https://praxispublication.com/traces-of-the-unconscious-in-language/
ردپایِ ناهشیار در زبان
اِم. زیهال بیلیک، ایِل جِرن هیکی اولوم و فاروک گِنچوز
مترجم: نازنین یاسمی
از اصول مهم در مطالعۀ روانکاوی، کارکردِ «گفتار» است. این اصل، در آغاز مبتنی بر فعالیتهای فروید بود که به مرور زمان، دچار انحطاط شد1. در ادامه، این مقاله بر ساختار زبان، کاربرد آن در روانکاوی و پیشینۀ نظری این معقوله خواهد پرداخت.
آغاز روانکاوی به ۱۸۹۰ بازمیگردد، هنگامیکه فروید برای کسب درآمد بیشتر، به پذیرش بیماران هیستریک روی آورد2. در آغاز، فروید روشهایی چون آبدرمانی و الکتروتراپی را برای درمان این اختلال بهکار گرفت که نتایج مطلوبی بهدست نیامد؛ او پس از شرکت در کلاسهای ژان شارکو3در فرانسه، به روش هیپنوتیزم روی آورد. بااینحال، هیپنوتیزم نیز بیثمر ماند؛ فروید متوجه این موضوع شده بود که بیماران پس از درمان با این روش، در آغاز به بیماریِ خود غلبه میکردند، اما پس از مدتی آن علائم دوباره آشکار میشدند. او برای درمان این بیماری، سرگردان مانده بود تا آنکه یکی از بیمارانِ یوزف بروئر4، آنا او5را به یاد آورد6. آنا او، خانمی جوان و تحصیل کرده، از خانوادهای ثروتمند بود؛ او در بخشهای مختلف اندامِ خود دچار نقص و فلج شده بود و پس از اینکه پدر او درگیر بیماری سختی شد، بهتدریج قدرت تکلم خود را نیز از دست داده بود. بروئر، هیپنوتیزم را برای تسکین علائم او بهکار برد؛ آنا درطول هیپنوتیزم، جملات بیمعنایی را بیان کرد که حاوی کلماتی از پنج زبان متفاوت بود، پس از آن، بروئر او را برای بیان کلمات، آزاد گذاشت و او را برای سخن گفتن تشویق کرد؛ آنا بعدها این روش را گفتاردرمانی7نامید، اما پایههای آن بر تداعیِ آزاد بنا شده بود. بیشک، دلیلی که او از آن را گفتاردرمانی نامید، رابطۀ آشکار میان زبان و ناهشیار بود. آنا هنگام هیپنوتیزم، چند رویداد مرتبط با علائمِ اولیۀ خود از جمله فشارهای هیجانی را بهیاد آورد و پس از بازگو کردن آن وقایع، علائم آنا ناپدید شد؛ بهطور مثال، او که به مدت یکسال آب نمینوشید و بهجای آن از نوشیدنیهای جایگزین استفاده میکرد، هنگام درمان، سگی را بهیاد آورد که درحال نوشیدن آب بود؛ او پس از بروز هیجانات متفاوت در این هنگام، نوشیدن آب را از سر گرفت8؛ این مثال از آنا، میزان اهمیت رابطۀ میان زبان و ناهشیار را آشکارتر میکند.
@towardinside