یاران به روز حادثه یارِ جهان شوند
چون یار شد جهان ، همگی مهربان شوند
لنگان روند در قدمم ، تا سبک روم
چون پا به سنگ برزنم ، آتشعنان شوند
در ترکتاز جاه بپوشند دیدگان
بگریزم ار ز حادثهای ، دیدهبان شوند
جوشند چون مگس به لبم گاهِ نوشخند
چون تلخیای رسد ، همه عنقا نشان شوند
در بند چَه گذاشته ، یوسف کنند خواب
چون شد خلاص ، بر اثر کاروان شوند
ای آسمان به تازه برانگیز فتنهای
تا دوستان به تهنیتِ دشمنان شوند
تابوتم ای جنازه کشان دیرتر برید
تا دشمنان ز همرهیاش کامران شوند
نی نی لباس کعبه به دوشم ده ای فلک
تا زایران بتکده لبیکخوان شوند
اینک رسید نعمت الوان ، صلا زنید
تا معدهها در آن همگی میهمان شوند
ای مطبخی مجال عبور مگس مده
تا آش مطلبان ز نعم کامران شوند
اینک رسید مسند جاهی که خاکیان
در سایهی دعا به در آسمان شوند
مردم حکیم صورت و فرعون سیرتند
عرفی تو گرگ شو ، اگر ایشان شبان شوند
عرفی شیرازی
@zakhme_bz