View in Telegram
آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمین‌ها رفت و سبزه‌ها به صحراها خشکیدند و ماهیان به دریاها خشکیدند و خاک مردگانش را زان پس به خود نپذیرفت شب در تمام پنجره‌های پریده رنگ مانند یک تصور مشکوک پیوسته در تراکم و طغیان بود و راهها ادامهٔ خود را در تیرگی رها کردند دیگر کسی به عشق نیندیشید دیگر کسی به فتح نیندیشید و هیچکس دیگر به هیچ‌چیز نیندیشید در غارهای تنهائی بیهودگی به دنیا آمد خون بوی بنگ و افیون میداد زنهای باردار نوزادهای بی‌سر زائیدند و گاهواره‌ها از شرم به گورها پناه آوردند چه روزگار تلخ و سیاهی نان، نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده بود پیغمبران گرسنه و مفلوک از وعده‌گاههای الهی گریختند و بره‌های گمشدهٔ عیسی دیگر صدای هی‌هی چوپانی را در بهت دشتها نشنیدند فروغ فرخزاد، بخشی از شعر «آیه‌های زمینی»، تولدی دیگر، ۱۳۴۲ https://t.center/women_poetry
Telegram Center
Telegram Center
Channel