🔸طالقانی و تفسیر رهاییبخش از قرآن
✍🏻علیاکبر احمدی افرمجانی
✅موضوع بحث من این است که نوع تفسیر طالقانی چیست و اگر بخواهیم سنخشناسی کنیم و نوع تفسیر ایشان را از سنخ و نوع تفسیر دیگران متمایز کنیم، در خصوص این تمایز چه میتوانیم بگوییم. طالقانی چه نوع تفسیری از قرآن عرضه کرد؟ این مسئله از این نظر بسیار مهم است که در نهایت ما به نوعی مرزبندی میرسیم بین تلقی و تفسیر او از قرآن، با تفسیری که دیگر آموزگاران قرآن از این کتاب شریف و آسمانی به عمل آوردهاند و احیاناً، نوری و پرتویی به دست میآوریم برای حل بعضی از مسئلههایی که امروزه با آنها سروکار داریم. همگان اطلاع دارند که در سالهای اخیر چه مطالبی در باب تفسیر قرآن و رجوع به قرآن مطرح شده و چه حوادثی به وجود آمده است. خوب است که از یک قرآنشناس برجسته مثل طالقانی الهام بگیریم و در حل این مسائل جدید از روش تفسیری او بهرهمند شویم.
✅در باب نوع تفسیر طالقانی سخن کم گفته نشده است. برخی تلقی او از قرآن را یک تلقی سنتی به حساب میآورند و معتقدند طالقانی چارچوبشکن و چارچوبستیز نبوده است، بلکه در چارچوب مألوف و سنتی در مورد قرآن میاندیشید و پیام قرآن را در چارچوب اندیشههای سنتی بیان میکرد. این رأی قائلان کمی ندارد، ولی این رأی مطابق با متن نیست؛ یعنی اگر کسی به تفسیر طالقانی رجوع کند، متوجه میشود طالقانی در چارچوب اندیشههای سنتی گام برنمیداشت. رأی، تلقی و برداشت او از قرآن، چنان نبود که در گذشته مطرح بوده باشد. میتوان مؤیداتی برای این رأی از آثار طالقانی استخراج کرد، اما این کار به ناچار گزینشی خواهد بود و نمیتواند جامع و پوششدهنده کلیّت کار او باشد.
✅نمیتوان طالقانی را در عداد متکلمان، فیلسوفان یا فقهای گذشته قلمداد کرد و برداشت او از قرآن را چیزی از این سنخ دانست. اینکه برخی بر آن فتوای مشهور طالقانی و دوستانش در زندان تأکید میکنند که مخالفان ازجمله مارکسیستها را نجس شمرد، یا اینکه طالقانی در جایی حکم قرآن درباره بریدن دست سارق و متجاوز را حکمی بحق دانسته است؛ اینها نمیتواند حاکی از این باشد که طالقانی در چارچوب فقه سنتی اندیشه میکرد؛ زیرا او هم در «پرتویی از قرآن» و هم در «اسلام و مالکیت»، صریحاً تأکید میکند فقه باید در چارچوب و بر مبنای عدالت حرکت کند؛ برخی تیرگیها که در فقه سنتی محصول عدول از چارچوب عدالتاند باید با رجوع به محور عدالت مجدداً بازخوانی و بازشناسی و تصحیح شوند؛ بنابراین نمیتوان او را در چارچوب فقه سنتی قرار داد. بهعبارت دیگر با آنکه موارد یادشده موارد درستی هستند، اما تفسیر «پرتویی از قرآن» یا دیگر مباحث تفسیری طالقانی به چارچوب سنتی تن نمیدهند.
✅رأی دیگر در مورد تفسیر قرآن طالقانی این است که گفتهاند تفسیر طالقانی یک قرائت انسانی از دین است و کمابیش خواستهاند طالقانی را در عداد متفکران لیبرال به شمار آورند و او را مدافع ارزشها و آرمانهای لیبرالی معرفی کنند؛ در اینجا نیز میتوان مؤیداتی از اقوال و اعمال طالقانی به دست داد. تکیه طالقانی بر حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی احزاب و خصوصاً تکیه طالقانی بر مسئله شورا و تأکید او بر اینکه تمامی آحاد بشر باید در سرنوشت خودشان مشارکت و مدخلیت داشته باشند، مسائلی نیست که بتوان بهراحتی نادیده گرفت. عظمت طالقانی در تکیه بر مواردی از این دست و پایمردی و صداقتورزی در این آراست؛ در این شکی نیست، اما نمیتوان گفت طالقانی با روح لیبرالیسم پیوندی برقرار کرده است. او صریحاً این نقد را به نظریه حقوق بشر وارد میداند که این نظریه به مصالح واقعی توجه نمیکند؛ این نقد، نقد بسیار مهمی است.
✅طالقانی اومانیسم خاصی را که در بنمایه فلسفه لیبرالیسم هست، به هیچ وجه تأیید نمیکند. پس اگر از شورا، آزادی اندیشه و آزادی مخالف حرف میزند و اگر حضور سه تن دگراندیش را در شورای سنندج میپذیرد و اعتراضی نمیکند و معتقد است که مخالف باید در مجلس خبرگان حاضر بشود، در این موارد او از چارچوب قرآنی و مبانی فلسفی و انسانشناسی خاصی که در قرآن مطرح است استفاده میکند، نه از مبانی فلسفی لیبرالیسم. میان آرای طالقانی در باب حقوق بشر و در باب شورا و امثالهم با آنچه لیبرالها در این خصوص میگویند صرفاً در یک معنای کلی میتوان اندک شباهتی یافت.
منبع: چشمانداز ایران شماره ۱۴۷
برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس
https://B2n.ir/u51907 مراجعه کنید.
@cheshmandaz_iran