انتقام فراگیر

#شفیعی_کدکنی
Channel
Politics
Humor and Entertainment
News and Media
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel انتقام فراگیر
@tashakolefaragir1Promote
249
subscribers
8.26K
photos
7.08K
videos
7.17K
links
چه موضوع ای زیبا تر از آن است که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم پس بیاییم برخیزیم! مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کرده‌اند خیلی زود یاد می‌گیرند...
🚩 بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغ ها را
که در زلالش
سحربجوید
زبی کران ها
حضور ما را
به جست و جوی کرانه هایی
که راه برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدارو
محو دیدار
سبک تر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانه ای بر لبان بادیم
به تن همه شرم و شوق ماندن
به جان جویان

روان " پویان " بامدادیم

ندانم از دور و دوردستان
نسیم لرزان بال مرغی است
و یا پیام از ستاره ای دور
که می کشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبود ما را
دراین خموشی و پرده پوشی
به گوش آفاق می رساند
طنین شوق و سرود مارا
چه شعرهایی
که واژه های برهنه امشب
نوشته بر خاک و خون و خارا
چه زاد راهی به از رهایی
شبی چنان سرخوش و گوارا
دراین شب پای مانده در قیر
ستاره سنگین و پا به زنجیر
کرانه لرزان در ابر خونین
تودانی آری
تودانی آری
دلم از این تگنا گرفته ست
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغ ها را
که در زلالش
سحر بجوید
زبی کران ها
حضور ما را ...


#ما_اهل_عقب‌_نشینی_نیستیم

#زندانی_سیاسی_آزادی_باید_گردد✌🏽

        #جوخه_های_رزمی

تشکل فراگیر صدای آزادی و برابری از #گیلان
@tashakolefaragir1🔥
#زن_زيويش_أزأیي
#گیلان_گورستان_پاسدارن_رژیم_جمهوری_اسلامی
Tasnife Saze Khamoush
Hossein Alizade & Mohammadreza Shajariyan
بزن آن پرده، اگر چند تو را سيم از اين ساز گسسته
بزن اين زخمه،
بر آن سنگ ، بر آن چوب
بر آن عشق كه شايد، بردم راه به جايي...!
پرده ديگر مكن و زخمه به هنجار كهن زن
لانه ي جغد نگر كاسه ي آن بربط سغدي ز خموشي!
نغمه سر كن كه جهان تشنه ي آواز تو بينم
چشمم آنروز مبيناد، كه خاموش در اين ساز تو بينم
نغمه ي توست، بزن آنچه كه ما زنده بدانيم
اگر اين پرده بر افتد، من و تو نيز نمانيم
 اگر چند بمانیم و بگوييم همانيم...!

تصنیف #ساز_خاموش
شاعر: #شفیعی_کدکنی
آهنگساز: #حسین_علیزاده
خواننده: #محمدرضا_شجریان
تار: #حسین_علیزاده
کمانچه: #کیهان_کلهر
تنبک: #همایون_شجریان

#سرنگون_باد_رژیم_سرمایه_داری_جمهوری_اسلامی
#زندانی_سیاسی #کارگر_زندانی #معلم_زندانی #دانشجوی_زندانی
#انقلاب
@tashakolefaragir1
https://t.center/Azadtareen   گروه
دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح
خوابِ بلند و تیره‌ی دریا را
ـ آشفته و عبوس ـ
تعبیر می‌کند؟

من می‌شنیدم از لبِ برگ
ـ این زبانِ سبز ـ
در خوابِ نیم‌شب که سرودش را
در آبِ جویبار،
بدین‌گونه شسته بود:
ـ در سوگت ای درختِ تناور!
ای آیتِ خجسته‌ی در خویش زیستن!
مارا
حتی امانِ گریه ندادند.

من، اولین سپیده‌ی بیدارِ باغ را
ـ آمیخته به خونِ طراوت ـ
در خوابِ برگ‌های تو دیدم
من، اولین ترنم مرغانِ صبح را
ـ بیدارِ روشناییِ رویانِ رودبار ـ
در گل‌فشانیِ تو شنیدم.

دیدند بادها
کان شاخ و برگ‌های مقدس
ـ این سال و سالیان
که شبی مرگواره بود ـ
در سایه‌ی حصارِ تو پوسید
دیوار،
دیوارِ بی‌کرانیِ تنهاییِ تو ـ
یا
دیوارِ باستانیِ تردیدهای من
نگذاشت شاخه‌های تو دیگر
در خنده‌ی سپیده ببالند
حتی،
نگذاشت قمریانِ پریشان
(اینان که مرگِ یک گلِ نرگس را
یک ماه پیش‌تر
آن‌سان گریستند)
در سوگِ ساکتِ تو بنالند.

گیرم،
بیرون ازین حصار کسی نیست
گیرم در آن کرانه نگویند
کاین موجِ روشناییِ مشرق
ـ بر نخل‌های تشنه‌ی صحرا، یمن، عدن...
یا آب‌های ساحلی‌ِ نیل ـ
از بخششِ کدام سپیده‌ست
اما،
من از نگاهِ آینه
ـ هرچند تیره، تار ـ
شرمنده‌ام که: آه
در سوگت ای درخت تناور،
ای آیتِ خجسته‌ی در خویش زیستن،
بالیدن و شکفتن،
در خویش بارور شدن از خویش،
در خاکِ خویش ریشه دواندن
مارا
حتی امانِ گریه ندادند
.



#مرثیه‌_ی_درخت
#شفیعی_کدکنی


#سرنگون_باد_رژیم_سرمایه_داری_جمهوری_اسلامی
#زندانی_سیاسی #کارگر_زندانی #معلم_زندانی #دانشجوی_زندانی
#انقلاب
@tashakolefaragir1
Audio
#بگو_به_باران
شعر: #شفیعی_کدکنی
صدا: #روح_انگیز

بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغ ها را
که در زلالش
سحربجوید
زبی کران ها
حضور ما را
به جست و جوی کرانه هایی
که راه برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدارو
محو دیدار
سبک تر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانه ای بر لبان بادیم
به تن همه شرم و شوق ماندن
به جان جویان

روان " پویان " بامدادیم

ندانم از دور و دوردستان
نسیم لرزان بال مرغی است
و یا پیام از ستاره ای دور
که می کشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبود ما را
دراین خموشی و پرده پوشی
به گوش آفاق می رساند
طنین شوق و سرود مارا
چه شعرهایی
که واژه های برهنه امشب
نوشته بر خاک و خون و خارا
چه زاد راهی به از رهایی
شبی چنان سرخوش و گوارا
دراین شب پای مانده در قیر
ستاره سنگین و پا به زنجیر
کرانه لرزان در ابر خونین
تودانی آری
تودانی آری
دلم از این تگنا گرفته ست
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغ ها را
که در زلالش
سحر بجوید
زبی کران ها
حضور ما را ...


#سرنگون_باد_رژیم_سرمایه_داری_جمهوری_اسلامی
#زندانی_سیاسی #کارگر_زندانی #معلم_زندانی #دانشجوی_زندانی
#انقلاب
@tashakolefaragir1
 
آه ای شقایقان بهاران من!
یاران من!
از خاک و خاره خون شما را
حتی
طوفان نوح نیز نیارد سترد،
زانک
هر لحظه گسترانگی‌اش
بیش می‌شود؛
آن گونه‌ای که باران

هر چند تندتر
رخسار ارغوان
شاداب و
سرخ‌گونه‌تر از پیش می‌شود.

#شفیعی_کدکنی


#زندانی_سیاسی #کارگر_زندانی #معلم_زندانی #دانشجوی_زندانی
#انقلاب
@tashakolefaragir1