#دیدگاهمبارزهی زنان و مبارزهی طبقاتی: طرحی در باب رابطهی ستم و استثمار🖍محمد حاجینیا، شهرزاد مجاب
در این مقاله با مروری کوتاه از روند
جنبش زنان در ایران به اهمیت
جنبش "زن، زندگی، آزادی" اشاره میکنیم و سپس به برخی از مهمترین مسائلی میپردازیم که خود
جنبش به آنها دامن زده است.
🔸نگاهی به
جنبش زنان ایران پس از انقلاب و اهمیت
جنبش ژینا و پرسشهایی که حول زنان، دولت و روابط
اجتماعی برانگیخته
زنان اولین و از جهاتی از مهمترین گروه از دستهی مشارکت کنندگان در انقلاب بودند که حکومت اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷ به سرکوب آنها پرداخت. برای دولتی که ایدئولوژی دینی و تفسیرهای «بدیعی» از اسلام شیعی را در تمامی دستگاه
های دولتش ادغام کرده بود، عقب راندن و سرکوب زنان، از عرصه
های اجتماعی، نه امری کناری، که استلزام ساختاری-سیاسیِ استقرار حکومتش و انسجام بخشیدن به پایه
های تودهای خود بود. فراموش نکنیم که مخالفت آیت الله خمینی با حضور و مشارکت زنان در عرصه
های گوناگون
اجتماعی، و دفاع از روابط و ارزش
های سنتی، مختص پس از انقلاب نبود. بلکه این ایدئولوژی، پیش از انقلاب نیز، در تمامی دقایقی که وی پایه
های تودهای خود را متشکل و آنها را به لحاظ سیاسی رهبری میکرد، نقش (سیاسی) اساسی ایفا میکرد.
در این رابطه لازم است اشاره کنیم که یکی از مهمترین محرکه
های جنبش
های بنیادگرای اسلامی چه در ایران و چه در سایر کشورهای خاورمیانه، به نحو سلبی تقابل و ضدیت با مداخلات کشورهای امپریالیستیِ (عموما) غربی بود. این رانهی سلبی، فضایی را میگشود که روابط
اجتماعی سنتی-اسلامی را به صورت ایجابی در جهت تثبیت و گسترش پایه
های مردمی خود، تبلیغ و تحکیم کنند. آیت الله خمینی به خوبی نسبت به این مسئله آگاه بود. اساسا به همین دلیل بود که او در اولین فرمانش در مورد حجاب در سخنرانی ۱۵ اسفند ۱۳۵۷، (همچنین در تقریبا تمامی مباحثش دربارهی روابط
اجتماعی اسلامی) موضوعِ حجاب را -به مثابه ضرورت یک حکومت اسلامی- در تقابل با تجملِ 'فرم غرب' و ‘فرم طاغوت' طرح کرد.[1]
با این حال، سرکوب زنانی که سالها در مبارزات سیاسی علیه سلطنت پهلوی مشارکتی فعال داشتند برای حکومتِ تازه تاسیس اسلامی کار سادهای نبود. در یک نگاه کلی، از نیمهی نخست قرن بیستم، جوامع اسلامی به نحوی از انحاء متاثر از استعمارگری، مدرنیسم، ملیگرایی و سوسیالیسم بودند و از درون و بیرون متحوّل شدند. زنان شهری طبقات بالا و متوسط که مدتها در حوزهی خصوصی خانواده محبوس بودند، خواستار مشارکت در حیات عمومی شدند. برخی زنان روستایی نیز به عرصهی مبارزات ضداستعماری و
جنبش
های اصلاحات ارضی جلب شده بودند. در نتیجه زنان به نیروی
اجتماعی جدیدی بدل شدند که برآورده شدن و به نتیجه رسیدن مطالباتشان برای حقوق خود مستلزم توزیع مجدد قدرت در حوزه
های خصوصی و عمومی بود. (مجاب، ۱۴۰۰)[2] و به طور مشخص در ایران، سالها مبارزات مردمی علیه حکومت شاهنشاهی و حضور فعال تشکلات، سازمانها و احزاب سیاسی که از نیمهی دوم قرن بیستم در بستر مبارزات رهایی بخش سایر ملل جهان- از خاورمیانه، آمریکای جنوبی و تا چین سوسیالیستی - جریان داشت، زنان را به صورت گسترده به عرصهی مبارزه کشاند. در ایران، این نیروی عظیمی که خودِ مبارزات انقلابی آزاد کرده بود، مصمم بود که «به عقب برنگردد». این نیرو حکومت اسلامی را، ولو به صورت مقطعی، وادار به عقب نشینی کرد.
This website
here).
#زن_زندگی_آزادی #نان_کار_آزادی#علیه_تبعیض_نابرابری#اداره_شورایی #اتحاد_جنبش_های_اجتماعی@zan_j