View in Telegram
Forwarded from بزرگمهر (مریم کوشا)
‌‌ مُشتی غبار خواهی شد مشتی غبار در دست‌های خالیِ این روزگار خواهی شد بادی که از نهایت آفاق می‌وزد، مشتِ غبارِ کوچک را                            با خویش می‌برد. شب می‌رسد به‌چابُکی از راه و هرچه هست، در پردهٔ سیاهش از یاد می‌رود. اکنون چراغی کوچک روشن کن ــ شعری لطیف و ساده ــ نقبی بزن به این سوی تاریکی از شهرِ دوردستِ فراموشان. شاید شبی، زنی در پرتوِ چراغِ تو تصویرِ خویش را روشن‌تر از همیشه ببیند. «میمنت میرصادقی» ‌https://t.center/bozorgmehr_persianlt
Telegram Center
Telegram Center
Channel