کلمات، دشمن یا دوست؟
وقتی وارد برنامه شد، ناراحت و درهم بود؛ اصلن نمیتوانست بخندد. او به خاطر فقرش بارها و بارها تحقیر شده بود. یک بار، وقتی دوستش با ماشین بچهها را سوار میکرد، او هم خاسته بود سوار شود، اما به او گفته بودند: "تو لایق سوار ماشین شدن نیستی." همین جملهها و رفتارها، آنقدر روی یک بچه سیزدهساله تأثیر گذاشته بود که دیگر خندیدن را یادش رفته بود.
اما وقتی به برنامه آمد و شروع به خاندن کرد، وقتی همه استعدادش را دیدند، فضا تغییر کرد. دیگر خبری از تحقیر و سرزنش نبود؛ فقط تعریف و تشویق بود که نصیبش میشد.
در یکی از لحظات، داور مسابقه به او گفت:
"تو نباید سرت را پایین بیندازی و خجالت بکشی. آنهایی باید خجالت بکشند که آن حرفها را به تو زدند. تو با برنده شدنت ثابت کردی که لیاقتت خیلی بالاتر از اینهاست. تو میتوانی خودت و خانوادهات را به جایگاه بالایی برسانی."
این کلمات جادو کردند. آرین کمکم توانست لبخند بزند، با زمین خداحافظی کند و به آسمان نگاه کند. امروز او سرش پایین نیست؛ او میخندد. با همین سن کم، درآمد کسب کرده و آیندهای روشن پیش رویش قرار دارد.
این داستان، قدرت کلمات را به ما یاد آوری میکند. کلمات میتوانند نابود کنند یا بسازند.
آرین با کلمات تحقیرآمیز نابود شده بود، اما آدمهایی که استعدادش را دیدند، با کلماتشان آنقدر به او اعتمادبهنفس دادند که دوباره از نو ساخته شد.
یادمان باشد هر کلمهای که میگوییم، یا زخمی میزند که شاید هرگز درمان نشود، یا قلبی را به زندگی بازمیگرداند.
پس بیایید انتخاب کنیم که سازنده باشیم، نه ویرانگر.
ندا احمدی :):
*آرین یکی از شرکت کنندههای برنامهی هندی super star singer 3
@yaddashtneda