الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#ام_الرصاص
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
36سال پیش همین روزها

#عملیات_والفجر_8
#ام_الرصاص
🍃🌺🌺


36 سال پیش همین روزها داشتیم آماده میشدیم برای عملیات.
نمیدونستیم قراره کجا عملیات بشه
اما میدونستیم که عملیات آبی خاکیه..
این روزهای روزهایی است که توی #مقر_ام_النوشه در کنار رودخانه کارون روزها رو شب میکردیم
30 نفر از بچه های تخریب در مقر دیگری که زیاد هم دور نبود برای کمک به گروهان غواصی رفته بودند و شبها تا به صبح در رودخانه کارون با #لباس_غواصی تمرین حمله به ساحل دشمن وگذشتن از موانع رو تمرین میکردند.
توی مقر بچه های تخریب هم حال وهوای خودش رو داشت.
از صبح زود تمرین ها و آموزشها شروع میشد و همه باید شرکت میکردند. بیشتر تمرین ها مربوط میشد به #انفجار_نخل ها و تجهیزات و حفر سنگر انفرادی با خرج های انفجاری و تعدادی از بچه های قدیمی هم انفجار پد و جاده های فرضی را با انفجار نیترات و خرج گود تمرین میکردند.
تعدای هم موشک برای #انفجار_جاده و #پد به گردان داده بودند که #شهید_اربابیان و #شهید_پوررازقی طرز استفاده از اون ها رو به بچه ها یاد میدادن.

🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
🔸تصویراول:بیمارستان صحرایی #شهر_فاواسفند 1364
🔸تصویردوم: بیمارستان تهران اریبهشت سال 1365
#سردار_جانباز_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر 10
شهید اصغری اعجوبه ای بود
خوش فکر
نترس
مدیر و مدبر
دارای توکل بالا
خیلی هم عاطفی
و یه کمی هم عجول
این ها همه در وجود این فرمانده جمع بود
در #عملیات_عاشورای_3 روی سیم خاردار خوابید و پیکرش سوراخ سوراخ شد.
چند ماهی در تهران بستری بود و هنوز درمانش کامل نشده بود که #لباس_غواصی پوشید و برای شناسایی #ام_الرصاص از اروند رود گذشت.
اسفند ماه 64 دوباره در فاو در حین مقابله با پاتک دشمن گلوله به لگنش اصابت کرد و به سختی مجروح شد. این بار درمانش طولانی تر شد و بر اثر اصابت گلوله به لگن چند سانتی پایش کوتاه شد. او برای کربلای 5 خودش رو با عصا رسوند و ول کن هم نبود حتما باید به خط مقدم برود.
گردان تخریب ل10 به وجود این تخریبچی دلاور مفتخر بود تا اینکه در آبانماه 66 با انفجار #مین_والمر از ارتفاعات شمال عراق آسمانی شد.
یادش بخیر
@alvaresinchannel
☀️🌟☀️🌟☀️🌟
🌟
#مردان_ام_الرصاص
#شهید_غلامحسین_رضایی
شهادت عملیات کربلای یک

🔴 #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 تعریف می کرد
می گفت: به #غلامحسین_رضایی گفتم باید به خودت #مواد_منفجره ببندی و بری زیر اون پل و منفجر کنی که بتونیم بعد از #ام_الرصاص، مقاومت دشمن رو توی جزیره های پشتی هم بشکنیم
سید می گفت می خواستم امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه.
تا اینو گفتم #غلامحسین رضایی شروع کرد بالا پایین پریدن و درجا دور خودش چرخیدن و بعدش اومد سر تا پامو هی بوسیدن، و تشکر می کرد که این ماموریت رو به اون دادم

البته نیاز به این ماموریت نبود و ما هیچوقت این روش عملیات انتحاری رو نداشتیم
✍️✍️✍️ راوی: #مسعود_میسوری
@alvaresinchannel
❇️ #ویژه_نامه_عملیات_والفجر_8
#شبی_که_از_اروند_گذشتیم
رزمندگان لشگر 10
20 بهمن 1364
✍️✍️✍️ راوی: #دکتر_علی_زاکانی

اولین قایقی بودیم که از عرایض(نهری که از اروند منشعب میشود)وارد اروند رود شدیم .
زیر آتش خودی و دشمن حرکت به کندی صورت میگرفت.داخل قایق ، دیدم #احمد_امینی که همان شب هم شهید شد شروع کرد ترانه های کوچه باغی خوندن و بشکن زدن ...من ناراحت شدم و به احمد اعتراض کردم که ذکر بگو .
امشب شب این کارها نیست.
او به حالت استهزاء به من گفت : بیچاره علی !!!! دارند من رو میبرند..اما من نمیخوام برم و دوست دارم بمونم و کار کنم ..
این جمله خیلی من رو تکان داد ..به ساحل جزیره #ام_الرصاص رسیدیم اما چند متر مونده بود به علت موانعی که داخل آب بود . نمیگذاشت قایق جلو برود..همه داخل آب پریدیم و تا سینه داخل آب فرو رفتیم و تمام لباسهای ما خیس شد و همزمان بارش باران شدیدی هم شروع شد..
از معبری که #غواصان_تخریب_لشگر۱۰شیدالشهداء(ع) باز کرده بودند عبور کردیم و داخل کانال که غواصهای خط شکن ساعتی قبل پاکسازی کرده بودند شدیم و درگیری ما با دشمن شروع شد من با خودم ۲۰ تا نارنجک برده بودم و یکی یکی سنگرها رو پاکسازی میکردیم و جلو میرفتیم تا خود صبح با عراقیها درگیر بودیم، خیلی خسته بودیم، نماز صبح را که خواندیم به محمود عطایی و دوستان دیگر گفتم بیایید برویم داخل سنگر عراقیها آتش روشن کنیم گرم شویم و استراحت کنیم تا لباسهایمان هم که خیس خالی بود خشک بشود.
رفتیم داخل سنگر، یک جنازه دشمن بعثی داخل سنگر بود که بو گرفته بود، جنازه را بیرون انداختیم و همان جا خوابیدیم.
یک دفعه به ذهنم رسید تا به بچه هایی که بیرون هستند بگویم حواسشان جمع باشد تا کسی نیاید نارنجک بیندازد به داخل سنگر!
هوا روشن شده بود که شنیدم کسی دارد صدا می زند: بزنم؟ بزنم؟ بزنم؟ من از سنگر پریدم بیرون گفتم چی رو بزنی؟ نگاه کردم دیدم 25 متر، 30 متر آنطرف تر لای نی ها و چولانها یک عراقی پیراهن سفید درآورده و به علامت تسلیم تکان می دهد. گفتم تعال تعال! دیدم حدود بیست نفر عراقی پشت سر هم آمدند بیرون. بهشان گفتم ارفع یدک! (دستها بالا) اما گوش نکردند. پای دو نفرشان هم مجروح بود و خونریزی داشت و در آن گل ولای همه جا را خونی کرده بود، با دست اشاره کردم که اینها را کول کنید اما بازهم گوش نکردند. من صبر کردم همه که ازم گذشتند ، دستم را گذاشتم روی ماشه و رگبار هوایی زدم، فکر کردند من بسمت آنها تیراندازی کردم، لذا خودشان را زدند زمین داخل گل ها و یواش سرشان را آوردند بالا و من دوباره گفتم ارفع یدک! گفتند نعم نعم! بعد با دست اشاره کردم این دوتا مجروح را هم کول کنید، گفتند نعم نعم! و کول کردند آوردند داخل کانال. در کانال یکی از بچه ها به اینها تندی کرد و فریادی کشید. به او گفتم چرا به اینها تندی میکنی، بهترین کار اینست که بهشان آب و شیرینی بدهیم. آن موقع برای ما از این شیرینی های کرمانی آورده بودند، با آب و شیرینی از اون ها پذیرایی کردیم. یکی از آنها تا این رفتار ما را دید، زد زیر گریه، چه گریه ای می کرد، به پهنای صورت اشک می ریخت و فریاد می زد و می گفت من فهمیدم اسلام اینجاست، اسلام اینجاست…
بعد به ما گفت اجازه می دهید بروم دوستان دیگرم را هم از لای چولانها بیاورم؟ این یک نفر می رفت لای نیزارها صدا می زد احمد محمود حسن و هر دفعه یکی دونفر با خودش می آورد، تا 20 نفر رفت برای ما اسیر آورد…

@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
☀️🌟☀️🌟☀️🌟
🌟
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 تعریف می کرد
می گفت: به #غلامحسین_رضایی گفتم باید به خودت مواد منفجره ببندی بری زیر اون پل و منفجر کنی که بتونیم بعد از #ام_الرصاص، مقاومت دشمن رو توی جزیره های پشتی هم بشکنیم
سید می گفت می خواستم امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه.
تا اینو گفتم #غلامحسین رضایی شروع کرد بالا پایین پریدن و درجا دور خودش چرخیدن و بعدش اومد سر تا پامو هی بوسیدن، و تشکر می کرد که این ماموریت رو به اون دادم

البته نیاز به این ماموریت نبود و ما هیچوقت این روش عملیات انتحاری رو نداشتیم
✍️✍️✍️ راوی: #مسعود_میسوری
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#برای_یک_مهندس_غریب
بمناسبت 5 اسفند #روز_مهندس
#سردار_شهید_مهندس_جعفر_شجاعی_فرد
جانشین #لشگر_43_امام_علی_علیه_السلام
شهادت 16 بهمن ماه 64
#جزیره_ام_الرصاص

33 سال از شهادت #نابغه_مهندسی_رزمی میگذرد و او همچنان گمنام است
توی جبهه سعید صداش میکردند اما اسم شناسنامه اش جعفر بود
یکی دوسال قبل که #هیات_الوارثین به مناسبت سالگرد شهادت #شهیدان_معصومی درمنزلشان برگزار شد با نام #شهیدان_شجاعی_فرد آشنا شدم.
منزل پدری این شهید در دولت آباد شهرری در همسایگی منزل خانواده شهیدان معصومی بود.
اون شب به علت ارتباطی که یکی از همرزمان با #سردار_بحرینی فرمانده #لشگر_مهندسی_امام_علی_علیه_السلام داشت ایشون به همراه چند تا از همرزمانش در جلسه حضور داشتند و در انتهای جلسه از سردار بحرینی خواستم از #شهید_جعفر(سعید) #شجاعی_فرد که روزگارانی به عنوان جانشین #فرماندهی_لشگر_امام_علی_علیه_السلام کمک کارشون بود قدری صحبت کنند.
مجید بحرینی #فرمانده_لشکر_مهندسی_امام_علی )ع) در دوران دفاع مقدس در رابطه با سعید شجاعی‌فرد فرمود: سعید در زمینه‌های مختلف مهندسی به خصوص در زمینه #پل_شناور مبتکر خوبی بود. بعد از #عملیات_بدر، #خیبر و #عملیات_والفجر_8
سعید توانست با ابتکارات خوب خود موفقیت‌هایی بدست آورد. او مدام در حال فعالیت بود و از پذیرفتن ماموریت و گرفتن کار واهمه نداشت. امور را با توکل بر خدا می‌پذیرفت و به خوبی هم انجام می‌داد.
تمامی نیرو‌های لشکر، سعید را از نظر اخلاقی خوب می‌شناختند و او را واقعا دوست داشتند.
#شهید_سعید_شجاعی_‌فرد از اول جنگ فعالیت‌های متنوعی داشت و یک فرد شناخته شده‌ای در بین فرماندهان مخصوصا در جنوب بود. هنوز داغ سعید برای ما تازه است و ما هر موقع به یادش می‌افتیم ناراحت می‌شویم».
#سردار_محمد_وفائی #مسئول_مهندسی_رزمی_نیروی زمینی در دوران دفاع مقدس نیز در رابطه با خصوصیات شهید سعید شجاعی گفت:
این شهید بزرگوار یک فرد صاحبنظر در امر #مهندسی_جنگ با اطلاعات کافی بود که از اول جنگ در بعد مهندسی فعالیت داشت. وقتی که به تک ‌تک محور‌های عملیاتی می‌رفتیم آثار این عزیزان بالاخص این شهید عزیز مشهود بود. یکی از فعالیت‌های وی این بود که در زیر آتش دشمن در #عملیات_بدر نزدیک به 11 کیلومتر پلی احداث کرد که به وسیله آن، #جاده_خندق حفظ شد. این پل‌ها را شجاعی‌ها می‌زدند که در زیر رگبار مسلسل و بمباران هواپیما‌ها و توپخانه و با شهامت تمام پلی عظیم را نصب و یا جاده‌ای حساس را احداث می‌کردند و دنیا را مایوس می‌کنند.
ازجمله فعالیت های این فرمانده شهید نصب پل عظیم #عملیات_خیبر بود.
پلی که به همت #مهندسان_جهاد_سازندگی ساخته شد و با ایثار و دلاوری #شهید_سعید_شجاعی_فرد و همرزمانش در مهندسی رزمی در زیر آتش شدید توپخانه و بمباران هواپیماهای دشمن به طول 13 کیلومتر در میان #آبهای_هور نصب گردید
#سردار_شهید_سعید_شجاعی_فرد در سن 23 سالگی قبل از #عملیات_والفجر_8 در منطقه #ام_الرصاص در16 بهمن ماه 64 مزد جهادش را دریافت کرد و عروس شهادت را در آغوش کشید.
پیکر مطهر این سردار مظلوم در قطعه 27 گلزارشهدای بهشت زهراء(س) در کنار برادر شهیدش در خاک آرمید.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🌴🌷🌷🌷🌷🍃🌷🌷🌷🌷
🌷
🌷

31 سال پیش همین روزها

#عملیات_والفجر_8
#ام_الرصاص
🍃🌺🌺


31 سال پیش همین روزها داشتیم آماده میشدیم برای عملیات.
نمیدونستیم قراره کجا عملیات بشه
اما میدونستیم که عملیات آبی خاکیه..
این روزهای روزهایی است که توی #مقر_ام_النوشه در کنار رودخانه کارون روزها رو شب میکردیم
30 نفر از بچه های تخریب در مقر دیگری که زیاد هم دور نبود برای کمک به گروهان غواصی رفته بودند و شبها تا به صبح در رودخانه کارون با #لباس_غواصی تمرین حمله به ساحل دشمن وگذشتن از موانع رو تمرین میکردند.
توی مقر بچه های تخریب هم حال وهوای خودش رو داشت.
از صبح زود تمرین ها و آموزشها شروع میشد و همه باید شرکت میکردند. بیشتر تمرین ها مربوط میشد به #انفجار_نخل ها و تجهیزات و حفر سنگر انفرادی با خرج های انفجاری و تعدادی از بچه های قدیمی هم انفجار پد و جاده های فرضی را با انفجار نیترات و خرج گود تمرین میکردند.
تعدای هم موشک برای #انفجار_جاده و #پد به گردان داده بودند که #شهید_اربابیان و #شهید_پوررازقی طرز استفاده از اون ها رو به بچه ها یاد میدادن.

🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
👆🏿👆🏿👆🏿👆🏿بیانات آقا خیلی تکان دهنده است

شهدا هم دیروز و هم امروز توی میدان هستند.
ما کجائیم...

اونها هنوز هم دفاع میکنند.

ما چیکار میکنیم
اگر هم بعد از 30 سال دور هم جمع میشیم میخواهیم خوش باشیم خوش بگیم و خوش بخندیم
کسی سر قرار نمیاد که حالا وظیفه ما چیه؟؟؟؟
چیکار باید بکنیم
ظهر که شد یه نهاری به بدن میزنیم و یه عکسی میگیریم و چند تا ماچ و بوسه؟؟؟؟
و تمام.....
رهبرمون یه جایی فرمودند من از #دغدغه بعضی از مسائل شبها تا صبح خوابم نمیبره؟؟؟؟
ما چطور؟؟؟؟


بگذار من یه خاطره بگم

قبل از عملیات بدر با بچه های گردان تخریب رفتیم مشهد.

#شهید_حاج_عبدالله با ما نیومد با خانواده اش اومد و #شهید_سید_محمد هم با هواپیما اومد.
هوا فوق العاده سرد بود
یه منزل شخصی بود که در اونجا ساکن شدیم.
بالاخره اون موقع همه ی ما جوون و زیر بیست سال بودیم و اهل شوخی و سر به سر گذاشتن همدیگه.
شهید آقا سید محمد سر شوخی بچه ها ناراحت شد. شاید هم به حق نبود اما بعد از یه سخنرانی و چند تا تذکر از جمع ما جدا شد و فرداش هم رفت تهران.

اما اون شب تا خود صبح #شهید_محمد_حسن_مهوش_محمدی که داداش صیغه ای من بود توی رختخواب گریه کرد. دلیلش رو پرسیدم.
به من گفت: داداش جون..
فرمانده مون از ما رضایت نداشت و ناراضی بودن فرمانده خوشنودی خدا نیست.
بله...
شهید محمدی تا صبح به خاطر این بیدار بود.

خدایی تا حالا شده ما اینگونه باشیم.
گنجینه خاطرات شهدا توی سینه های ماست.

این سرمایه برای #نسل_های_آینده است و حق اونهاست و برما لازم است که به اون ها برسونیم.
شبها و روزها با این امانت راحت میخوابیم؟؟؟؟؟
این همه این حقیر اصرار و التماس به دوستان میکنم که خاطرات رو برای ما بفرستید و یا حتی وویس ضبط کنید و ما با اشتیاق مطالب شما رو میشنویم و پیاده میکنیم.
اما... اتفاقی نیفتاده...

واقعا نمیبینید و نمیشنوید اینقدر دروغ های شاخدار در خصوص #تخریب و #میدان_مین میگند و عکس های آنچنانی بعد از 30 سال رو میکنند و متاسفانه بعضی از ما ندانسته این دروغ ها رو ترویج میکنیم.
بیاییم تا دیرنشده کاری کنیم.
مرگ خبر نمیکنه.
بخشی از گنجینه #تخریب_لشگر10 در سینه #شهید_حاج_امیر_یحیوی بود که زیر خاک رفت و نابود شد.
نگذاریم باز این خسارت ها تکرار بشه.
شاید کسی بگه که فلان نهاد و ارگان وظیفه داشتند و انجام ندادند و از این حرف ها....
اما این وظیفه همه ی ماست که یاد و نام شهدا را زنده کنیم
خدا رو شکر خیلی از دوستان بازنشسته شده اند و وقت پیگیری این موضوعات رو دارند.
به خاطر شهدا مدد کنید.
دغدغه داشته باشیم
برای این موضوعات دور هم جمع بشیم.
اگر امروز #تخریب_لشگر10 هویتی داره به خاطر #هیات_الوارثین است که بیش از 30سال پرچمش در احتزاز است
و اون چه که هست از برکات این جمع شدن هاست
بیائیم یا علی بگیم به قول فرمانده مون #شهید_حاج_عبدالله_نوریان
وقت تنگ است
تا اینجا هم ضرر کردیم
وقت جبران زیان ها نیست.
بیاییم بریم به مدد شهدا
اون ها با هویت و معنویت خود از کشور و اسلام دفاع میکنند. به قول آقا دفاع مقدس تموم شدنی نیست ..
چند روز دیگه باید بزنیم به خط #کربلای_4.
باید از #اروند رد بشیم و بریم توی #ام_الرصاص بجنگیم و یه تعداد بچه ها هم باید
برند برای شناسایی #شلمچه...
خودتون رو برسونید
نیرو کم داریم و کار هم زیاد....
...................
ارادتمند دردمند..
جعفرطهماسبی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
جلسه جمع بندی عملیات #ام_الرصاص
23 بهمن 64 خرمشهر
ازسمت راست #شهید_شاه_حسینی – نصرالله سعیدی- اکبرعاطفی- #شهید_حسنیان
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃
پس چرا لای پتو گذاشتنت؟

#عملیات_والفجر_8
#شهید_علی_پیکاری
راوی: #علی_شکاری

دو سه تا قایق برای تخلیه شهدا و مجروحین وارد #معبر شد. وقتی مجروحین رو از ساحل #ام_الرصاص داخل قایق میگذاشتیم و ما رو با لباس غواصی درون آب میدیدند برامون دعا میکردند.
#شهدا رو لای پتو پیچیده بودند .
تخلیه مجروحین خیلی سریع انجام شد . شهدا رو توی یک قایق گذاشتند و مجروحین رو هم توی یک قایق. رفتم سمت یکی از قایق ها که شهدا داخلش بودند تا هدایتش کنم و از معبر عبورش بدهم که..
یه حس غریبی بهم گفت توی این قایق یه آشنا هست .
رفتم داخل #قایق و داشتم به شهدا التماس میکردم که شفاعت یادشون نره که پتوی یکیشون رو زدم کنار تا صورتش رو ببینم... یهو خشکم زد. دیدم #علی_پیکاریه .
صورتش پر خون و گل بود .
زدم توسرم و داشتم گریه میکردم که دیدم علی پاشد و نشست .
گفت : چته ؟؟؟ چقدر سرو صدا میکنی. من زنده ام!!!
گفتم : پس چرا لای پتو گذاشتنت؟
علی گفت: دیدم پتو هست و منم سردم بود رفتم زیر پتو دیگه نفهمیدم از خستگی خوابم برد. تا تو بیدارم کردی ..
البته #علی_پیکاری سال بعد در شب اول #عملیات_کربلای_5 مقابل #دژ_شلمچه به #شهادت رسید.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃 @alvaresinchannel
جلسه جمع بندی عملیات #ام_الرصاص
23 بهمن 64 خرمشهر
ازسمت راست #شهید_شاه_حسینی – نصرالله سعیدی- اکبرعاطفی- #شهید_حسنیان
@alvaresinchannel
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷
شهید بیمزار عملیات #ام_الرصاص

شهید #عنایت_االه_رراقی
#عملیات_ والفجر_8

شهید بیمزار #عنایت_الله رزاقی از رزمندگان قدیمی جبهه بود و قبل از ورود به گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) درعملیاتهای متعدد دفاع مقدس شرکت داشت . این شهید در مردادماه 64 بعد از عملیات عاشورای 3 در گردان حضور یافت واز بدو ورود بعلت اینکه نسبت به سایر بچه های تخریب #مسن تر و #متاهل بودند #شهید_نوریان از ایشان خواست که در تدارکات و پشتیبانی مشغول شوند و این عزیز با شرط حضور درعملیات پذیرفت و در تمام رزم های شبانه وآموزشهای تخصصی تخریب در کنار سایر رزمندگان حضور فعال داشت وبه خاطر این سخت کوششی مورد توجه شهید نوریان قرار گرفت و با شروع عملیات ام الرصاص در صف رزمندگان #تخریبچی شرکت کننده درعملیات قرار گرفت و در روز 21 بهمن ماه سال64 به عنوان تخریبچی به گردان حضرت علی اکبر(ع) مامور شد و با این گردان در جزیره ام الرصاص وارد عملیات شد و در نبردی جانانه مقابل دشمن بعثی در حالیکه به عمق جزیره ام الرصاص نفوذ نموده بودند با آتش خمپاره ای دشمن در سن 42سالگی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در منطقه برجای ماند.
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 @alvareresinchanne
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🌴🌷🌷🌷🌷🍃🌷🌷🌷🌷
🌷
🌷

31 سال پیش همین روزها

#عملیات_والفجر_8
#ام_الرصاص
🍃🌺🌺


31 سال پیش همین روزها داشتیم آماده میشدیم برای عملیات.
نمیدونستیم قراره کجا عملیات بشه
اما میدونستیم که عملیات آبی خاکیه..
این روزهای روزهایی است که توی #مقر_ام_النوشه در کنار رودخانه کارون روزها رو شب میکردیم
30 نفر از بچه های تخریب در مقر دیگری که زیاد هم دور نبود برای کمک به گروهان غواصی رفته بودند و شبها تا به صبح در رودخانه کارون با #لباس_غواصی تمرین حمله به ساحل دشمن وگذشتن از موانع رو تمرین میکردند.
توی مقر بچه های تخریب هم حال وهوای خودش رو داشت.
از صبح زود تمرین ها و آموزشها شروع میشد و همه باید شرکت میکردند. بیشتر تمرین ها مربوط میشد به #انفجار_نخل ها و تجهیزات و حفر سنگر انفرادی با خرج های انفجاری و تعدادی از بچه های قدیمی هم انفجار پد و جاده های فرضی را با انفجار نیترات و خرج گود تمرین میکردند.
تعدای هم موشک برای #انفجار_جاده و #پد به گردان داده بودند که #شهید_اربابیان و #شهید_پوررازقی طرز استفاده از اون ها رو به بچه ها یاد میدادن.

🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel