بالای دست شب دستی کشیده شد
زان اقتدار ظلم قامت خمیده شد
چون برق آفتاب بر بام دیده شد
از جویبار خون، از خون سرخگون
در هر فراز و تاب، صد بذر آفتاب
اکنون جوانه داد، گل بیکرانه داد
تا قهر بیشکست با پینههای دست
تا صلح جاودان با ریشههای جان
ما رزم میکنیم، ما رزم میکنیم
بینغمه بیسرود، سرگشته همچو دود
در مرگ هست و بود، از راه خشکرود
موجی چونان دوید، کز خار گل دمید
بالای دست شب دستی کشیده شد
زان اقتدار ظلم قامت خمیده شد
چون برق آفتاب بر بام دیده شد
تا قهر بیشکست با پینههای دست
تا صلح جاودان با ریشههای جان
ما رزم میکنیم، ما رزم میکنیم
بالای دست شب دستی کشیده شد
زان اقتدار ظلم قامت خمیده شد
چون برق آفتاب بر بام دیده شد
ای غرق ترس و تب، هو هوی دیو شب
پیراهن تنت، سوراخ و پاره شد
از رزم آدمی، بیحد ستاره شد
ما رزم میکنیم
تا قهر بیشکست با پینههای دست
تا صلح جاودان با ریشههای جان
ما رزم میکنیم
چون برق آفتاب بر بام دیده شد
زان اقتدار ظلم قامت خمیده شد
#بچههای_اعماق#سرود #آفتابکاران_شهر@tashakolefaragir1 کانال
@Azadtareen گروه
@tashakolefaragir گروه