همسایهی بالاییصدای آلارم گوشی را قطع کردم.
نبودنِ خیالی پریشان از رفتنِ به مدرسه، لذتِ نیایش صبحگاهی را چندبرابر کرده بود.
در تمام سالهای گذشته، حسرت خوابیدنِ صبح را داشتم.
اما امسال بعد از ۳۰سال، حسرتم رنگ باخته بود.
با سرمای زودهنگامِ پاییز، دوباره لابهلای پتو خزیدم.
چند دقیقهای نگذشت که، سروصدا و دویدنِ بچههای طبقهی بالا شروع شد.(آخه اولِ صبح؟!)
سعی کردم بیتوجه به صدا، فقط به خواب فکر کنم.
اما صدای هولآورِ افتادنِ چیزی مثل صندلی، از رویای استراحتِ بیدغدغه محرومم کرد.
خواببهسر شدم و چارهای جز بیدارماندن نداشتم.
احساسِ آدم شکستخوردهای را داشتم که بعد از سالها تلاش، به گنجِ ارزشمندی رسیده، اما اجازهی استفاده از آن را ندارد.دو سه ماهی هست به آپارتمانِ ما آمدهاند.
خانوادهای چهار نفره که، به اندازهی تمام دانشآموزانِ چهل نفرهی یک کلاس، جنبوجوش و تحرک دارند.
خیلی از مواقع، با تحمل و صبوری از کنارِ دویدن بچههایشان، در میدانِ مسابقهی اتاقها و پذیرایی، گذشتهام.
بههرحال، اکثر ساختمانهای مسکونی از عایقبندیِ اصولی و استاندارد بهرهمند نیستند.
اما بهنظرم والدین میتوانند با آگاه کردن بچهها از شرایط و قوانین آپارتماننشینی، زندگی را به کام همسایگانِ، تلخ نکنند.علیرغم تذکر محترمانه، هیچ تغییری در کنترل بچهها و سروصدای بیموقع، در آنها ندیدیم.
اما این سوال ذهنم را درگیر کرده.
چند دههی دیگر باید بگذرد تا، آدابِ همسایهداری، یکی از باورهای اصلیِ ما شود؟
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، همسایهی خود را آزار نمیدهد.#اندکیتفکر ✍مریم گل مکانی
@yaddashthayemaryamgoli