یکی اَز دوستان عزیزم داشت در رابطه با مسئلهای صحبت میکرد و بهش گفتم « لیاقتش رو داری. » بعد اَز این حرف کمی فکر کردم و متوجه شدم که چقدر کم این جمله رو در موقعیت مثبت اِستفاده کردم. همیشه وقتی اِستفاده کردم که طرف لیاقت چیزی رو نداشته. به آدمها یادآوری کنید لایق چیزی هستند که دارنش؛ خیلی مثبته این جمله.
به گمانم ما نسل خوشبختی هستیم. حداقل خوشبختتر از نسل امروز. البته اگر پیدا کردن دستاویزهای زیاد برای بخشیدن کموکاستهای تربیتی و رفتاری والدینمان معیار خوبی برای سنجش خوشبختی باشد. بالاتر رفتن سطح بهداشت، رفاه، در دسترس بودن آموزش و تکنولوژی نه تنها توقع ایجاد میکند بلکه احتمالا حقوق طرفین را هم بیشتر کند. در این موقعیت پیدا کردن عذری مثل «بلد نبودن، امکانات نبوده، فشار جامعه و فرهنگ اجازه نمیداده و…» در کنار مدل تربیتی «تو محور جهانی» خیلی خیلی سختتر خواهدبود. گلاویز شدن با روان آن هم وقتی برای آسیبهایی که دیدی توجیهی که پیدا نمیکنی هیچ، چندین مثال نقض و راه میانبر هم پیدا میکنی، راحت نیست. والدگری بیاشتباه غیرممکن و کار این نسل زار است. از صبح برای داشتن چند بهانهی معمولی به جز «آدمیزاد اشتباه میکنه دیگه» که شاید هیچ کارشناسی هم قبولش نداشته باشد احساس خوشبختی میکنم.
احتمالا نفریننکنترین آدمی که در زندگیام سراغ دارم خودم باشم؛ اما حالا وضعیت طوری شده که هر یک جملهای که از این جزوه میخوانم یک نفرین به ضمیمه چند ناسزا به استادی که اگر مدیر گروه پیدا کردنش را به وانت ضایعاتی سرِظهر کوچهها میسپرد احتمالا شخص مرغوبتری(!) را پیدا میکرد، نثار میکنم. حیف از این درس و مبحث که نفله شد. واقعا حیف.