در همان زمان خبر رسید که بچه های مجاهدین به نجف نزد آقای خمینی رفته و از آقای خمینی درخواست حمایت کرده اند. از تهران هم آقای مطهری و آقای هاشمی به وسیله نامه از ایشان خواسته بودند که از مجاهدین حمایت کنند. در دیدار نمایندگان مجاهدین با آقای خمینی، آنها به ارائه تفسیر خود از قرآن در نزد ایشان پرداخته بودند و آقای خمینی هم تفسیر آنها از آیات قرآن را - که به عنوان مثال در سوره محمد(ص) اضل اعمالهم را به امپریالیسم تفسیر کرده بودند - مخالف تفاسیر سنتی دیده و به آنها سوءظن پیدا کرده بود و از آنها حمایت نکرد. وقتی خبر عدم حمایت آقای خمینی از مجاهدین به قزل قلعه رسید، اعضای مجاهدین به شدت ناراحت شدند و به اصطلاح ترش کردند. زمردیان و ابریشمچی به شدت عصبانی و ناراحت بودند. بحثی میان آنها و آقای هاشمی در این مورد انجام گرفت و آقای هاشمی از آنان دلجویی کرد. و این نکته بسیار جالبی است که کسانی که بعدها نسبت به مجاهدین و مارکسیستها کینه و خصومت پیدا کردند، در آن زمان تا چه اندازه شیفته مجاهدین بودند.