🔴حالا گاهی هم «چگوارا» نباشیم!
چند سال پیش کانون شعر دانشگاه شریف یک مراسم بزرگداشتی برای مرحوم سایه گرفته بود. فکر میکنم البته آن زمان ایشان مرحوم نشده بود.
یک شاعر معروف که از شاگردان سایه بود صحبت میکرد. یکجا میخواست طعنهای به شاعری که مسولیت حکومتی دارد بزند، گفت:
«من گاهی برای یک اتفاق کوچک (مصداق این اتفاق کوچک را گفت ولی من الان یادم نیست)، یک ساعت مینشینم در خیابان و گریه میکنم، بعد چطور تو میتوانی شاعر باشی و کار سیاسی و مدیریتی کنی؟»
میخواست بگوید غرق در سیاست شدن برای شاعر قساوت قلب میآورد.
البته این درست است که شاعران حال غریب و روح خیلی لطیفی دارند! ولی همه ما از آنجا که انسانیم در حد خودمان باید این لطافت روح را حفظ کنیم.
انسان بودن گرایشهایی ذاتی به سمت همدلی و نوعدوستی در ما ایجاد میکند. این همدلی و نوعدوستیِ ذاتی اگر نبود، اختلافات سیاسی، مذهبی و قومی و قبیلهای چیزی از نسل انسان تا الان به جا نمیگذاشت.
پس همیشه هم لازم نیست ما این همدلی، دلسوزی و نوعدوستی را به دلایل سیاسی انکار کنیم.
انسانی در حال خدمت و کار، هلیکوپترش سقوط کرده و به حالت بسیار دلخراشی بدنش سوخته و از دنیا رفته.
چرا باید افرادی تلاش جانفرسا کنند برای اینکه نشان دهند خوشحال هستند تا لابد از این طریق یک اکت سیاسی مهم انجام داده باشند؟
راه و مسیر برای اکتهای سیاسی که زیاد است، چرا با انکار یک بخش مهم از انسانیت خود، که همان لطافت روح و نوع دوستی است میخواهند آن را پیش ببرند؟
این ایام فکر میکردم اینکه گاهی ما مسولین را میبینیم که به رغم اختلافات سیاسی در مراسم عروسی و عزای یکدیگر شرکت میکنند، بد نیست بلکه حتی خوب هم هست.
چون بین سیاست و انسانیت فاصله و gap زیادی است. نمیشود به راحتی از اختلافات سیاسی پلی زد به اختلافات انسانی.