زن و جامعه (زن کارگر)

#ستم_قومی_جنسیتی
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
۲۴ آذر ۱۳۹۹، #مکیه_نیسی زندانی زن عرب که در رابطه با حادثه شهریور اهواز در زندان سپیدار بود، به دلیل بی اعتنایی سیستم زندان به وضعیت سلامتش جان خود را از دست داد.

«مکیه نیسی، که پیش از بازداشت حتی کتک‌های کشنده از همسرش خورده بود را بازداشت کرده بودند تا بفهمند همسرش کجاست. این زن تاوان چه چیزی را پس می‌دهد؟!»
#سپیده_قلیان در کتابی با عنوان «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت می‌کشد» که در آن روایت هایی نوشتاری و تصویری از زندانیان زن عرب در زندان سپیدار اهواز را ثبت کرده است

«یکی از این زن‌ها مکیه نیسی بود که اسم پسرش «قصی» بود. آن‌ها چند بار کتکش زده بودند که چرا اسم پسر صدام را روی پسرت گذاشته‌ای. درحالی‌که مکیه می‌گفت این در عربی اسمی زیباست و گفتنش آوای قشنگی دارد و اصلا نمی‌دانست صدام پسری به این نام داشته است یا نه. به مکیه گیر داده بودند که چرا پسرش قصی فارسی را به‌سختی می‌فهمد، این از نظر آن‌ها جرم بود. درحالی‌که خانواده مکیه در منطقه‌ی فقیرنشین اهواز زندگی می‌کردند که مدرسه و آموزش درست‌وحسابی نداشت.
از :تاریخ طبقه کارگر
#ستم_قومی_جنسیتی_طبقانی
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j

مریوان
«اسرین افسر» به سه سال حبس محکوم شد

«اسرین افسر» شهروند اهل روستای «نی» از توابع مریوان در دادگاه تشریفاتی رژیم به سه سال حبس تعلیقی محکوم شد.

«اسرین افسر» با اتهام “تبلیغ علیه نظام” و همکاری با یکی از احزاب اپوزسیون (کومه‌له) روبرو بود که پس از حکم دادگاه رژیم وی محکوم به سه سال حبس تعلیقی شد.
خانم افسر در تاریخ ٢۴ خردادماه ١۴٠٢، بدون ارائه حکم قضایی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روز شنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۲، بعد از گذشت یک‌ماه بازداشت با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی موقتا از زندان آزاد شده بود.
لازم به ذکر است که «اسرین افسر» در مدت زمان بازداشت از دسترسی به وکیل انتخابی محروم بوده است.


#کردستان
#زن_زندگی_آزادی
#زنان_معترض
#ستم_قومی_جنسیتی_طبقاتی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی

@zan_j
چهره زنانه جنگ

یکی از روزهای سرد دی‌ ۱۴۰۰ محمد به من تلفن کرد. از سرِ اتفاق با هم آشنا شده بودیم و شناخت کمی از هم داشتیم. حالا زنگ زده بود برای خانواده‌ای که تازه به تهران رسیده بودند و سرپناهی نداشتند کمک بخواهد. به جای پیغام به آدم‌های پول‌داری که می‌شناسم کسی را در شبکۀ یاری معرفی کرده و گفته بودم اگر به نهادها متصل شود، احتمالاً کار راحت‌تر خواهد بود. یک هفته بعد از محمد خبر گرفتم. گفت خانواده هنوز پولی ندارند و دنبال خانه‌اند. محمد پیش‌تر از این یک ‌بار برای خانوادۀ دیگری پول جمع کرده بود و راه‌حل را در بخشش افراد می‌دید و من هنوز به نهادها اعتقاد داشتم. قرار شد متنی را که برای شبکۀ یاری فرستاده به من نیز بدهد که اگر کسی را می‌شناسم برایش بفرستم.

متنی که محمد فرستاد مختصر بود و تأثیرگذار. گرچه اصلاً تلاش نشده بود تأثیرگذار نوشته شود. اتفاقاً رسمی و ماشینی به نظر می‌رسید. شروع متن توضیحی بود دربارۀ خانوادۀ عایشه که از درۀ هزارۀ پنجشیر آمده بودند و در خانۀ یکی از اقوام زندگی می‌کردند. بعد اسم همۀ اعضای خانواده و تاریخ تولدشان آمده بود. محمد نوشته بود که پسر بزرگ‌تر در افغانستان مکانیکی داشته و خط پایین‌تر توضیح داده بود: «پدرشان پس از سقوط حکومت افغانستان به جبهۀ مقاومت پیوست. بعد از سقوط پنجشیر در همان‌جا کشته شد. احتمال می‌رود جنازه در گورهای دسته‌جمعی باشد». و بعد دربارۀ ناامنی و شرایط روحی بدِ خانواده نوشته و در آخر اضافه کرده بود: «تنها نیاز فعلی‌شان داشتن خانه است».

همزمان با برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، ولایاتی در افغانستان که نامشان را کمتر شنیده بودیم یکی‌یکی به دست طالب‌ها افتاد و بعد، در شامگاه پنج‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، هرات سقوط کرد و سه روز بعد اشرف غنی از کابل گریخت. دنیا داشت رو به ویرانی و عقب‌گرد می‌رفت و مدام از خود می‌پرسیدیم ما چه می‌توانیم بکنیم؟ در اول شهریورماه جلسه‌ای عمومی ویژۀ افغانستان در شبکۀ یاری کودکان تشکیل شد و ۱۳ روز بعد کمپین «ما کنار ما» با همراهی ۲۶ نهاد رسماً فعالیتش را آغاز کرد.
#زنان_مهاجر
#ستم_قومی_جنسیتی
#مقاومت_زنان_افغانستان
@zan_j

👇
http://zananemrooz.com/article/چهره-زنانه-جنگ/