داستان زندگی شهدا

#امان_از_دل_زینب
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
▫️عزیزم...
همیشه مرتب بودی و منظم
ولی چرا انقدر شلخته از جبهه
برگشتی ...!!!!
.
📩 #قسمتی از #وصیت_نامه #شهید فرزاد کریمی ( #سیمرغ) #شهادت : #اسفند ۱۳۶۳ #شرق #دجله :
همسرم من از تو راضی بودم و خداوند از تو راضی باشد و امیدوارم که زینب وار راه شهدا را ادامه بدهی و حجاب خودت را حفظ کن و در خط امام دوشادوش دیگر خواهران حرکت کن و صبر استقامت داشته باش و جز تقوا پیشه گان باشید همسرم 2 ماه روزه مرا سعی کنید بگیرید و همچنین نماز قضا مرا همسرم سعی کن بچه ام را طوری تربیت کن که راه پدرش را ادامه بدهد و اسلحه پدرش را بر زمین نگذارد.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#امان_از_دل_زینب
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید

#الّلهُـمَّ‌_عَجِّــلْ‌_لِوَلِیِّکَـــ‌_الْفَـــرَج 🏴

@zendegishahid
༻﷽༺

🏴 آه ... برادرم ... !!! 💔🍂

سَرو رفتم از ڪنارٺ، قد ڪمان برگشتہ‌ام
سبز رفتم مثل یڪ برگِ خزان برگشتہ‌ام

خاڪِ روے قبر تو حیثیٺ عرشِ خداسٺ
از زمینِ پسٺ ، سوے آسمان برگشتہ‌ام

مستندتر از منِ زینب نباشد مقتلے
روضہ‌هارا درڪ ڪردم روضہ‌خوان برگشتہ‌ام

رفتےو برپیڪرم رنگِ‌ڪبودے نقش بسٺ
بےنشان رفتم از اینجا با نشان برگشتہ‌ام

داغدارِ قارے قرآنم و بزم شراب
از ڪنارِ تشٺ وچوب خیزران برگشتہ‌‌ام

خواستم باشم امانٺ دار،آخر هم نشد
من بدون دخترِ شیرین زبان برگشتہ‌ام

#اربعین_حسینے_تسلیٺ_باد
#امان_از_دل_زینب_س

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
بسوزد آن‌همه مسجد بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر...😭

#امام_حسین (ع)
#استوری

#امان_از_دل_زینب (س)
#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
به سمت گودال از خیمه دویدم من
حاج محمود کریمی
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من...

#امان_از_دل_زینب
#غریب_حسین

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid
༻﷽༺

🏴 آه ... برادرم ... !!! 💔🍂

سَرو رفتم از ڪنارٺ، قد ڪمان برگشتہ‌ام
سبز رفتم مثل یڪ برگِ خزان برگشتہ‌ام

خاڪِ روے قبر تو حیثیٺ عرشِ خداسٺ
از زمینِ پسٺ ، سوے آسمان برگشتہ‌ام

مستندتر از منِ زینب نباشد مقتلے
روضہ‌هارا درڪ ڪردم روضہ‌خوان برگشتہ‌ام

رفتےو برپیڪرم رنگِ‌ڪبودے نقش بسٺ
بےنشان رفتم از اینجا با نشان برگشتہ‌ام

داغدارِ قارے قرآنم و بزم شراب
از ڪنارِ تشٺ وچوب خیزران برگشتہ‌‌ام

خواستم باشم امانٺ دار،آخر هم نشد
من بدون دخترِ شیرین زبان برگشتہ‌ام

#اربعین_حسینے_تسلیٺ_باد
#امان_از_دل_زینب_س

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
به سمت گودال از خیمه دویدم من
حاج محمود کریمی
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من...

#امان_از_دل_زینب
#غریب_حسین

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴

@zendegishahid
#یہ_خط_روضہ

‌بریز بر فـــــرقم ای کوفه،
هر آنـقدری بـــلا داری...

مبـادا از بـرای
دخـتــرم زیـنـب نـگـه داری..


#امان_‌از‌_دل_‌زینب_س


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
🎥|سیده سکینه خانم سی و دو سال رو ایوان خونه ش نشست و چشمم به در منتظر هوشنگش بود... !!!!
پسرش تو سن نوزده سالگی تو عملیات کربلای ۶ منطقه سومار (۲۳ دی ۶۵) شهید شد و دیگه نیومد تا آنشب که به خونه ش برگشت.(دی ماه ۱۳۹۷)...پدرش هم دو سال بعد شهادتش رفت پیش شهید...من رفتم تو اتاق پیش مادر... آروم با خودش حرف میزد میگفت:امشب چه شبیه دیگه...!!! تو این سی و دو سال فقط یک شب خوابش و دیده بودم...تابوت و برام باز کنین پسرم و ببینم...
.
🌱گفتم حاج خانم حالا که بچه ت برگشته چه آرزویی داری: گفت دلم میخواد امشب هوشنگ و بغل کنم همین جا تو اتاق باهم بخوابیم...همین یه جمله ش واسم مثل صدتا روضه بود... دو روز پیش شنیدم که حاج خانم به رحمت خدا رفت.شادی روح شهید هوشنگ مرتضوی و پدر و مادرش صلوات...
.
#امان_از_دل_زینب ....
#هوشنگ_مرتضوی
#سلامتی_امام_زمان_صلوات
همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
༻﷽༺

🏴 آه ... برادرم ... !!! 💔🍂

سَرو رفتم از ڪنارٺ، قد ڪمان برگشتہ‌ام
سبز رفتم مثل یڪ برگِ خزان برگشتہ‌ام

خاڪِ روے قبر تو حیثیٺ عرشِ خداسٺ
از زمینِ پسٺ ، سوے آسمان برگشتہ‌ام

مستندتر از منِ زینب نباشد مقتلے
روضہ‌هارا درڪ ڪردم روضہ‌خوان برگشتہ‌ام

رفتےو برپیڪرم رنگِ‌ڪبودے نقش بسٺ
بےنشان رفتم از اینجا با نشان برگشتہ‌ام

داغدارِ قارے قرآنم و بزم شراب
از ڪنارِ تشٺ وچوب خیزران برگشتہ‌‌ام

خواستم باشم امانٺ دار،آخر هم نشد
من بدون دخترِ شیرین زبان برگشتہ‌ام

#اربعین_حسینے_تسلیٺ_باد
#امان_از_دل_زینب_س

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
هیئتــ ٺمام شــد
همہ رفٺند وتوهنوز...

بالای تل نشستھ ای
و خوڹ گریہ میڪنے...


#امان_از_دل_زینب😭
#وای_حسین


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
نوحهٔ افغانی،،امان از دل زینب /
@ghamname2017
🎧 #بشنوید 🎧

نوحه افغانی
: #امان_از_دل_زینب

به یاد شهدای عزیز فاطیمون🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#امان_از_دل_زینب

هوا کم کم روشن می‌شد...
نه روشنِ روشن
بلکه از ظلمت بیرون می‌آمد...
صحنه‌ی تکان دهنده‌ای بود...
قبلاً در تصاویر استاد فرشچیان مربوط به عصر عاشورا چیزهائی دیده بودم...
ولی دیگر تصویر نبود ...
یکی بی سر
پیکری در جائی و سر در جای دیگر...
دستی جدا از پیکر ...
سینه‌ای بشکافته در جائی...
خدای من چه صحنه‌ی عجیبی...
گلها پرپر شده و روی زمین خدا پراکنده...
اینجا #فکه است، مقتل عاشقانِ بی سر، پیکرهای قطعه قطعه شده
آن سر علی است
پسر! این داوود است
مهدی را نگاه کن
ابراهیم دست‌اش از پیکرش جدا شده...
دشت فکه بود و عاشقان پرپر شده...
در جای جای این دشت, عزیزان چه خوش آرمیده بودند ...
امّا عده‌ای هنوز جان داشتند و زخمی...
و منتظر بروز صحنه‌های...
اجازه بدهید صحنه‌ های بوجود آمده را نگم...
شاید مادری, خواهری این قصه را, نه نه ببخشید این غصه را بخواند و...
امّا برایم اجازه دهید با ایما و اشاره مطلبی را بگویم...
رسیدن شمر بر پیکر...
و خواهر نظاره گر ...
ایوب زخمی بود و قادر به حرکت نبود مثل تعدادی از دوستان...
و ما هم که قرار بود برگردیم
بعثی‌ها هم کم کم داشتند می‌رسیدند...
مرا صدا کرد...
آهسته آهسته نزدیک پیکر زخمی ایوب شدم...
نای حرف زدن نداشت خون زیادی رفته بود و رنگ ایوب زرد شده بود...
رنگ عاشق زعفرانی خوشتر است
اولین جمله‌اش این بود...
داداش گِدیرسیز؟!
(داداش دارین میرین)
دلم آتیش گرفت
خودم هم قادر نبودم کسی را حمل کنم و در رمل ببرم عقب...
دید که ناراحت شدم برگشت فرمود فقط یه پنج دقیقه‌ای کنارم باش و قوت قلبم تا نماز صبح‌ام را بخونم
اینها که بیآن نمیذارن نماز آخرم را بخونم...
کنارش نشستم با دلی پر از خون و چشمی پر از اشک...
تیممی بر خاک کربلا
تکبیری که به عرش حق رسید
شروع به نماز عشق...
چند دقیقه‌ای بیش طول نکشید...
سلام آخر را که گفت برگشت به من گفت: داداش برو بعثی‌های بی حیا دارن میرسن...
توی دلم می‌گفتم‌: ای کاش شهید می‌شدی ایوب ...
فاصله چندانی نمانده بود که بعثی‌ها برسند، بچه‌های زخمی قابل حرکت، کم کم از صحنه دور می‌شدند چون فرمان عقب نشینی صادر شده بود...
دل کندن از ایوب سخت بود...
فرمود:
سنی آند وریررم حضرت زینبه دور گِت...
( تو را قسم به جان حضرت زینب پاشو برو )
بلند شدم گریه امانم را بریده بود...
دوستان کمکم کردند تا خود را به عقب بکشم...
تنها این را می‌گویم که من از ایوب دور می‌شدم و بعثی‌ها به ایوب نزدیک می‌شدند...
چی شد الله اعلم...
امان از دل زینب....
آگاه باشیم که وارث این شهدائیم...

بازمانده

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
هیئتــ ٺمام شــد
همہ رفٺند وتوهنوز...

بالاے تل نشستھ ای
و خوڹ گریہ میڪنے...


#امان_از_دل_زینب😭
#وای_حسین


@zendegishahid
#یہ_خط_روضہ

‌بریز بر فـــــرقم ای کوفه،
هر آنـقدری بـــلا داری...

مبـادا از بـرای
دخـتــرم زیـنـب نـگـه داری😭


#امان_‌از‌_دل_‌زینب😭

@zendegishahid
❁ ﷽ ❁

امشبـــ..
شبــ وصالستــ
روز فراق فرداست‏ــ

در پرده حجازے..
شور عراق فرداستــ

#امشب_بخیر_نیست😔
#امان_از_دل_زینب_س😭

@zendegishahid