۸ آبان ۵۷
آزادی آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی از زندان
آیت الله منتظری:
... یک روز گفتند تیمسار مقدم شما را خواسته است، مرا سوار ماشین کردند و آوردند در مرکز ساواک - سلطنت آباد سابق - ساختمان خیلی بزرگی بود، مرا نشاند و خیلی احترام کرد و گفت: "من پنج سال است که در ساواک نبوده ام رفته بودم رکن دوم ارتش (سازمان اطلاعات و اطلاعات ارتش) و الان دو باره از من خواسته اند که برگردم ساواک، من خبر نداشتم که شما زندان هستید، بعد که فهمیدم شما در زندان هستید رفتم خدمت اعلیحضرت و گفتم فلانی و آیت الله طالقانی دو شخصیت بزرگوار هستند و صحیح نیست در زندان باشند، من اگر بودم نمی گذاشتم شما زندان باشید، وجود شما برای کشور لازم است و..."،
خلاصه بعد از این مقدمه چینی ها گفت که شما و آقای طالقانی را قرار است آزاد کنیم.
البته توجه دارید این در آن شرایط بود که علائم پیروزی انقلاب آشکار شده بود و شاه دست به عقب نشینی های پی در پی میزد و امثال مقدم هم از آینده خود بیمناک بودند که این حرفها رامی زدند، من همان روز یک چیزهایی را به عنوان نصیحت به او گفتم، اشاره به جریان هفده شهریور کردم و گفتم:
"این نوع برخوردها عکس العمل دارد و به ضرر شماست و از این کارها نتیجه نمی گیرید، این همه افراد را سالهای سال در زندان نگه داشتید چه نتیجه ای گرفتید!
" گفت: "متاسفانه این اشکالات هست من هم با نظرات شما موافقم، ولی در این مسائل من تصمیم گیرنده نیستم "؛
بعد مساله آقای لاهوتی را مطرح کردم که ما چند نفر روحانی با هم بودیم، همه افراد رفته اند و الان آقای لاهوتی تنها میماند،
گفت: "مگر آقای لاهوتی هم زندان است ؟" به شکلی که گو یا مسائل را نمی داند ! گفتم: "بله ما دونفر با هم هستیم "، دستور داد پرونده لاهوتی را بیاورید، و او را هم آزاد کردند؛
و بالاخره مرا خیلی محترمانه سوار ماشین کردند و آوردند قم تحویل دادند و رفتند؛ آیت الله طالقانی راهم از زندان قصر آزاد کردند
#خاطرات جلد اول صفحه ۳۹۸
کانال فقیه دور اندیش
👇👇👇👇👇👇
https://t.center/va3moharam