آن کار دیگر
در مقولهی "موضوع" در ادبیات، یعنی آن چه درباره آن سخن گفته میشود، عموما بدعت و بداعتی نیست. همان مثل معروف که آنچه باید، گفته شده است و گذشتگان نگفتهای باقی نگذاشتهاند. اما این که این موضوع در قالب چه مضمونی و با چه زبان و بیانی طرح شود، آن چیزی است که همچنان ما را به ادبیات نیازمند نگاه میدارد. ادبیات "چه گفتن" نیست، بلکه "چگونه گفتن" است. نمونه را دو سخن در باب اهل وعظ که خود بدان پایبند نیستد، سهل است خلاف آن را مشی و مرام خویش می کنند در یک نمونه نثر و یک بیت شعر برابر هم میگذاریم.
بیهقی سیصد سال پیش از حافظ در این باره چنین نوشته است:
... و نیز فیلسوفان هستند- و ایشان را طبیبان اخلاق دانند- که نهی کنند از کارهای سخت زشت و جایگاه چون خالی شود، آن کار بکنند.
#ابوالفضل_بیهقی
و پیش و بیش از او نیز بسیار در این باب گفتهاند و نوشتهاند.
و آنگاه حافظ همین سخن را با زبان تلخ کنایهآمیزش چنین بیان میکند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
#حافظ
چنان که می بینیم راز ماندگاری سخن حافظ در چگونه گفتن است و این در باب اغلب اشعار او و دیگران جاری و ساری است.
#محمدعلی_شیوا
منبع:
تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران: انتشارات مهتاب، چاپ پانزدهم، ۱۳۹۰، ص ۱۵۸.