامداد 25 مرداد ماه 1364 #منطقه_فکه
#به_گوش_باشید
حسن.... ناصر
حاج حسن امیری فرمانده گردان حضرت قاسم(ع)
داود..... ناصر
شهید حاج داوود آجرلو فرمانده گردان علی اصغر(ع)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#پیشواز_اربعین_1403
اونهایی که از #مرز_مهران راهی #کربلا هستند حتما بخوانند
☑️ #شهید_سوخته_در_کنار_معبر
شهید موسی انصاری
✍️✍️✍️ راوی: #حاج_اصغر_معصومی

چندروزی مانده بودبه #عملیات_کربلای_یک که اعزام انفرادی گرفته و به #مقر_تخریب_لشگر_10_در_قلاجه آمدم
بعد از چند روز با یه مینی بوس به سمت مهران اومدیم و در کنار رودخانه کنجان چم در شیار کوهی مستقر شدیم
یکی دو روز بود که اومده بودیم حالم ناخوش شد
روز دوم به دستور فرمانده تخریب #شهید_آقا_سید_محمد_زینال_حسینی و توسط معاون ایشون #شهید_اربابیان تیم بندی شدیم و بنده در تیم #شهید_حاج_موسی_انصاری که قرار بود معبر عملیات رو بزنه قرار گرفتم اما این توفیق به خاطر مریضی و ناخوشی از من سلب شد و شهید اربابیان یکی دیگه از بچه ها رو جایگزین من کرد.
به شهید اربابیان اعتراض کردم اما ایشون با مهربانی گفت: که ماموریت های دیگری هم داریم و از شما استفاده خواهیم کرد

#شب_عملیات_کربلای_یک با یه تعداد از #بچه_های_تخریب ، طرح عملیات و اطلاعات عملیات ماموریت پیدا کردیم تا بعد از شکستن خط توسط رزمندگان ، معبر رو برای عبور لودر و بلدوزرها عریض کنیم
ساعات پایانی روز 9 تیر ماه سال 65 #عملیات_با_رمز_یا_اباالفضل_العباس(ع) شروع شد و رزمنذگان از #معبری که #بچه_های_تخریب درمیدان مین باز نمودند عبور کرده و خط دشمن شکسته شد.
بچه های گردان ها درحال پیشروی به سمت دشمن بودند که ماموریت ما آغاز شد
قرار براین بود که معبر به پهنای عبور لودر و بولدوزرها از مین و موانع پاکسازی شود
وقتی به معبر رسیدیم از دستگاههای مهندسی پیاده و مشغول خنثی کردن مین ها شدیم.
منورهای دشمن همه جا را مثل روز روشن کرده بود و توپخانه ما به شدت مواضع دشمن رو میکوبید و بعضی از کمین های دشمن که هنوز سرکوب نشده بودند روی معبر آتش میریختند.
هر چند متر که معبر پاکسازی میشد لودر و بلدوزرها هم پشت سر ما وارد معبر میشدند.
هنوز به آخر #میدان_مین نرسیده بودیم که با پیکر چند شهید مواجه شدیم که در حال سوختن بودن .
بالای سر پیکرهای سوخته که رسیدیم زیر نور منور چشمم به یکی از شهدا خیره شد
بله اون #همسنگر_شهیدم_موسی_انصاری بود که دقایقی قبل در حال زدن معبر به شهادت رسیده بود.
یادم اومد که در تقسیم بندی اولیه قرار بود من با شهید انصاری هم تیم باشم.
فرصت گریه و زاری کنار حاج موسی رو نداشتیم اما با قلبی محزون و دلی شکسته پیکر سوخته او و دیگر شهدا رو کنار معبر کشیدیم تا زیر چرخ ها و شنی ها بلدوزر صدمه نبینند و به پاکسازی میدان مین ادامه دادیم.
هر چه جلو تر میرفتیم آتش تیر بارها و آرپی جی های دشمن رو هم روی معبر احساس میکردیم.
با مدد الهی دستگاههای مهندسی سالم به خط درگیری رسیدند و مشغول احداث خاکریز و جانپناه برای رزمندگان شدند.
خط خیلی نابسامان بود میشد فهمید فرماندهی اینجا نیست که بچه ها رو هدایت کند.
بعضی از راننده های لودر بلدوزرها نیاز به روحیه داشتند چون خدایی در فاصله چند متری با دشمن و حتی یه جاهایی جلو تر از رزمنده ها مشغول زدن خاکریز بودند.
روحیه دادن به راننده ها هم وظیفه دیگری برای ما شده بود.
حال من خیلی بد بود
احساس کردم 40 درجه تب دارم و بایستی عقب میرفتم و مداوا میشدم
اما نیاز بود توی خط بمونم و کمک به راهنمایی و سازماندهی بچه های درگیر با دشمن بکنم.
دوشکاهای دشمن ول کن نبودند و بدون توقف آتیش میریختند .
نزدیکی های صبح کمین های دشمن پاکسازی شدند و یک مقدار خط آرام شد و بچه های رزمنده پشت خاکریزها پناه گرفتند.
من هم خودم رو به بهداری رسوندم و اونجا بستری کردند و بعد هم به تهران انتقال دادند و تشخیص این بود که حسبه روده گرفتم.
یاد همه ی اون روزهای خوب و دوستان خوب و شهدایی که خوب رفتند بخیر.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#شب_عملیات
#عملیات_کربلای_یک
9 تیرماه 1365

دوشنبه 9/4/65 ساعت 22.30 پس از اعلام رمز يا ابوالفضل العباس (ع) رزمندگان لشكر 10 سيدالشهداء (ع) ، گردانهاي المهدي(ع) به فرماندهي سردار شهيد مسعود(صمد) يكتا در سمت راست جاده آسفالتي مهران به دهلران و گردان حضرت علي اصغر(ع) در سمت چپ جاده آسفالتي به عنوان خط شکن عملیات خود را آغاز کردند و گردانهای حضرت علي اكبر (ع) ، حضرت حمزه سيد الشهداء (ع) و گردان زرهي که به عنوان نیروی احتیاط در خط حضور داشتند در ساعت 5 صبح 10 تیرماه وارد عملیات شده و با هماهنگي ساير گردانها با عبور از رودخانه گاوي و موانع و استحكامات دشمن،منطقه وسيعي رااز دست دشمن آزاد نمودند و تا نزدیکی روستای امام زاده سيد حسن پيشروي کردند
@alvaresinchannel
#عملیات_بیت_المقدس_4
محدوده عملیات لشگر10

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

1️⃣ روزهای اول ماه شعبان بود و ماه توی آسمون نبود.
دو یا سه شب از #ولادت_امام_حسین علیه السلام میگذشت...
شب چهارشنبه قبلش #ولادت_قمر_بنی_هاشم (ع) بود و ما توی مقرمون در شهر بیاره عراق دعای توسل بر گزار کردیم و از بچه ها خیلی گریه گرفتم ..
گفتم چند شب دیگه عملیاته.
معلوم نیست کدوم یکی از ماها زنده باشیم.
خوشبحال اونهایی که آماده شدند برای لقاء خدا.
و بعد با گریه گفتم ..بچه ها هر کدوم شهید شدید ما رو هم از یاد نبرید.
#شب_عملیات با این فضای معنوی پشت سر و مناسبت ولادت امام زمان (ع) که در پیش بود دل به خدا دادیم و سوار قایق ها شدیم...موتور قایق ها که روشن شد یک نگرانی به نگرانی ها اضافه شد و آنهم صدای موتور قایق ها بود که در سکوت شب و در کوهستان موجب هوشیاری دشمن میشد.
برای حل این مشکل پتو دور موتورها کشیدند و صدا به اندازه زیادی کم شد. قایق ها حرکت کردند. ما با #بچه های_اطلاعات_عملیات قایق اول بودیم و از #اسکله جدا شدیم و داخل یکی از شیارها به سمت دریاچه دربندی خان حرکت کردیم..ابتدای مسیر پیچ و خم داشت و یکمقدار که گذشتیم مسیر باز تر شد و قایق ها زیر #ارتفاع_شاخ_سورمر که مشرف به دریاچه بود رسیدند که قایق ما به علت اینکه پتوی روی موتور خیس و سنگین شده بود و راه خروج دود از اگزوز رو گرفته بود خاموش شد.
و بقیه قایق ها هم ایستادند...سکاندار قایق تسمه هندل قایق رو کشید تا قایق روشن بشه ....اما قایق خفه کرده بود و هرباری که سکاندار تسمه رو رها میکرد در آن سکوت صدای "تقش" نگران کننده بود.
در همین حین بود که سه چهارتا منور توی آسمون روشن شد و صدای رگبار دوشکا که تیر رسام داخل آب میزد آرامش ما رو به هم ریخت..دو کیلومتر با نقطه شروع درگیری فاصله داشتیم.

🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌹🌷🌹
🌷🌹
🌹
🔷 #امشب_شب_عملیات_است.

#شب_عملیات_بیت_المقدس_4
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
🔷 صبح بعد از صبحانه با یه تعداد از #بچه_های_غواص رفتیم دیدگاه برای دیدن موانع و مواضع دشمن.
قرار بر این نبود که بنده با غواص ها عملیات برم اما قرار شد.
البته این رو #حاج_خادم فرمانده گردان حضرت زینب سلام الله علیها به اطلاع رسوند و من هم قبول کردم
از روی ارتفاع #تیمور_ژنان مواضع دشمن رو میدیدیم
زیر پامون #دریاچه_دربندیخان بود و اونطرفش #شاخ_سورمر.
مکان پهلو گرفتن در ساحل دشمن رو دید زدیدم.
به فاصله چند ده متری سنگرهای کمین و اجتماعی دشمن قابل روئیت بود.
اونجا یکی دو تا تخته سنگ بزرک کنار ساحل بود که میشد به عنوان جان پناه ازش استفاده کرد.
اول قرار بود ما از همون زیر ارتفاع با غواصی از آب رد بشیم و به ساحل دشمن حمله کنیم اما تا غروب طرح عوض شد و قرار شد با قایق بریم.
از دیدگاه که برگشتیم رفتیم سمت #مقر_گردان_حضرت_زینب(س) که قرار بود کمین ها رو خفه کنند ودر موج اول عملیات کنند.
لباس غواصی ها ما درست و حسابی نبود و فین ها مون هم کوچیک بزرگ داشت. اونجا از حاج خادم کمک خواستیم.اون هم وضع لباسهاشون خوب نبود.مقداری با هم در مورد عملیات و چگونگی پیاده شدن در #ساحل_دشمن صحبت کردیم.
بعد با ماشین رفتیم سمت #اسکله_لشگر_10
از یک مسیر باریک که تردد مشکل و سنگلاخ بود عبور کردیم.
چند تا #پل_خیبری گذاشته بودند و قایق ها داخل آب بود.
دستم رو داخل آب کردم.
به شدت سرد بود.
گفتم خدا به داد ما برسه میخواهیم وارد این آب شویم
💐
💐💐💐💐💐💐💐💐

@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب

بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔴 روایت یک شهید از #شب_عملیات
🌷 #شهید_مهدی_ضیائی
#شب_عملیات_بیت_المقدس_2

🌷🌷ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر میگذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش میرسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شبهای دیگربود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هراز چندگاهی سکوت را برهم میزد و نورانفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجرمیشد چندلحظه ای کوتاه فضا را روشن میکرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.
امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن میخوانم،گاهی بچه ها را دعا میکنم. گاهی صلوات میفرستم و گاهی هم دعا میخوانم. آخرامشب شب عملیات است. و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند ومن هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است.و بسیار بسیار پرارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی هااست.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگارشدن است.شب دیداراست،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش میشمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هرکار توانستم کردم و میکنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگرخیلی ها راحت میشوند. خیلی ها میروند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها درغم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم وحاج رسول نمیگذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید دادو و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است. چه کسانی را به حضور می پذیری.؟ کدامیک از دوستانم را میخواهی از بینمان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر میکرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم میبری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد ازچندسال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم میرسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگربرایم سخت شده است ،هرروز درآتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.
بی سروجان به سر شود بی تو به سر نمیشود
ای خدا چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو میدانی و هم من.. منتهی هرچند وقت یک بار که دلم خیلی میگیرد مجبور میشوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
محمد مهدی ضیایی
ماووت 24/10/66
ساعت 11 شب جمعه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔴 روایت یک شهید از #شب_عملیات
🌷 #شهید_مهدی_ضیائی
#شب_عملیات_بیت_المقدس_2

🌷🌷ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر میگذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش میرسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شبهای دیگربود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هراز چندگاهی سکوت را برهم میزد و نورانفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجرمیشد چندلحظه ای کوتاه فضا را روشن میکرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.
امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن میخوانم،گاهی بچه ها را دعا میکنم. گاهی صلوات میفرستم و گاهی هم دعا میخوانم. آخرامشب شب عملیات است. و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند ومن هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است.و بسیار بسیار پرارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی هااست.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگارشدن است.شب دیداراست،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش میشمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هرکار توانستم کردم و میکنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگرخیلی ها راحت میشوند. خیلی ها میروند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها درغم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم وحاج رسول نمیگذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید دادو و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است. چه کسانی را به حضور می پذیری.؟ کدامیک از دوستانم را میخواهی از بینمان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر میکرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم میبری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد ازچندسال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم میرسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگربرایم سخت شده است ،هرروز درآتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.
بی سروجان به سر شود بی تو به سر نمیشود
ای خدا چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو میدانی و هم من.. منتهی هرچند وقت یک بار که دلم خیلی میگیرد مجبور میشوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
محمد مهدی ضیایی
ماووت 24/10/66
ساعت 11 شب جمعه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#شب_عملیات_کربلای_2
عملیات کربلای 2 در ساعت 1 بامداد روز 10 شهریور ماه در #منطقه_عمومی_پیرانشهر_حاج_عمران توسط رزمندگان اسلام انجام شد.
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام در این عملیات حضور داشت.
#گردان_تخریب در این عملیات با اسارت #شهید_محمد_خاکفیروز در ماموریت شناسایی عملیات و شهید #حسن_مقدم و #شهید_سعید_صدیق در حین عملیات سهمی در این عملیات داشت.
این عملیات یک هفته قبل از #ماه_محرم سال 65 آغاز شد و رزمندگان اسلام با #رمز_مبارک_یا_اباعبدالله_الحسین(ع) به دشمن یورش بردند.
یاد و خاطره شهدای این عملیات گرامیباد.
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#شب_عملیات_عاشورای_3
#قرارگاه_فرماندهی_عملیات
بامداد روز 25 مرداد 1364
فرماندهان لشگر 10
#شهیدان_زینال_حسینی(فرمانده تخریب)
#حاج_احمد_عراقی(فرمانده اطلاعات عملیات)
#شهید_کسائیان
#شهید_حسنیان
#رضا_جان_بگوشم
#شهید_رضا_عبدی فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع)
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
❇️ #شب_عملیات_عاشورای_3
اعلام رمز عملیات توسط سردار فضلی
بامداد 25 مرداد ماه 1364 #منطقه_فکه
#به_گوش_باشید
حسن.... ناصر
حاج حسن امیری فرمانده گردان حضرت قاسم(ع)
داود..... ناصر
شهید حاج داوود آجرلو فرمانده گردان علی اصغر(ع)
@alvaresinchannel
🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌿🍀
#ویژه_نامه_عید_غدیر
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

یکی ازاعیاد و اشرف اعیاد #عید_غدیر_خم است

ازقدیم هم رسم و سنت بود که #سادات و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله سعی میکردند سیادت خود را با استفاده از #نمادهای_سیادت اعم از #کلاه_سبز، #پیراهن_سبز، #شال_سبز و.....آشکارسازند.
اما امروزه این سنت میرود مثل باقی سنتهای فراموش شده به ورطه فراموشی سپرده شود.
ازجمله کسانیکه سعی میکردند این افتخار را ظاهرکنند #شهدای_سادات بودند و درعملیاتهای مختلف و مخصوصا #شب_عملیات با #شال_سبز به کمر و یا دورگردن و یا #کلاه_سبز به سر مثل ستاره میدرخشیدند.
فرمانده ما #سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی ازجمله اونها بود که هم خودش مقید بود و هم دیگران را تشویق میکرد که حتما علامتی که نشانه #سیادتشان باشد همراه داشته باشند.
فرمانده #شهید_سید_محمد همیشه یا #پیراهن_سبز برتن میکرد و یا #کلاه_سبزی به سرمیگذاشت و یا #شال_سبزی به گردن می انداخت ، و وقتی قراربود خودش را برای دیگرانی که اورا نمی شناختند معرفی کند میگفت بنده حقیر سراپا تقصیر سید محمد زینال الحسینی هستم .
#سید_محمد وقتی هم که مهیای پرواز به سوی آسمانها شد احرام سبز پوشید و ترکش دشمن احرام سبزش را درید و درقلب او نفوذ کرد و سلاله ای ازفرزندان رسول خدا به آسمان پرکشید.
#سید_وقتی_لباس_سبز برتن و شال سبز برگردن داشت مثل اینکه رویین تن بود اما چه شد که برفراز ارتفاعات مشرف به #شهر_ماووت ترکشی ریز اجازه ورود به #قلب نازنینش راه پیدانمود و او را که مهیای رفتن بود با خود برد و با #لباس_سبز_سیادتش درخاک آرام گرفت.
درروز #عید_غدیر_خم برای دیده بوسی با تو قرارمان کجاباشد.
سید..سید..سید...
🍃🍀
🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀
🌹🥀🌹🥀
🌹🥀
#بر_یاران_خمینی_چه_گذشت
#شهدای_تخریبچی
#عملیات_بیت_المقدس_4
#شهید_ابوطالب_مبینی
شهادت 11فروردین 67
دربندیخان
#یمباران_شیمیایی
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

بعد از #عملیات_بیت_المقدس_2 در زمستان 66 با تعدادی از بچه های #گردان_تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) برای ماموریت های تخریب و احیانا #مین_گذاری مقابل دشمن بر روی ارتفاعات پوشیده از برف #قمیش که مشرف به #شهر_ماووت عراق اعزام شدند.
ارتفاع برف در آن منطقه بیش از دو متر بود وبرای تردد در بعضی از محورها داخل برف ها تونل زده بودند وتردد میکردند. حدود 15 روز بود که به خاطر #برف و #کولاک ، جاده دسترسی به خط مقدم بسته شده بود و تدارک رزمنده های مستقر در خط با مشکل مواجه بود به طوریکه امکان توزیع غذای گرم وجود نداشت و بچه ها مجبور بودند از کنسرو استفاده کنند. تانکرهای آب برایشان مقدور نبود که به خط آبرسانی کنند و رزمنده های مستقربر روی ارتفاعات مجبور بودند نیاز به آب خود را با برف تامین کنند و این موضوع باعث بیماری خیلی از رزمندگان مستقر در خط و تعدادی از بچه های گردان ما هم شده بود.
متاسفانه بچه ها به #اسهال_خونی مبتلا شده بودند و سعی میکردند که بیماریشون را مخفی نگهدارند. وسط های اسفند ماه بود که بچه های از خط مقدم به #مقر_تخریب در #موقعیت_شهید_ضیایی در ماووت اومدند...
صورت های رنگ پریده وزرد شده شان حکایت از بیماری داشت. اما چون بوی عملیات به مشامشون خورده بود سعی میکردند ضعف وبیماریشون رو کتمان کنند.
از جمله این بچه ها #شهید_ابوطالب_مبینی بود.
وقتی از خط برگشت خیلی ضعیف شده بود لاغر که بود و بیماری هم او رو آب کرده بود. بهش گفتم بچه چته؟؟؟؟ مدام #آفتابه_به_دست دم در دستشویی ایستادی؟؟؟
گفت: سردیم کرده یک خورده #نبات_بخورم خوب میشم...
گفتم بریم بهداری دکترقرص دوا بده خوب بشی...
گفت : نه چیزیم نیست..
اما #شهید_سید_عباس_میر_نوری گفت: دروغ میگه...اسهال گرفته ....
#شهید_علیرضا_آقایی آنقدر مریض بود که قدرت ایستادن روی پاهاش رو نداشت اما میگفت چیزیم نیست... گرم بشم خوب میشم..
روزهای آخر اسفند بود که ماشین ها اومدند و به #منطقه_دزلی برای #عملیات_والفجر_ده رفتیم....
در مقر دزلی هم حاضر نبودند به پست امداد مراجعه کنند. چون میدونستن با توجه به وضعیت بیماری قطعا به پشت جبهه اعزام خواهند شد.
به لشگرسیدالشهداء(ع) ماموریت تصرف #شاخ_شمیران رو دادند و ما به #بیاره وبعد هم کنار #دریاچه_دربندیخان اومدیم.
وقتی اسامی #غواص_ها رو برای عملیات خوندند وقرار شد من هم با اونها جلوبرم خیلی نگران شدم. چون تعدادی از غواص هایی که باید به خط دشمن میزدند همین بچه هایی بودند که از نظر جسمی مریض بودند. بعضی هاشون رو کنار کشیدم و گفتم درست نیست با این وضعیت شما جلو بیان..اما اونها اصرار داشتند که وضعیت بیماریشون رو #فرمانده_گردان ندونه...
به #شهید_ابوطالب گفتم: بچه !!! تو دوسیر استخون جون عملیات نداری!!! حالا که مریض هم هستی چه بدتر... اما او درجواب سعی میکرد با زدن #حرف_های_حماسی ما رو دلگرم کنه.
خلاصه ما حریف اینها نشدیم که نشدیم.
من میدیدم که درد میکشند و حتی #شهید_سید_عباس_میرنوری در تب میسوخت اما خم به ابرو نمی آورد.

تا اینکه لب اسکله لشکرده رفتیم تا از نزدیک بچه ها سردی آب #دریاچه_دربندیخان رو احساس کنند و مسیر طولانی که باید درآب غواصی میکردند رو ببیند تا شاید به خاطر سختی کار وسردی آب منصرف شوند.
اما تعجب این بود که در مسیر برگشت برای آماده شدن برای #شب_عملیات با هم شوخی میکردند و همدیگر رو برای حمله به دشمن ترغیب میکردند.
@alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔴 روایت یک شهید از #شب_عملیات
🌷 #شهید_مهدی_ضیائی
#شب_عملیات_بیت_المقدس_2

🌷🌷ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر میگذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش میرسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شبهای دیگربود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هراز چندگاهی سکوت را برهم میزد و نورانفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجرمیشد چندلحظه ای کوتاه فضا را روشن میکرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.
امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن میخوانم،گاهی بچه ها را دعا میکنم. گاهی صلوات میفرستم و گاهی هم دعا میخوانم. آخرامشب شب عملیات است. و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند ومن هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است.و بسیار بسیار پرارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی هااست.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگارشدن است.شب دیداراست،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش میشمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هرکار توانستم کردم و میکنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگرخیلی ها راحت میشوند. خیلی ها میروند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها درغم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم وحاج رسول نمیگذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید دادو و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است. چه کسانی را به حضور می پذیری.؟ کدامیک از دوستانم را میخواهی از بینمان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر میکرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم میبری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد ازچندسال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم میرسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگربرایم سخت شده است ،هرروز درآتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.
بی سروجان به سر شود بی تو به سر نمیشود
ای خدا چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو میدانی و هم من.. منتهی هرچند وقت یک بار که دلم خیلی میگیرد مجبور میشوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
محمد مهدی ضیایی
ماووت 24/10/66
ساعت 11 شب جمعه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شب_عملیات_کربلای_5
حرکت غواصان به سمت #دژ_شلمچه
به روایت حاج جعفر طهماسبی
🌻🌻🍃@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#شب_عملیات_کربلای_2
عملیات کربلای 2 در ساعت 1 بامداد روز 10 شهریور ماه در #منطقه_عمومی_پیرانشهر_حاج_عمران توسط رزمندگان اسلام انجام شد.
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام در این عملیات حضور داشت.
#گردان_تخریب در این عملیات با اسارت #شهید_محمد_خاکفیروز در ماموریت شناسایی عملیات و شهید #حسن_مقدم و #شهید_سعید_صدیق در حین عملیات سهمی در این عملیات داشت.
این عملیات یک هفته قبل از #ماه_محرم سال 65 آغاز شد و رزمندگان اسلام با #رمز_مبارک_یا_اباعبدالله_الحسین(ع) به دشمن یورش بردند.
یاد و خاطره شهدای این عملیات گرامیباد.
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
❇️ #شب_عملیات_عاشورای_3
اعلام رمز عملیات توسط سردار فضلی
بامداد 25 مرداد ماه 1364 #منطقه_فکه
#به_گوش_باشید
حسن.... ناصر
حاج حسن امیری فرمانده گردان حضرت قاسم(ع)
داود..... ناصر
شهید حاج داوود آجرلو فرمانده گردان علی اصغر(ع)
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#شب_عملیات_عاشورای_3
#قرارگاه_فرماندهی_عملیات
بامداد روز 25 مرداد 1364
فرماندهان لشگر 10
#شهیدان_زینال_حسینی(فرمانده تخریب)
#حاج_احمد_عراقی(فرمانده اطلاعات عملیات)
#شهید_کسائیان
#شهید_حسنیان
#رضا_جان_بگوشم
#شهید_رضا_عبدی فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع)
@alvaresinchannel
🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌿🍀
#ویژه_نامه_عید_غدیر
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی

یکی ازاعیاد و اشرف اعیاد #عید_غدیر_خم است

ازقدیم هم رسم و سنت بود که #سادات و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله سعی میکردند سیادت خود را با استفاده از #نمادهای_سیادت اعم از #کلاه_سبز، #پیراهن_سبز، #شال_سبز و.....آشکارسازند.
اما امروزه این سنت میرود مثل باقی سنتهای فراموش شده به ورطه فراموشی سپرده شود.
ازجمله کسانیکه سعی میکردند این افتخار را ظاهرکنند #شهدای_سادات بودند و درعملیاتهای مختلف و مخصوصا #شب_عملیات با #شال_سبز به کمر و یا دورگردن و یا #کلاه_سبز به سر مثل ستاره میدرخشیدند.
فرمانده ما #سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی ازجمله اونها بود که هم خودش مقید بود و هم دیگران را تشویق میکرد که حتما علامتی که نشانه #سیادتشان باشد همراه داشته باشند.
فرمانده #شهید_سید_محمد همیشه یا #پیراهن_سبز برتن میکرد و یا #کلاه_سبزی به سرمیگذاشت و یا #شال_سبزی به گردن می انداخت ، و وقتی قراربود خودش را برای دیگرانی که اورا نمی شناختند معرفی کند میگفت بنده حقیر سراپا تقصیر سید محمد زینال الحسینی هستم .
#سید_محمد وقتی هم که مهیای پرواز به سوی آسمانها شد احرام سبز پوشید و ترکش دشمن احرام سبزش را درید و درقلب او نفوذ کرد و سلاله ای ازفرزندان رسول خدا به آسمان پرکشید.
#سید_وقتی_لباس_سبز برتن و شال سبز برگردن داشت مثل اینکه رویین تن بود اما چه شد که برفراز ارتفاعات مشرف به #شهر_ماووت ترکشی ریز اجازه ورود به #قلب نازنینش راه پیدانمود و او را که مهیای رفتن بود با خود برد و با #لباس_سبز_سیادتش درخاک آرام گرفت.
درروز #عید_غدیر_خم برای دیده بوسی با تو قرارمان کجاباشد.
سید..سید..سید...
🍃🍀
🌿🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
More