روشنفکران کمونیست آمریکایی بیشتر به اقتدار ستیزی، تهییج، و حس تعلق به یک گروه نخبه، تمرکز داشتند. آنها در مقایسه با اعضای اتحادیه های کارگری، انزوای اجتماعی چشمگیری داشتند و عموماً قبل از پیوستن به حزب، به هیچ سازمان اجتماعی دیگری تعلق نداشتند. رهبران کارگری که در تلاش برای پیشبرد منافع عینی اتحادیه ها بودند، انزوای حزب را مأیوس کننده می یافتند، حال آنکه روشنفکران تا حدی به همین دلیل به حزب پیوسته بودند که حزب تا این اندازه از نظام مستقر فاصله داشت.