داستان زندگی شهدا

#بچه
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
.
این خنده‌های مستانه
از شوقِ وصال یار است
و چه سبکبال رسیدند به معشوق ...
.
#شهید_سردار_علی_تجلایی (نفر سمت چپ)
قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر و فرمانده
طرح و عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)
شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ عملیات‌ بدر

#جاویدالاثر_شهید_تجلایی
#قرارگاه_ظفر
#لشکر۳۱_عاشورا
#قرارگاه_خاتم_الانبیا
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رفاقت_با_شهدا
#بچه_های_تبریز
#لشکر_خوبان
#شهدا
#فاتح_غریب

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
@zendegishahid

🌷عنایت #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
به همسر و فرزند خود #بعدازشهادت:

💟فرزند کوچکم #ریحانه خانم (2 ساله) حدود 15روز بعد از شهادت #عبدالمهدی بود که بسیار تب کرد و مریض شد.
هرچه انجام دادیم خوب نشد (دارو-دکتر) و ... هیچ اثر نمی کرد و تب ریحانه همچنان #بالا میرفت.

💟تب بچم اون قـدر زیادشـده بـود که نمی دانستم چه کنم و ترسیدم که #بلایی بر سر بچه ام بیاد. کلافه بودم.
غم شهادت #عبدالمهدی از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف. هردو بردلم سنگینی می کرد.

💟ترسیده بودم. با خودم می گفتم نکنه خدا بلایی بر سر بچه ام بیاد و مردم بگند که #نتوانست بعد از عبدالمهدی بچه هاشو نگه داره. این فکرها و کلافگی و سردگمی #حالم رو دائم بدتر میکرد.

💟 #شب_جمعه بود. به ابا عبدالله (ع) توسل کردم. #زیارت_عاشورا خواندم. رو کردم به حرم اباعبدالله(ع) و صحبت کردن با سالار شهیدان با گریه گفتم یا امام حسین(ع)💗 من میدونم امشب شما با همه #شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید. من میدونم الان #عبدالمهدی پیش شماست خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه اش رو #شفا_بده.

💟چشمام رو بستم گریه می کردم و صلوات می فرستادم و همچنان مضطر بودم. درهمین حالات بود که  یک #عطر خوش💕 در کل خانه ام  پیچید. بیشتر از همه جا #بچه_ام و لباس هاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه ام بسیار این بوی💕 خوش را میدادبه طوری که او را به آغوش می کشیدم و از ته دل می بوییدمش...

💟چیزی نگذشت که دیدم داره #تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر می شد تا این که کلا تبش پایین اومد و #همون_شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت  یکی از  #علمای_قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این #عطر خوش سوال کردم.

💟پاسخ این بود که چون شهدا🌷 در #شب_جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودن #عطر_آنجا را با خودشون بهمراه آوردند.
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت#ناصر_کاوه
برشی از زندگی #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
راوی, همسر شهید_

@zendegishahid
@zendegishahid
#ماموریت_دژ
#مدد_غیبی
#عملیات_بدر
آخرین روزهای اسفند ماه 63
#شرق_دجله
#تخریبچی_های_لشگر_27
✍️✍️✍️ روای : #عبدالله_ضیغمی

دشمن قصد پاتک با نیرو های زرهی داشت
دستور فرمانده هان بود که باید #دژ شکافته بشه و قدرت مانور با نیروهای زرهی از دشمن گرفته بشه
تعدادی از #بچه_های_خبره_تخریب_لشگر_27 یا علی گفتند
#خرج_گود_و_نیترات_ها رو بار زدند و عازم منطقه شدند
دشمن از زمین وزمان آتیش میریخت و تیربارهای دشمن به شدت روی #دژ کار میکرد.
#تیر_تراش تیربارها همه رو زمینگیر کرده بود اما ماموریت حیاتی بود
با توکل به خدا و مدد اهل بیت علیهم السلام #بچه_های_تخریب یا علی گفتند و سرپا شدند
اول باید خرج گودها رو روی دژ میبردن و کار میگذاشتن تا با انفجارش حاک کوبیده شده روی دژ رو سوراخ کنن
بردن #خرج_گود_های_چهل_پوندی روی دژ و اون هم زیر آتش تیربارها خیلی ایثار میخواست
خرج گودها در مکان هایی که محاسبه شده بود مستقر شد و انفجار صورت گرفت.
خرج گودهای کناری سوراخ مناسبی برای انفجار #نیترات_ها فراهم کرده بود اما خرج گود وسط #دژ که از همه حیاتی تر بود مناسب عمل نکرده بود
حالا دیگه ، دشمن با انفجار خرج گودها هوشیار شده بود وآتیش تیربارها رو روی محل انفجار متمرکز کرده بود.
فرصتی برای گود زدن دوباره نبود.
#بچه_های_تخریب با هم مشو.رت کردن که چه باید کرد
نتیجه شور و مشورت این شد که اینجا به #مدد_غیبی نیاز است
#خرج_نیترات رو که برای منهدم کردن #دژ باید ازش استفاده میشد در داخل حفره های بزرگی که با انفجار #خرج_گود_ها ایجاد شده بود کار گذاشتن و با #فیتیله_های_انفجاری به هم سری کردند و آماده #انفجار_دژ
یکی از بچه ها ذکری رو پیشنهاد داد و گفت : شنیده ام که این از ذکر مجرب و کار راه انداز است
همه ی بچه ها مشغول ذکر شدند.
و بعد انفجار........................
با انفجار نیترات ها زمین و آسمان لرزید.
و #مدد_غیبی به امداد آمد
همه خط رو صدای تکبیر بچه ها پر کرد و #دژ_شکافته شد
و آب پشت دژ به سرعتی باور نکردنی به زیر پای دشمن هدایت شد.
و نصرتی دیگر #در_عملیات_بدر نصیب یاران #مهدی(ع) گردید.

#سلام_بر_بچه_های_تخریب
#سلام_بر_اسوه_های_تهذیب
@zendegishahid
@zendegishahid

‍ وقتی در #آمریکا بود، یک شب با چند نفر خلبان #هلی_کوپتر که در #جنگ آمریکا علیه #ویتنام شرکت داشتند، شروع به بحث کرد.

صیاد به آنها گفت:
شما با چریک های ویتنامی جنگ داشتین، برای چی #زن و #بچه ی اونها رو می کشتین؟

آن #خلبان هم با این توجیه که ما #مأمور بودیم و #فرمان از بالا می آمد، جواب می داد!

صیاد گفت:
کسی که بتونه #ظلم کنه، آمادگی پذیرش ظلم رو هم داره!

صحبت های او به حدی تاثیرگذار بود که حتی یکی از آنها شروع به #گریه کرد و در حال گریه کردن بعضی از #جنایت هایش در #جنگ_ویتنام را نیز تعریف کرد.

در همین حال و هوا، سرپرست دانشجویان ایرانی از راه رسید و به صیاد گفت:
بلند شو بیا بیرون!

به محض اینکه از سالن بیرون آمد، سرپرست خطاب به صیاد گفت:
حضرت آقا!
این چه کارهای خطرناکیه که می کنی؟
هیچ می دونی که تو داری کار #سیاسی می کنی؟
من دیگه تحمل این رفتار تو ندارم و می خوام گزارش کارهات رو بفرستم #ایران!

صیاد جواب داد:
اولاً که آمریکایی ها خودشون عاقل و بالغ اند و با حرف من اغفال نمی شن!
دوماً مگه یکی از اهداف این دوره آموزشی، آشنایی نظامیان ملل متحد با هم نیست؟
یعنی ما نظامیان #ایرانی حق نداریم بدونیم که همکاران #آمریکایی به چه انگیزه ای توی ویتنام می جنگیدن؟

در این موقع سرپرست صحبت را به بحث های #مذهبی کشاند و گفت:
آقاجان اینجا حوزه علمیه #قم نیست!
اینجا آمریکاست!
جای این شیخ بازی ها اینجا نیست!
ما که نیومدیم کسی رو #مسلمون کنیم!
ما به اندازه وزنمون #دلار هزینه شده تا بیاییم اینجا و از روی دست این ها یه چیزی یاد بگیریم!
من هر طور شده گزارشت رو به ایران می فرستم!

صیاد جواب داد:
به هرکسی که می خوای گزارش کنی، #گزارش کن!
هرزگی نکرده ام که بترسم!

پس از آن او نه تنها این اقدامات خود را کم نکرد، بلکه از هر فرصتی برای بحث با آمریکایی ها استفاده می کرد....

#شهید_علی_صیاد_شیرازی
📚 دلم برایت تنگ شده


@zendegishahid
@zendegishahid
بسم رب الشهدا والصديقين
گفتیم امروزکه نیمه شعبان به یاد امام زمان عج به دنبال عملیات تفحص برویم
امافایده نداشت خیلی جست و جو کردیم
پیش خود گفتم #یاامام زمان یعنی میشود بی نتیجه برنگردیم درهمین
حین چهاریا پنج#شاخه ی گل شقایق
رادیدیم که بابقیه ی گلها فرق داشتن
انها دسته ای روییده بودن گفتیم
حالاکه
دستمان خالی است
شقایق هارا میچینیم
وبرای #بچه ها میبریم
#شقایق هارا کندیم
دیدیم روی پیشانی یک#شهید روییده است
اون #شهیدکسی نبود جز #مهدی_منتظر_القائم_ره
تولدصاحب الزمان مبارک باشه


@zendegishahid
@zendegishahid
✴️💠 خاطرات شهدا 💠✴️

🍁🌻🍁🌻🍁🌻

 بغض کرده بود.از بس گفته بودند:بچه است، زخمی بشود آه و ناله میکند
و عملیات را لو میدهد شاید هم حق داشتند.نه اروند با کسی شوخی داشت،
نه عراقی ها.اگر عملیات لو میرفت....
فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش  را، موافقت کرد 
صبح فردا
توی گل و لای کنار اروند ، در ساحل فاو دراز کشیده بود.
جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.
یا کوسه برده بود یا خمپاره....

دهانش را هم پر گل کرده بود تا عملیات را  لو ندهد...

#بچه بود...بچه ای #بزرگـــــــــــــــــ....



به ما بپیوندید↙️↙️
@zendegishahid