با اینهمه انسان امروز که چشم به آینده دارد وقتی به گذشته می نگرد حق دارد با خود بیندیشد که از آنهمه رنج از آنهمه حوادث، و از آنهمه تجربه امروز چه بهره یی می توان برد و آیا از تاریخ چیزی می توان آموخت؟
لطيفه معروف #هگل که می گوید تمام آنچه از #تاریخ می توان آموخت این است که از تاریخ هیچ نمی توان آموخت، 👈یک جوابش این است که تنها کسی می تواند از تاریخ چیز بیاموزد که تاریخ بیاموزد.
با اینهمه انسان امروز که چشم به آینده دارد وقتی به گذشته می نگرد حق دارد با خود بیندیشد که از آنهمه رنج از آنهمه حوادث، و از آنهمه تجربه امروز چه بهره یی می توان برد و آیا از #تاریخ چیزی می توان آموخت؟
لطيفه معروف #هگل که می گوید تمام آنچه از #تاریخ می توان آموخت این است که از تاریخ هیچ نمی توان آموخت، 👈یک جوابش این است که تنها کسی می تواند از تاریخ چیز بیاموزد که تاریخ بیاموزد.
با اینهمه انسان امروز که چشم به آینده دارد وقتی به گذشته می نگرد حق دارد با خود بیندیشد که از آنهمه رنج از آنهمه حوادث، و از آنهمه تجربه امروز چه بهره یی می توان برد و آیا از تاریخ چیزی می توان آموخت؟
لطيفه معروف #هگل که می گوید تمام آنچه از #تاریخ می توان آموخت این است که از تاریخ هیچ نمی توان آموخت، 👈یک جوابش این است که تنها کسی می تواند از تاریخ چیز بیاموزد که تاریخ بیاموزد.
از دیدگاه سیاسی، ایران زادگاه نخستین امپراتوری راستین و حکومتی کامل است که از عناصر ناھمگن فراھم میآید. دراینجا فرھنگی یگانه مردمان بسیاری را در برمی گیرد ولی این مردمان فردیت خود را در پرتو حاکمیت یگانه نگاه می دارند. این امپراتوری نه ھمچون امپراتوری #چین پدرشاھی و نه ھمچون امپراطوری #ھند ایستا و بی جنبش و نه ھمچون امپراتوری #مغول زودگذر و نه ھمچون امپراتوری #عثمانی بنیادش بر ستمگری است. برعکس در ایران ملت ھای گوناگون در عین آنکه استقلال خود را نگه می دارند به کانون یگانگی بخشی وابسته اند که می تواند آنان را خشنود سازد.
قوانین عامی که در دولت ایران وضع میگردید در عین آنکه برای ھمگان الزام آور بود به ویژگیھای قومی گزندی نمیرساند بلکه حتی از آنھا پشتیبانی و نگاھبانی می کرد، به نحوی که ھر یک از اقوام پدیدآورنده آن امپراتوری نظام سیاسی خاص خود را داشت. با امپراتوری ایران نخستین گام را به پھنه تاریخ پیوسته می گذاریم. ایرانیان نخستین قوم تاریخی ھستند. امپراتوری ایران ھمچون امپراتوری گذشته آلمان و مملکت پھناور زیر فرمان ناپلئون، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود، زیرا از کشورھای گوناگونی فراھم میآمد که ھر چند به شاھنشاھی ایران وابستگی داشتند لیکن فردیت و عادت و قوانین خود را حفظ می کردند. نظام ایران در مرکز قوانینی چون نور می تاباند و ھر ایالت بسته به فرھنگ و آیین خود از نور بھره می گرفت.
امپراتوری ایران روزگاری دراز و درخشان را پشت سرگذارده است و شیوه پیوستگی بخش ھای آن چنان است که با مفھوم راستین دولت کشور بیشتر از امپراتوریھای دیگر مطابقت دارد.