تنیده ز دل بافته ز جان

Channel
Logo of the Telegram channel تنیده ز دل بافته ز جان
@tanideh_az_delPromote
1.28K
subscribers
سلام و احترام
با آرزوی سلامتی برای دوستان گرامی‌ام

یکی از خانم‌های فرهیخته و دبیر کانال در Pv بنده فرمودند که به دلیل فوت همسر طی سانحهٔ رانندگی (خود ایشان نیز در همین تصادف از کارافتاده شده‌اند) برای تأمین مایحتاج خود و دو فرزندشان و همچنین برای پرداخت کرایهٔ منزل و امکانات تحصیلی دو فرزندشان به یاری و حمایت دوستان نیازمندند.

بنده به دلیل آشنایی با همسر مرحومشان از پیش تماما فرمایشات ایشان را تایید می‌کنم.
اگر برایتان مقدور است، لطفاً دریغ نفرمایید.

ضمناً ایشان به دلیل سرشناس بودن همسرشان در بین جامعهٔ دبیران نخواستند که مستقیماً شماره کارتشان را قرار بدهم، اما ان‌شاءالله پس از جمع‌آوری، فیش انتقال و سند تایید واریز به حساب ایشان را در همین کانال قرار خواهم داد.

شماره کارت بنده جهت واریز:
6037_7016_1952_1427
ما را نه زری است نی نثار سیمی
جز تحفهٔ عجز بندگی تقدیمی

چون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم
از دوست پیامیّ و ز ما تسلیمی
بیدل دهلوی

بیدل دهلوی، عبدالقادربن عبدالخالق. رباعیّات (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۸۶ کتابخانهٔ خدابخش هند، شکسته نستعلیق بیدل دهلوی (شاعر)، کتابت ۱۹ محرّم ۱۱۱۵ ه‌ق، ۱۶۱گ، گ۱۵۹ر.
@Tanideh_az_del
دل‌ها همه از گردش گردون بگرفت
جان‌ها همه غم درون و بیرون بگرفت

هریک به نشاط بگذراندند دمی
چون نوبت ما بود جهان خون بگرفت

شروانی، جمال خلیل. نزهة‌المجالس، تصحیح و تحقیق محمّدامین ریاحی، تهران: انتشارات زوّار، ۱۳۶۶، ص۶۰۸.
@Tanideh_az_del
Forwarded from خوشه‌گاه
افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم
وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده دمی به کامْ نابوده شدیم

(#عطار. جُنگِ رباعی: بازیابی و تصحيحِ رباعیاتِ کهنِ پارسی. پژوهش و ویرایشِ #سید_علی_میرافضلی. تهران: سخن. ١٣٩۴. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣٣٨.)

#شعرخوانی

خوشه‌گاه
گویند که هر هزار سال از عالم
آید به وجود اهل وفایی محرم

آمد زین‌ پیش و ما نزاده ز عدم
آید پس از این و ما فرو رفته به غم
خاقانی شروانی

خاقانی شروانی، افضل‌الدّین بدیل‌بن علی. دیوان (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۶۰۴۰ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق حسن‌بن غازی، کتابت روز جمعه ۲۶ جمادی‌الاوّل ۱۰۲۳ ه‌ق، ۲۹۷گ.
@Tanideh_az_del
ای بس که شکست و باز بستم توبه
فریاد همی‌کند ز دستم توبه

دیروز به توبه‌ای شکستم ساغر
امروز به ساغری شکستم توبه
سلمان ساوجی

سلمان ساوجی، جمال‌الدّین سلمان‌بن خواجه‌علاءالدّین محمّد. دیوان (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۱۱۸۴۲ کتابخانهٔ مرعشی، نستعلیق، بی کا، کتابت ۵ ربیع‌الاوّل ۸۰۴ ه‌ق، ۲۸۳گ، گ۲۷۸ر.
@Tanideh_az_del
شیخ شرف‌الدّین درّه گزینی از مولانا عضدالدّین پرسید که: «خدای تعالی شیخان را در قرآن کجا یاد کرده است؟» گفت: «پهلوی علما؛ آن‌جا که می‌فرماید: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ.»
عبید زاکانی

عبید زاکانی، عبیداللّٰه. رسالهٔ دلگشا به انضمام رساله‌های تعریفات، صدپند و نوادرالامثال، تصحیح علی‌اصغر حلبی، چاپ چهارم، تهران: اساطیر، ۱۳۹۹، ص۹۵.
@Tanideh_az_del
امروز رسیده فکر فردا کرده
فردا شده لب به حیف دی وا کرده

ای بی‌خردان چه برگ و ساز است این‌جا
جز خجلت کرده و غم ناکرده
بیدل دهلوی

بیدل دهلوی، عبدالقادربن عبدالخالق. رباعیّات (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۸۶ کتابخانهٔ خدابخش هند، شکسته نستعلیق بیدل دهلوی (شاعر)، کتابت ۱۹ محرّم ۱۱۱۵ ه‌ق، ۱۶۱گ، گ۱۴۸ ر.
@Tanideh_az_del
بیدل طلب هم‌نفسی پیدا کن
گر عشق نباشد هوسی پیدا کن

تنهایی آب می‌کند زهرهٔ سنگ
ای بی‌کس جاوید کسی پیدا کن
بیدل دهلوی

بیدل دهلوی، عبدالقادربن عبدالخالق. رباعیّات (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۸۶ کتابخانهٔ خدابخش هند، شکسته نستعلیق بیدل دهلوی (شاعر)، کتابت ۱۹ محرّم ۱۱۱۵ ه‌ق، ۱۶۱گ، گ۱۴۱ ر.
@Tanideh_az_del
زآن خوب‌تری که کس خیال تو کند
یا هم‌چو منی فکر وصال تو کند

شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد چو تماشای جمال تو کند
فصیحی هروی

فصیحی هروی، فصیح‌الدّین‌بن ابوالمکارم‌‌بن میرجان انصاری هروی. دیوان (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۰۷ کتابخانهٔ خدابخش، نستعلیق وحیدالدّین‌بن احمد، کتابت ۱۲۷۶ ه‌ق، گ۳۰ر.
@Tanideh_az_del
کس مشکل اسرار ازل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد

چون بنگری از مبتدی و از ا[و]ستاد
عجز است به دست هرکه از مادر زاد
خیّام نیشابوری

خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۲۴۴۳ کتابخانهٔ خدابخش، نستعلیق بدون رقم، سدهٔ ۱۲ ه‌ق، گ۷۲ر.
@Tanideh_az_del
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جمال و جاهش نفزود
وز هیچ‌کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
خیّام

خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۲۱۵۷ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق محمّدقوام کاتب شیرازی، کتابت ۹۵۸ ه‌ق، گ۱۶پ.
@Tanideh_az_del
ای آن‌که نتیجهٔ چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی

می خور که هزاربار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی، رفتی
خیّام

خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۸۹۲ کتابخانهٔ نورعثمانیّه، نستعلیق عبدالرّحیم‌بن محمّدبن سراج‌الدّین، کتابت ۸۶۵ ه‌ق،گ ۲۲ر.
@Tanideh_az_del
وقت سحر است خیز ای مایهٔ ناز
نرمک‌نرمک باده خور و رود نواز

کآن‌ها که به جایند نپایند دراز
وآن‌ها که شدند کس نمی‌آید باز
خیّام

خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۳۸۹۲ کتابخانهٔ نورعثمانیّه، نستعلیق عبدالرّحیم‌بن محمّدبن سراج‌الدّین، کتابت ۸۶۵ ه‌ق،گ ۴۰ر.
@Tanideh_az_del
آن‌ها که کهن‌ترند و آن‌ها که نوند
هریک به هوای خویش لختی بدوند

این سفله‌جهان به کس نماند جاوید
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند
خیّام

شروانی، جمال خلیل. نزهة‌المجالس، تصحیح و تحقیق محمّدامین ریاحی، تهران: انتشارات زوّار، ۱۳۶۶، ص۶۰۲.
@Tanideh_az_del

نگاره: مجلس درس حکیم عمر خیّام، اثر استاد حسین بهزاد.
ای دل! غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نه‌ای، غمان بیهوده مخور

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش و غم بوده و نابوده مخور
امامی هروی

میرافضلی، سیّدعلی. جنگ رباعی: بازیابی و تصحیح رباعیّات کهن پارسی، تهران: سخن، ۱۳۹۴، ص۴۷۵.
@Tanideh_az_del
ماییم و وجودی ز عدم ناخوش‌تر
عیشی چو زمانه دم‌به‌دم ناخوش‌تر

وین طرفه که شد در طلب چیزی خوش
مرگ من و زندگی ز هم ناخوش‌تر
کمال‌الدّین اسماعیل اصفهانی

کمال‌الدّین اسماعیل، اسماعیل‌بن محمّد، دیوان (غزلیّات و رباعیّات)، تصحیح و تحقیق محمّدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن، ۱۳۹۹، ص۲۴۵.
@Tanideh_az_del
Forwarded from چهار خطی
تیر خوردن معزی و چاره جُستن او از سماع

یکی از مسایلی که در زندگی امیر معزی نیشابوری مشهور است، زخمی شدن او به تیر سلطان سنجر است. درست است که معزی در عهد ملکشاه برآمد و عزت یافت، ولی وی به دربار سلطان سنجر اختصاص داشت و سلطان نیز به او احترام ویژه می‌گذاشت. اما سرنوشت شاعر این بود که هدف تیر ممدوح خود شود. به نوشتۀ عوفی، «گویند سبب وفات او آن بود که که روزی سلطان سعید سنجر در خرگاه تیر می‌انداخت و او بیرونِ خرگاه ایستاده بود. ناگاه تیری از کمان شاه جدا شد. بی قصد، تیرْ نشانه از جگر آن دلبند فضلا ساخت و هم در حال بر زمین افتاد و جان به آسمان رفت» (لباب الالباب، ۳۰۱). این سخن عوفی که معزی از تیر سلطان در دم جان باخته است، درست نیست. چرا که در اشعار او بارها به این واقعه اشاره شده است. خود او در رباعیی گفته است: از تیر تو میر شاعران کشته نشد (جُنگ رباعی، ۱۲۷). نیز (همانجا، ۱۲۸):
ای شاه! تو را ز دولت پاینده
شکر است که بنده را بدیدی زنده
بر دست چو تو پادشهی فرخنده
گر کشته شدی دریغ بودی بنده!

معزی در اشعار زیادی، در حد ملال، این مسئله را به روی شاه آورده است (همانجا، ۸۷):
دل خستۀ تیر شاه سنجر دارم
وز جور زمانه دست بر سر دارم
تو آهن با گناه در بر داری
من آهن بی گناه در بر دارم
از رباعی بالا و چند رباعی دیگر، معلوم می‌شود که پیکانِ فلزی تیر در پهلوی یا سینۀ او باقی مانده بوده است. در رباعی دیگری می‌گوید: پیکان تو در سینۀ من گشت نهان (همانجا، ۱۲۰). در رباعیی دیگر، اظهار امیدواری کرده که: پیکان تو از برم برآید روزی (همانجا، ۱۲۶). این احتمال وجود دارد که همین واقعه به‌تدریج شاعر را از پای درافکنده باشد. چرا که سنایی غزنوی در مرثیۀ معزی عامل مرگ شاعر را همین تیر خوردنِ او دانسته است (دیوان سنایی، ۱۰۵۷):
چون تیر فلک بود قرینش به ره‌آورد
پیکان ملک بُرد و به تیر فلکی داد
بنده حدس می‌زنم که مرگ معزی بین سال ۵۲۶ ق (واقعۀ مرگ قراجۀ ساقی) و سال ۵۲۹ ق (زمان وفات سنایی) اتفاق افتاده باشد.

احتمالاً بعد از واقعۀ تیر خوردن معزی، طبیبان او را از نوشیدن شراب منع کرده باشند. چرا که در رباعیات خود به آن اشاره کرده است (جُنگ رباعی، ۸۸-۸۹):
تیر تو شها بهار من کرد چو دی
وز زردی و لاغری تنم کرد چو نی
هرچند که بینم ای شه فرّخ‌پی
غم خوردنِ من هست ز ناخوردنِ می!
‏..
تا چرخ به پیکان قضا خَست مرا
کس ساغر می ندید بر دست مرا
زو با گله‌ام که جای آن هست مرا
کز خوردنِ می دست فروبست مرا

یکی از مضامین پُر تکرار در رباعیات معزی این است که حال که نمی‌تواند شراب بنوشد، باید جانش را به سماع و شنیدن موسیقی پرورش دهد که نوعی مستی از راه گوش است. این چند رباعی او به این موضوع اشاره دارد (همانجا):
زین حادثۀ عجب که ما را افتاد
می‌نتوانیم باده بر دست نهاد
یک ره که دل از باده نمی‌گردد شاد
جان را به سماع پرورش باید داد
‏..
امروز مرا کسی نمی‌گوید نوش
کس را نزنم به سوی میخانه خروش
چون نسپارم همی به باده دل و هوش
باری به سماع رود بسپارم گوش
‏..
ناخورده شراب ای بت تلخْ جواب
گشتم ز سماع مطربان مست و خراب
در عشق تو مستی بود ای مست صواب
خواهی ز سماع باش، خواهی ز شراب
‏..
خواهی که سماع و باده باشد به جهان
دل شاد شود بدین و جان تازه بدان
هر چند بدین شاد نمی‌دارم دل
آن بِهْ که بدان تازه همی‌دارم جان
‏..
خیزم بروم راه قلندر گیرم
می‌خواران را به مهر در بر گیرم
گر نتوانم که جام ساغر گیرم
باری ز سماع بهره‌ای برگیرم

‏..
"چهار خطی"
https://t.center/Xatt4
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز به جام باده کن عزم درست

این سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
خیّام

خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۱۵۳۶ کتابخانهٔ مرادملّا، نستعلیق، بدون رقم، سدهٔ ۱۰ ه‌ق، گ۲۷پ.
@Tanideh_az_del
Telegram Center
Telegram Center
Channel