حس میکنم با یه حجم زیاد از داده های خوب پر شدم برای همین دیگه هیچیم بنظرم خوب نیست، نقاشیم یه قدر کافی خوب نیست، عکاسیم بقدر کافی خوب نیست، ساز زدنم به قدر کافی خوب نیست، نوشتنم بقدر کافی خوب نیست، همیشه یکی هست بقل دستم، یه چنلی، یه پیجی، که بازش میکنم و میبینم که تو هرکدومشون از من بهتره که به کنار من در برابرش هیچ هم محسوب نمیشم.
در زبان انگلیسی میوز (muse) به عنوان یک فعل، به معنای در نظر گرفتن چیزی به شکل متفکرانه است. به عنوان یک اسم، به معنای شخصی - به ویژه یک زن - است که منبع الهام هنری است. اساطیر یونان باستان، میوزها نه الهه خواهر بودند که بر ادبیات، هنر و علوم ریاست داشتند. آیین موزها نیز معمولاً به آیین آپولون مرتبط بود و شاعران از میوزها برای سرودن شعر کمک میخواستند و در جستجوی الهام، مهارت و دانش بودند و پیشبینی میکردند که رابطه طولانیمدت هنرمند و میوز وجود داشته باشد. در اساطیر، میوزها نه الهه بودند که نماد هنرها و علوم بودند. امروز، یک میوز شخصی است که به عنوان الهام بخش یک هنرمند عمل می کند. اغلب فیلمسازان در مورد یک بازیگر خاص صحبت می کنند که یک میوز است - به این معنی که بازیگر از یک فیلم الهام گرفته است. نویسندگان، نقاشان، موسیقی دانان و هنرمندان دیگر میوزهایی دارند. میوز همچنین می تواند به تفکر عمیق اشاره کند. برای قرنها، بزرگترین آثار هنری از همسران، عاشقان و دوستان الهام گرفته شدهاند، که نه تنها ژست گرفتهاند، بلکه الهامبخش، آبروریزی، و برانگیختن روابط عذابآور بودهاند. از چهرههای رنسانس مانند همسر آندره آ دل سارتو، لوکرزیا، تا موزههای نمادین سوررئالیسم – همسر دالی، گالا و موزهای من ری، کیکی دو مونپارناس و لی میلر – تاریخ هنر مجموعهای از شخصیتهای برجسته است که هنرمندان سعی کردهاند ذات آنها را به تصویر بکشند. بیشتر
یه سری زمان ها هست توی زندگی که میرسی یه اینکه هیچ راه میانبری وجود نداره، باید زندگیو از همون مسیر سختی که ازش میترسیدی پیش ببری، اون مسیر تنها راه واقعیه.