▫️ کارل مارکس و اکولوژی
▫️ اکولوژی و نظریهی مارکسیستی17 ژانویه 2024
نوشتهی: میشل لوی
ترجمهی: کاووس بهزادی
🔸 این مسئله مناقشهناپذیر است که مارکس معضلات
زیستمحیطی دوران خود را به چالش کشید و ناقد تخریبهای ناشی از شیوهی تولید سرمایهدارانه بوده است. اما باید تصدیق کرد که موضوعات اکولوژیک در ساختمان نظری مارکس از جایگاه مرکزی برخوردار نبودند و آثار مارکس پیرامون رابطهی بین جوامع انسانی و طبیعت از صراحت کامل برخوردار نیستند و بنابران جا را برای تفسیرهای متفاوت باز میگذارند. بسیاری از اکولوژیستها از مارکس انتقاد میکنند و از مارکسیستها میخواهند که پارادایم قرمز را کنار بگذارند و پارادایم سبز را قبول کنند. استدلالهای اصلی آنها چیست؟
🔸 اکولوژیستها مارکس و انگلس را متهم به «تولیدباوری» میکنند. آیا این اتهام موجه است؟ نه، زیرا هیچ کسی همچون مارکس منطق تولید در سرمایهداری را برای خودِ تولید، انباشت سرمایه، ثروت و کالاها را بهعنوان هدف در خود آشکار نکرد. ایدهی سوسیالیسم ــ برخلاف تحریفات رقتبرانگیز بوروکراتیک از آن ــ در واقع تولید ارزشهای مصرفی، فراوردها برای برآورده کردن نیازهای ضروری انسانها است. بالاترین هدف پیشرفت فناوری بهزعم مارکس نه افزایش بیپایان فرآوردها («داشتن»)، بلکه کاهش ساعات کار و افزایش اوقات فراغت («بودن») است.
🔸 در چندین بخش از
سرمایه که در آنها به کشاورزی پرداخته شده، نشاندهندهی اقامهی معضلات واقعی اکولوژیک و نقد رادیکال فجایعی است که نتیجهی «تولیدگرای» سرمایهدارانه هستند: مارکس نوعی نظریه از «شکاف در سوختوساز» بین جوامع بشری و طبیعت را مطرح میکند که نتیجهی «تولیدگرای» سرمایهدارانه است… تمرکز مارکس بر کشاورزی و معضل تخریب خاک است، اما او این مسئله را با یک اصلی کلیتر پیوند میدهد: گسیختگی سوختوساز بین جوامع بشری و
زیست
محیط در تضاد با «قوانین طبیعی» زندگی.
🔸 پیوند مستقیمی که مارکس بین استثمار کارگران و استثمار زمین برقرار میکند، فرصت مناسبی برای تأمل پیرامون پیوند مبارزهی طبقاتی و مبارزهی
زیستمحیطی در مبارزهی مشترک علیه سلطه سرمایه است. در کنار فرسایش خاک، تخریب جنگلها نمونهی دیگری از فاجعهی
زیستمحیطی است که مارکس و انگلس مکرراً به آن اشاره میکنند... اما مارکس و انگلس چهگونه برنامهی سوسیالیستی را در ارتباط با
زیست
محیط طبیعی معین میکنند؟ چه تغییراتی باید در سیستم تولید انجام بگیرد تا با حفظ طبیعت سازگار شود؟
🔸 اگرچه اکولوژی در کارافزار نظری و سیاسی مارکس و انگلس از جایگاه محوری برخوردار نیست (زیرا بحران اکولوژیک در آن زمان هنوز یک مسئلهی حیاتی برخلاف امروز نبود)، اما صحیح است که اندیشهورزی اکولوژیکِ انتقادی متناسب با مرتبهی چالشهای کنونی بدون مدنظر گرفتن نقد مارکس از اقتصاد سیاسی و واکاوی شکاف در سوختوساز بین جوامع بشری و طبیعت غیرممکن است. یک اکولوژیست که مارکسیسم و نقد او از بتوارگی کالاها را نادیده میگیرد یا بیارزش ارزیابی میکند، محکوم به این است که فقط ترمیمگر «افراطهای» تولیدگرایی سرمایهدارانه باشد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید: https://wp.me/p9vUft-3SS#میشل_لوی #کاووس_بهزادی #محیط_زیست #اکوسوسیالیسم #مارکس