🔴 این زندگی نیست، پس میمیریم
⚪️ روز سهشنبه دوم مهرماه سال جاری اخباری مربوط به خودکشی زن جوانی به دلیل ضرب و شتم و اعمال تحقیر از سوی برادر خود از سوی سازمان ههنگاو منتشر شد. «مینا جوان» متاهل و مادر دو فرزند ۱۰ و ۱۴ ساله بود که در روستای کورانه ارومیه زندگی میکرد.
این زن جوان در حالی که در حیاط خانهی خود مشغول شستن لباسها بوده است، با ورود برادر خود به خانه و ضرب و شتم پیاپی از جانب او، پیرامون «رعایت نکردن حجاب» مواجه میشود. اتفاقی که فروپاشی روانی و استیصال به بار آمده از آن، منجر به خودکشی وی در خانهاش شد.
⚪️ صبح روز پنجشنبه ۱۱ مهرماه، کلانتری ۱۱۸ ستارخان تهران از سقوط مرگبار ۱ دختر ۱۵ ساله از طبقه چهارم خانه خبر داد. این دختر نوجوان ساعاتی پیش از خودکشی با پسر موردعلاقهی خود در حال قدم زدن در خیابان بوده است که با دیدن برادر ۱۹ سالهی خود و ترس از واکنشهای عصبی وی، خود را از پشتبام خانه به پایین پرتاب کرد.
⚪️ دیشموک شهری است در استان کهگیلویه و بویراحمد و از توابع شهرستان دهدشت، واقع در غربیترین نقطه استان، یعنی درست چسبیده به خوزستان. فقر فراگیر و فقدان صد در صدی تخصیص بودجهی آموزش، بهداشت و درمان، شهرسازی و خدمات اجتماعی، ساکنین این شهر را به مطرودان ازلی و بیحق شدهی کهکیلویه و بویر احمد بدل کرده است. وضعیت
زنان نیز تنها با یک راه همسو میشود: خودسوزی و مرگ.
در شش ماههی نخست سال جاری بیش از ۱۱ مورد خودسوزی
زنان جوان و محروم به ثبت رسیده است.
⚪️ به دختر آبی بازگردیم. به ۱۸ شهریور سال جاری و خبررسانی پیرامون خاکسپاری وی، آن هم تحت شدیترین سویههای امنیتی.
سحر خدایاری و خودسوزی وی مقابل دادسرای تهران، به مثابه اعمال نقطهای از توقفْ مقابل اجرای حکم و «دورنمای زندان» حاکمیت جمهوری اسلامی و «زندان خانهی پدری» بود. مادامی که مشت و
سرکوب در «چار دیواری» رسمیت یافته شده و اجرای قوانین تبعیضآمیز بر روی میز است، آتش بنزین نیز آنقدرها سوزان نیست.
حلقآویز شدن «مینا جوان»، مادر دو فرزند نوجوان در پی ضرب و شتم برادر خود، پرتاب نوجوان ۱۵ ساله از وحشت برادر ۱۹ سالهی خود و اخرین آمار از خودسوزی هرماههی
زنان دیشموکْ تنها مربوط به بخشی از خاموشی خونین
زنان طی ۲ هفتهی گذشته است.
جمعیت گستردهای از
زنان و دختران نوجوان به صورت هر روزه خود را «میکشند».
ابزارهای حذف فیزیکال آنان نیز در کنار ثبت هویتی چند خطی از آنان از سوی سازمانهای حقوق بشری و بخش حوادث روزنامههای جریان مسلط، رسانهای میشود.
زنان در آتش عصبیت نظام مردسالارانه، طناب
سرکوب و خشونتهای بیپایان خانگی و اجرایی شدن قوانین تبعیضآمیز و آپارتاید گستردهی جنسیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعیْ حذف میشوند.
این آمار، ایران را در رتبهی نخست خودکشی در خاورمیانه قرار داده است.
زنان ساکن در استانهای ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، آذربایجان شرقی و غربی، ترکمنهای گلستان و بوشهر، بیشترین تعداد مرگ خودسوزی را دارند.
زنانی که از قضا حقیقیترین آینهی تمامنمای خشونتورزی ساختاری حاکمیت در کالبد خود هستند. بنزینهای ریخته شده بر سر و کبریتی که بر بدن کشیده میشود، مرگ و عدم را به بیحمایتی مطلقِ مفاد تبعیضآمیز قانون اساسی و فرهنگ مورد حمایت «ناموس خوانی» و ناموس پرستی ترجیح میدهد.
دامنهی
سرکوب علیه
زنان مستاصل و محروم مانده از حقوق ابتدایی خود به حدی است که بسیاری از آنان، رنگی از تنظیم شکایت علیه خشونتهای خانگی و دادگاه خانواده را نیز در زندگی خود نمیبینند، دادگاهی که با حضور در آن با فاجعهی اجرایی قوانین تبعیضآمیز مواجه میشوند.
زنانی بیچهره، بیصدا و بیمطالبه که نه راهی به بازگشت در نهاد خانوادهی خود را دارند و نه گذران عمرِ زیر سایهی خشونت هر روزه را «زندگی» میدانند، بدل به آمار «بالاترین» های اعمال خودسوزی شدند. آماری که سوختن در میان شعلههای ارتجاع را به امری عادیسازی شده بدل کرده است. آنها میسوزند، پس هستند.
#سرکوب_زنان «متن از گروه نویسندگان
#سرخط »
@zan_j