View in Telegram
#الماس و #شیشه #هیمنه‌ی_فرم، ابتذال در شناخت شعر ۲ گهر به سنگ زدن، صائب از بصیرت نیست نخوان به مردم #بی‌درد، شعر #دلکش را......!! #صائب_تبریزی 🔹در گفتار نخست موضوع #هیمنه‌ی_فرم در بحث نقد ادبی، سخن از این رفت که ناقد ادبی تنها ابزار شناختش در ساحت شعر، فرم است و این امری بدیهی است. اما این که او، این #ساحت_جزئی را به #ساخت_کلی شعر تعمیم بدهد و اصولا شعر را #فرم_محض بداند، نشان از بیگانگی او با عالم شعر دارد. ادیب فرمالیست، به قول مولانا، بر چشمش موی ابرو سایه انداخته و آن را ماه می‌پندارد. گفت تر کن دست و بر ابرو بمال آنگهان تو در نگر سوی هلال 🔹بیتی که در صدر این مطلب از صائب نقل کردم، به زیبایی مطلب را بیان می‌کند. ساحت فرم، ساحت زیبایی است. صائب این زیبایی را با تعبیر #دلکش بودن شعر یا به قول مرحوم اخوان، #کمند_جاذبه معرفی می کند. اما این ظاهر امر است. شاید مثال #الماس و #شیشه مثال خوبی باشد. خوشتراش‌ترین شیشه‌ها که در نهایت زیبایی به شکل الماس تراشیده شده‌اند و افتراق آن از الماس برای هرکس ممکن نیست، هنوز #آن چه را که باید ندارند. آیا نگین‌های شیشه‌ای جواهرات از لحاظ زیبایی چیزی کم از الماس دارند؟ شعر حقیقی چون الماس است. #آنی دارد که برای خلقش توسط شاعر و نیز دریافتش توسط مخاطب نیاز به محکی دارد که نه از جنس علم، که از جنس #درد است. #مخاطب_بی‌درد نهایتا زیبایی ظاهری شعر را در‌می‌یابد و اگر در جرگه‌ی فرمالیست‌ها و بخصوص از جنس نوظهورشان باشد، تمام شعر را همین فرم ظاهر می‌داند و بس. شاعری چون صائب، نفس درمیان نهادن و خواندن شعر با چنین مخاطبانی را گوهر به سنگ زدن و از ارج شعر کاستن می‌شمارد و أن را نشانه‌ی #بی‌بصیرتی شاعر می‌داند. #دکتر_محمدعلی_شیوا 13.03.2022  آلمان، دوسلدورف #شفیعی‌کدکنی #فرمالیسم
Telegram Center
Telegram Center
Channel