View in Telegram
شکاف جنسی در جامعه ایران همانند اغلب جوامع در حال گذار یک شکاف اجتماعی فعال است و باز هم به سان دیگر جوامع از این دست، با شکاف‌های دیگر فرهنگی و منزلتی و طبقاتی هم‌پوشانی پیدا می‌کند. به این ترتیب که برای نمونه‌ موقعیت زن متجدد طبقه متوسطی از بسیاری جهات از الگوی پوشش و شیوه زیست و نقش تولیدی در تقابل و تعارض با گروه‌هایی از جامعه قرار می‌گیرد که چنین موقعیتی را برای او بنا به دلایل متعدد از جنبه روانشناختی فردی تا اعتقادات جمعی برنمی‌تابند. اما این تضاد و تعارض همیشه هم لزوماً به تقابل منتهی نمی‌شود، بلکه برعکس در اغلب همین جوامع در حال گذار هم طرفین در می‌یابند که ناگزیر از پذیرش و رواداری نسبت به یکدیگر هستند. در ایران موقعیت زن متجدد پیش از استقرار حکومت جمهوری اسلامی موقعیتی به لحاظ کیفی بالا ولی به لحاظ کمی محدود بود. این کیفیت بالا در کنار کمیت محدود موجب می‌شد که این گروه مشخصاً نزد مخالفان سنت‌گرای حکومت پیشین که با استفاده از موقعیت فراهم آمده توسط مدرنیسم نیم‌بند حاکم مبدل به مفر اصلی مخالفت با وضع موجود شده بودند، منفور باشند. اما علاوه بر نفرت عقیدتی سنت‌گرایان که زنان متجدد در معرض آن بودند، این قشر به طور انضمامی هم به عنوان دنباله‌ای از فرهنگ ضدانقلابی قلمداد شده و مورد خشم و سپس حذف ظاهری سنت‌گرایان انقلابی قرار گرفتند. اما همین موقعیت متناقض سنت‌گرا و انقلابی (به مثابه عاملیتی در هرحال مدرن) بودن موجب می‌شد که طبقه حاکم جدید نتواند و حتی نخواهد که به راهکار سنتی پرده‌نشینی زنان تمسک جوید، بلکه برعکس کوشید تا الگویی متمایز از زن را برای طبقه متوسطی که مانند هر حکومت دیگری می‌بایست اساس اجرایی خود را بر جذب یا ایجاد و به‌کارگیری آن متکی کند، برسازد. مهم‌ترین جنبه این برسازی نیز برای حاکمان جدید، جنبه ظاهری آن یعنی ایجاد نوعی الگوی پوشش معیار بود که با رعایت آن دیگر مانع چندانی برای گسترش نقش‌آفرینی اجتماعی زنان نبود. اتخاذ این رویکرد البته در کوتاه مدت به سرکوب ظاهری الگوی زن متجدد منجر شد اما در عمل گستره اثربخشی آن را افزایشی چشم‌گیر داد. به این دلیل که نهایتا الگوی زیست اجتماعی مدرن را چه برای زنان و چه برای مردان، ارزش‌های مدرنیستی چون آزادی و برابری تعین می‌کنند نه دستورالعمل‌های حکومتی به ویژه اگر در مغایرت با این ارزش‌ها باشند. به این ترتیب در ایران پساانقلابی هم الگوی زن متجدد نه تنها به محاق نرفت، بلکه هم به لحاظ کیفی با گسترش نقش‌آفرینی زنان تقویت شد و هم حتی گستره کمی به مراتب بیشتری را هم پیدا کرد. چون بسیاری از بخش‌های جامعه هم که پیشتر با حکومت انقلابی در ضرورت برساختن الگوی جدید هم‌داستان بودند، در گذر زمان و پس از نقش‌آفرینی مدرن، به الگوی اصلی تعلق خاطر پیدا کردند. بنا به دلیل همین گستره تغییر، در سطح جامعه نه تنها هیچ تقابل قابل اعتنایی با زن متجدد صورت نمی‌گیرد، بلکه موقعیت آن کاملا هنجاری هم شده است. تقابل با زن متجدد یا توسط اوباش و اراذلی که به صورت فردی و مخفیانه و بیشتر بنا به دلایل روانشناختی مرتکب آزار جنسی می‌شوند صورت می‌گیرد، یا توسط ساختارهای اداری مامور به پاسداشت الگوی برساخته‌ای که دست‌کم جنبه تحمیلی آن کاملاً به لحاظ اجتماعی بی‌اعتبار شده است. در مقابل هر دو هم طبیعتاً گروهی که خود را به لحاظ موقعیت اجتماعی واجد حقانیت عینی می‌یابد، واکنش‌هایی نشان می‌دهد که شاید حتی در نزد بسیاری تند تلقی شود. اما بانی چنین واکنش‌های تندی هم آن‌هایی هستند که با نفی همه واقعیات تلاشی نافرجام، پرهزینه و بد‌تر از همه غیراخلاقی در نادیده‌انگاری یکی از بزر‌گ‌ترین اقشار جامعه امروز ایران، یعنی زنان متجدد دارند. @Tirdadbonakdar https://t.center/tirdadbonakdar/997
Telegram Center
Telegram Center
Channel